سایت رسمی فوتبالی - یک توپ فوتبال کوچک، زمین خاکی و همین. این کودکی جلال طالبی در خیابان های تهران در دهه 1950 بود.
به گزارش فوتبالی، هر روز او در کوچه باریکشان به فوتبال مشغول می شد. آرزوی او پا گذاشتن جای پای برادر بزرگتر خود بود که کاپیتان تیم ملی واترپلو بود. او می خواست نماینده کشور خود باشد و در برابر قدرت های بزرگ جهان بازی کند. اما او آرزوی رسیدن به جام جهانی را نیز داشت.
طالبی به گاردین می گوید: " اولین جام جهانی که دیدم رقابت های 1966 بود. بابی چارلتون بازیکن محبوب من بود چرا که هم پست بودیم. من چیزهای زیادی از او یاد گرفتم. هنوز هم او را به عنوان یک بازیکن، یک شخصیت ورزشی و یک جنتلمن دوست دارم. "
طالبی هم در تیم ملی امید و هم در تیم ملی بزرگسالان ایران بازی کرد اما مصدومیت زانو باعث شد تا فوتبال او به عنوان یک بازیکن در 27 سالگی به پایان برسد. او روی به مربیگری آورد و حتی یک فصل را با دیو سکستون در چلسی گذراند تا دانش خود را افزایش دهد. در میانه دهه 1970 او مربی جوان قابل احترامی در دارایی بود. باشگاهی که او فوتبال خود را در آنجا آغاز کرده و از همان جا مشهور شده بود.
سپس انقلاب شد و همه چیز تغییر کرد.طالبی می گوید: " بعد از این اتفاق، ادامه فوتبال مورد بحث قرار گرفت. پولی باقی نمانده بود بنابراین من به امارات متحده عربی رفتم و خانواده ام را نیز با خود بردم. دوستانم درباره موقعیت خوب تحصیلی برای فرزندانم در آمریکا چیزهایی به من گفته بودند. آمریکا کشور بزرگی بود و جایی بود که من بارها درباره اش شنیده و خوانده بودم. بیشتر مردم در آنجا زندگی خوبی داشتند. جایی بود که می توانستید کار پیدا کنید. از یک سال شروع شد، سپس دو و حالا 40 سال است که در آمریکا هستیم. "
خانواده به منطقه ساحلی سانفرانسیسکو نقل مکان کرد. طالبی و همسرش یک رستوران گیاه خواری در پالو آلتو راه اندازی کردند و او همزمان مربی تیم فوتبال دانشگاه محلی هم بود. اما این نقل و انتقال آسان نبود. روابط آمریکایی و ایرانی ها در آن زمان چندان خوب نبود.
در سال 1979 انقلاب اسلامی باعث شد که محمد رضا شاه پهلوی که توسط آمریکا حمایت می شد، برکنار شده و آیت الله روح الله خمینی رهبر نظام جدید ایران شود. او روابط خود با آمریکا را قطع کرد و این کشور را شیطان بزرگ نامید. در نوامبر همان سال تعدادی از جوانان بسیجی ایران به سفارت آمریکا حمله کرده و 60 شهروند آمریکایی را به گروگان گرفتند. این درگیری 444 روز به طول انجامید و آمریکا نیز رسما تمامی روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد. سپس در 1980، صدام حسین رهبر عراق که توسط آمریکا حمایت می شد، حملات گسترده ای را به ایران آغاز کرد و این جنگ 8 سال به طول انجامید.
این اتفاقات برای طالبی نمونه کامل تضاد بود: یک ایرانی پر افتخار که تلاش می کرد خود را به نحوه زندگی آمریکایی عادت دهد. اما او تنها کسی نبود که چنین شرایطی داشت. بعد از انقلاب ده ها هزار نفر از ایرانیان مهاجرت کرده و به کالیفرنیا آمدند.او می گوید: " شما فرهنگ یا رسم و رسوم را نمی دانید ، خودتان هم نمی دانید که می خواهید چه کار کنید. باید یک زندگی جدید در مکانی جدید با مردمی جدید و زبان جدید آغاز کنید. این بسیار سخت است. اما در ایران جنگ بود و جایی برای فرزندانم نبود تا بازگردند و درس بخوانند. فکر کردم که بهتر است این شانس را در آمریکا به آنها بدهم. اما اینکه دور از کشور و خانه ات باشی، سخت است. "
طالبی زندگی آرام و با ارزشی برای خانواده اش ساخت اما در اواخر دهه 1990 میلادی اتفاقات قابل توجهی در کشورش رخ داد.
