الردایس گیت؛ رسوایی یا کودتای ژورنالیستی؟

الردایس گیت؛ رسوایی یا کودتای ژورنالیستی؟

وبسایت رسمی برنامه نود - سم الردایس سرمربی تیم ملی انگلیس پس از انتشار ویدئویی که وی را در حال مذاکره با خبرنگارهای به ظاهر تاجر روزنامه تلگراف پیرامون دور زدن یکی از قوانین نقل و انتقالات بازیکن ها نشان می داد، به سرعت توسط اتحادیه فوتبال انگلیس برکنار شد. اتفاقی تاریخی که فوتبال انگلیس را تکان داد و هر کس از ظن خویش، این رویداد تلخ را قضاوت کرد. 

به گزارش وبسایت نود، باز هم رسانه های انگلیسی قدرت خود را به رخ کشیده و این بار نوبت به «سم سابقاً بزرگ» بود که به بدترین شکل ممکن، سرنگون شده و اتفاقی تاریخی روی نیمکت سه شیرها به ثبت برسد، اتفاقی که بی شباهت به واژگونی گلن هادل نبود، اتفاقی که حتی اگر نام کلاسیک «کودتا» را بر روی آن قرار ندهیم، حداقل می توان از اصطلاحی خفیف تر به نام «پا پوش» هم استفاده کرد. چه موافق حضور الردایس روی نیمکت تیم ملی انگلیس باشیم و یا خیر، این ماجرا یک حادثه اسفبار نه تنها برای فوتبال انگلیس برای برای فوتبال دنیا بود زیرا از یک طرف، سرمربی تیم ملی یک کشور به خود اجازه داده تا از موقعیت مهم خویش، سوء استفاده کرده و به خاطر چند هزار یا چند صد هزار دلار، این چنین آبروی خویش را به باد فنا بدهد و هم به دلیل حرکت زشت و البته همیشگی رسانه های مخوف انگلیسی که یک بار دیگر، قدرت خویش را به رخ کشیده و ثابت کردند که اگر کسی هم جنس آنها نباشد، با یک دوربین مخفی و گرفتن ژست یک تاجر یا دلال، می توانند آن شخص را به بدترین شکل ممکن از میان بردارند.

درباره برکناری الردایس پرسش های زیادی مطرح است. اولاً آیا این عمل هر چند ناپسند وی، مستوجب چنین میزانی از عقوبت و تنبیه بود یا خیر؟ ثانیاً آیا این نوع ژورنالیسم، خود مظهر قانون شکنی و فساد نیست؟ ثالثاً چرا اتحادیه فوتبال انگلیس، صلاحیت های اخلاقی یک مربی را برای نشستن روی نیمکت تیم ملی یک کشور مد نظر قرار نمی دهد. مربیگری تیم ملی یک بحث کاملاً متفاوت با تیم های باشگاهی بوده و اگر اتحادیه پیش از این به چنین موارد مشابهی از الردایس واقف بود، چرا حاضر شد با او قرارداد ببندد که حاصل آن، نه تنها یک آبرو ریزی بلکه به بحران کشاندن تیم ملی انگلیس بود.

سم الردایس که به منزلش در بولتون بازگشته بود، این حادثه را یک «تله گذاری» توصیف کرده و حتی بازگشت خود به میادین فوتبال در آینده ای نامعلوم را دور از ذهن ندانست. باز هم یک پرسش مطرح می شود که استعمال واژه دام یا تله از سوی الردایس، پذیرفتنی است یا خیر؟ اصلاً مگر آدم عاقل که چنین منصب مهمی دارد، باید در دام بیفتد و اگر افتاد، آیا نشانه ای از سست عنصری وی نیست؟ کدام پرنده با میل خویش به تله افتاده است؟

وقتی داستان خنده دار تر می شود که اندی هیچکلیف پیشنهاد داد که گلن هادل جانشین الردایس در تیم ملی انگلیس بشود در حالی که هادل نیز به عنوان سرمربی سابق سه شیرها، قربانی توطئه ای شد که با این حادثه چندان هم بی شباهت نبود. هم هادل و هم الردایس، بابت یک اظهارنظر خلاف قانون یا اخلاق، از سوی اتحادیه برکنار شدند. البته هادل به دلیل آن چه که اهانت به انسان های کم توان جسمی تشخیص داده شده بود، شغل مهم خویش را از دست داد و الردایس به دلیل تلاش برای دور زدن قانون «حق مالکیت شخص ثالث»! از قدیم گفته اند که یک قانون، یا خیلی منطقی و خوب است و همه از آن اطاعت می کند، یا این که غیر منطقی و غیر موجه است و همه برای دور زدن آن تلاش می کنند حتی اگر وانمود کنند که به آن قانون احترام می گذارند! این قانون «حق مالکیت شخص ثالث» هم از آن قوانینی است که می توان آن را در زمره قوانین دور زدنی قرار داد. به زبان ساده، یک باشگاه اقدام به فروش بازیکن به باشگاهی دیگر در ازای مبلغ معین می کند ولی کل مبلغ به باشگاه فروشنده نمی رسد بلکه درصدی قابل توجه، به یک منبع دیگر تخصیص می یابد که نام «شخص ثالث» را بر آن نهاده اند. این شخص ثالث، جدا از پولی است که به دلال ها (به قول خودشان ایجنت ها) داده می شود. به نظرتان این پول زور نیست؟ آیا برای دور زدن این قانون، ارزش دارد که تا هنگ کنگ و سنگاپور هم سفر کنید؟ لابد ارزشش را دارد وقتی که پای 400 هزار دلار در میان باشد اما آبرو و اعتبار یک انسان چه قدر می ارزد؟

به هر حال، دور زدن قانون نه از لحاظ اخلاقی و نه از لحاظ عرفی، درست است و اشکال کار الردایس نیز همین جا بود. اتحادیه فوتبال انگلیس در سخت ترین لحظات، بهترین تصمیم را گرفت. اگرچه الردایس مرتکب گناه خیلی بزرگی نشد یا عمل خلاف قانون را فقط بر زبان راند ولی انجام نداد، اما تصمیم به برکناری اش تصمیم درستی بود. اتحادیه ثابت کرد که در مورد فساد، آستانه تحمل پایینی داشته و شاید با قربانی شدن الردایس، حساب کار دست بقیه هم بیاید. اگر بابت استخدام الردایس به اتحادیه تبریگ نگفتیم و نگفتند، اکنون نوبت تبریک گفتن است بابت عدم تحمل «الردایس گیت» و سایر گیت ها! البته آنها تجربه «بلیت گیت» نداشتند تا ببینیم که آیا خونسردانه آن را در پستوی اتحادیه نهان می کردند یا خیر. همین که اتحادیه فوتبال انگلیس، فساد لسانی را هم تاب نمی آورد، بسیار ستودنی است. (البته ما در حال تماشای نیمه پر لیوان هستیم)

در میان این هیاهو، شاید کمتر کسی به نوع عملکرد روزنامه تلگراف توجه کرده باشد. کار این نشریه نیز از هر جنبه ای که به آن نگریسته شود، کار درست و اخلاقی نبود. همه آنهایی که بخش ورزشی تلگراف را می خوانند، به خوبی آگاهی دارند که یک روزنامه پر محتواست، روزنامه ای که هنوز بسیاری از مردم حاضرند برای آن پول بدهند تا مطالبش را بخوانند، روزنامه ای که یادداشت های فوتبالی اش اگر نگوییم بی نظیر، حداقل کم نظیر است. چرا باید تیتر اول چنین نشریه معتبری، « Big Sam for sale» باشد؟ اخلاق مداری خوب است، احترام به قانون خوب است اما نه فقط برای همسایه!

«الردایس گیت» از آن حوادثی است که می توان ساعت ها برای آن قلم فرسایی کرد. این رسوایی، در حافظه تاریخی فوتبال انگلیس باقی خواهد ماند و شاید سال ها بعد، راویان فوتبال جزیره دوباره از این رویداد تلخ بنویسند. اگر چه 67 روز حضور الردایس با رکورد 100 درصد پیروزی در تیم ملی انگلیس به پایان رسید اما ناگفته های ما از این ماجرا، هنوز تمام نشده و باز هم درباره این رسوایی، خواهیم نوشت.

محمدرضا شعاعی