ایران موفق شد با پیروزی برابر استرالیا در پلی آف، جواز حضور در جام جهانی را کسب کند. اما والدیر ویرا کمی بعد از سمت سرمربیگری این تیم اخراج شد. جانشین، تومیسلاو ایویچ، در فاصله کمتر از یک ماه به آغاز مسابقات نیز کنار گذاشته شده شد و طالبی که چند هفته قبل به عنوان مشاور تکنیکی وارد تیم شده بود، جانشین او شد.
حضور او در جام جهانی فرانسه شاید به حقیقت پیوستن رویای کودکی او بود. ایران در گروه اف با آلمان، یوگسلاوی و آمریکا همگروه بود. بیشتر مردم توجه خود را به جنبه سیاسی بازی با آمریکا داده بودند و همه جا از این رویارویی صحبت می شد. بعضی از بازیکنان نیز در این باره ساکت نماندند.خداد عزیزی گفت: " ما بازنده نخواهیم بود. خانواده بسیاری از شهدا در انتظار پیروزی ما هستند. ما به خاطر آنها پیروز این بازی می شویم. " او به خانواده 500 هزار شهید و مجروح جنگ ایران و عراق اشاره می کرد.
در اردوی آمریکا جو کمی متفاوت بود.تاب روماس، هافبک آمریکا با اشاره به سابقه سیاسی و تاریخی مسابقه گفت: " من فکر میکنم این بازی برای آنها مهمتر از ماست. من نشنیدم کسی بگوید بیاید ایران را شکست دهیم. بیاید برای بیل کلینتون این کار را انجام دهیم. "
طالبی و همتای او در تیم ملی آمریکا، استیو سمپسون، مشغول بررسی تیم ها و تاکتیک ها بدون توجه به رسانه ها بودند. طالبی می گوید: " من می توانستم درباره سیاست صحبت کنم اما زمان مناسبی نبود. آنجا جام جهانی بود و جای درستی برای این صحبت ها نیز نبود. "
سمپسون نیز به خوبی توجیه شده بود تا در استفاده از کلمات محتاط باشد. او گفت: " فیفا و فدراسیون فوتبال آمریکا از من خواستند تا فوتبال را سیاسی نکنم. آنها از من خواستند که خشونت و حساسیت بازی را از آنچه بود بیشتر نکنم. اما ورزش و سیاست کاملا در هم آمیخته هستند. واقعیت این است که تعدادی از شهروندان ما برای مدتی در ایران گروگان بودند. من به اندازه کافی سن داشتم تا این روزها را به خاطر بیاورم اما بیشتر بازیکنان ما آن قدر جوان هستند که خاطره مشخصی از آن روزها در ذهن ندارند. ما بازی را سیاسی نکردیم اما ایران در بالاترین حد ممکن این کار را انجام داد. اگر به عقب برگردم، تاریخ بین دو کشور را برای بازیکنان توضیح می دهم و از آن به عنوان یک ابزار انگیزشی در رسیدن به نتیجه استفاده می کنم. کاری که در آن زمان انجام ندادم. "
طالبی آرام ماند. داستان او – مردی ایرانی که به آمریکا مهاجرت کرد و در تلاش برای شکست دادن کشوری بود که زندگی جدیدی به او بخشید – مثال خوبی برای روایت است. اما او شرایط خود را به پیچیدگی و سختی که دیگران متصور می شدند، نمی دید.او اظهار داشت: " برای من سخت نبود. من خوشحال بودم که به تیم کشورم کمک می کنم اما از این در آمریکا هستم هم خوشحال بودم. آنجا مکانی بود که موقعیت های بسیاری برای من به وجود آورد. من نمیخواستم کار بدی در حق کشوری که به من و خانواده ام شانس داشتن آینده ای روشن داد، انجام دهم. "
برنامه ریزان این مسابقه سعی کردند تا از هرگونه تهدید و خطر بالقوه جلوگیری کنند اما جو پیرامون این بازی پر تنش بود. حتی پیش از آغاز مسابقات، تیم آمریکا و خانواده هایشان تمرین های امنیتی انجام دادند. در فرانسه پلیس در هتل و محل تمرین آنها مستقر بود.سمپسون می گوید: " ما در بازی اول 2 – 0 در برابر آلمان شکست خوردیم و باید در برابر ایران پیروز می شدیم بنابراین این بازی بسیار مهم بود. اما ما سر در گم بازی نکردیم. فکر نمی کنم بازیکنانم اهمیتی به سیاست یا امنیت می دادند. تنها چیزی که آنها می خواستند پیروزی در این مسابقه بود. "
در مراسم پیش از آغاز بازی، بازیکنان ایران گل های رز سفید به عنوان نمادی از صلح به رقیب خود دادند و دو تیم عکس مشترکی در کنار یکدیگر به یادگار گرفتند. برای بعضی مثل این بود که بازی فوتبال می توانست دهه ها تنش و ناراحتی و خودخواهی را کنار بزند.
اما دیگران حس متفاوتی داشتند.طالبی می گوید: " من آن عکس را تا آخر عمر به یاد خواهم داشت. ما همه انسان هستیم. ما دشمن نیستیم. می توانیم با یکدیگر بازی کنیم، به هم احترام بگذاریم، دست بدهیم، تبریک بگوییم و به بازی بعدی برویم. ما نهایت تلاشمان را انجام دادیم تا به همه نشان دهیم که تاریخ پرافتخار خودمان را داریم و برای جنگیدن اینجا نیستیم. ما آمده بودیم تا فوتبال بازی کنیم. "
با گل های حمید استیلی و مهدی مهدوی کیا، ایران توانست اولین پیروزی خود در تاریخ جام جهانی را کسب کند. این نتیجه همچنین حذف آمریکا را قطعی کرد. در تهران هزاران نفر برای شادی بعد از این پیروزی به خیابان ها آمدند. در سانفرانسیسکو نیز سه پسرطالبی بعد از به صدا در آمدن سوت پایان یکدیگر را به آغوش کشیدند. همسر او که از شدت فشار عصبی و استرس نمی توانست بازی را نگاه کند به اتاق نشیمن برگشت و با پسرانش این پیروزی را جشن گرفت.طالبی می گوید: " 20 سال گذشته اما هنوز نمی دانم چطور می توانم حسی که آن روز داشتم را بیان کنم. نمی توانم آن را توضیح دهم. اما این به خاطر آمریکا نبود. این اولین پیروزی تاریخ ایران در جام جهانی بود و درست در زمانی به دست آمد که مردم منتظر این شادی بودند و مردم کشور من را خوشحال کرد. مردم ایران هرگز آن شب را فراموش نمی کنند که چطور تا نزدیک صبح در خیابان ها به پایکوبی پرداختند. "
این بازی موفق شد که هر دو کشور را نزدیکتر کند و هشت ماه بعد آنها دیداری دوستانه نیز برگزار کردند. مدافع سابق آمریکا، جف آگوس، در آن زمان گفت: " ما در 90 دقیقه کاری کردیم که سیاستمداران در 20 سال نتوانستند انجام دهند. "
اما بعد از این دیدار شرایط تغییر کرد.با روی کار آمدن جورج بوش در سال 2002 تنش ها به روابط میان ایران و آمریکا بازگشت. و با وجود امضای قرارداد برجام در سال 2015 بین ایران و 5 + 1، دونالدو ترامپ در ماه می اعلام کرد که از این توافق خارج می شود و تحریم های اقتصادی شدیدی را نیز بر ایران تحمیل کرد.طالبی می گوید: " اگر هر تفاوتی بین دو کشور باشد، باید روبروی هم بنشینند و با یکدیگر صحبت کنند تا مشکلات حل شود. صدای مردم باید شنیده شود چرا که آنها هستند که آسیب می بینند. امیدوارم کسانی که مسئول خوشحالی مردم کشورشان هستند با یکدیگر مذاکره کرده و تفاوت ها را بدون تنبیه کسانی که بیشترین آسیب را می بینند، حل کنند. "
طالبی در آگوست 1998 از سرمربیگری ایران استعفا داد. او دو سال بعد بازگشت و در بازی برابر تیم ملی سوریه روی نیمکت نیز نشست. حالا در میانه دهه 70 زندگی ، او در همان کوچه های زمان بچگی که در آن رویای جام جهانی را داشت قدم می زند. اما حال متفاوت است.او می گوید: " خیابان ها هنوز همان جا هستند اما همه چیز تغییر کرده است. "
4125