پایگاه خبری فوتبالی – سال 2000 بود که بارسلونا موفق شد تا پسر جوانی به نام لیونل مسی را کشف کند که نام خود را برای همیشه در دنیای فوتبال جاودانه کرد.
به گزرش فوتبالی، لیونل مسی، نام بزرگی در تاریخ باشگاه بارسلونا و البته تاریخ فوتبال دنیا به شمار میرود که از کوچه پس کوچههای آرژانتین به نوک قله فوتبال دست یافت.
جلد 24 ام مجله ورزشی MUNDIAL، با عنوان پسری به اسم لیونل، به بررسی کشف این اسطوره آرژانتینی پراخته است که با هم این داستان جذاب و سرنوشت ساز برای دنیای فوتبال و البته بارسلونا را مرور میکنیم.
کارلس رکساچ، فوتبالیست سابق اسپانیایی که در تیم بارسلونا هم به عنوان مربی و هم فوتبالیست، فاتح لیگ قهرمانان اروپا شده است و در آن زمان به عنوان مدیر فنی تیم بارسلونا ایفای نقش میکرد، درباره ماجرا جذب لیونل مسی میگوید:" من دستمال کاغذی را برداشتم، روی پایم گذاشتم و بر روی آن نوشتم، از جانب مدیر فنی باشگاه بارسلونا، من با جذب لیونل مسی موافقت میکنم و ... . خیال پدر او آسوده شد و من هم مصمم بودم و به باشگاه رفتم تا جزئیات قرارداد را نهایی کنم." همانطور که کارلس از جزئیات ماجرا تعریف میکرد، گویی چشمانش نیز راوی داستان بودند. آنها نیز به سال 2000 بازگشته بودند، جایی که او نام پسری ملقب به La Pulga (پسرک ککی) را از دوست آرژانتینی اش شنیده بود. پسری که با نام لیونل مسی شناخته میشد.
کارلس در آن زمان، رئیس بخش استعدادیابی بارسلونا بود، تیم اصلشی و نه تیم جوانان و در ابتدا گفته بود که او را بیاورید اما به نفعتان است که همانقدر که میگویید خوب باشد. او زمان زیادی لازم نداشت تا متوجه استعداد درخشان لئو شود.
کارلس زمانی که مسی به بارسلونا آمده بود به خاطر بازیهای المپیک در استرالیا حضور داشت و مربیان حاضر در بارسلونا اطلاعاتی درباره پسر جوان به او میدادند. خود کارلس میگوید:" من از آنها میپرسیدم که درباره این پسر به من بگویید. برخی از آنها گفتند که من با او قرارداد امضا خواهم کرد زیرا او از نظر تکنیکی، استعدادی ذاتی دارد. برخی گفتند که انگار خود خدا به اسپانیا آمده و برخی دیگر نیز میگفتند که او را جذب نکن، این پسرک خیلی کوچک است و نمیتواند در بازیهای بزرگ اینجا شرکت کند پس در نتیجه من گفتم که تصمیم خواهم گرفت که او بماند یا نه."
کارلس در راه بازگشتش به بارسلونا، یک بازی در ساعت 5 عصر ترتیب داد تا لیونل در مقابل بازیکنانی بزرگتر از خودش بازی کند. دوم اکتبر سال 2000 بود و بازی برای این چیده شده بود تا نقطه ضعفهای این پسر مشخص شود. کارلس از سمت نقطه کرنر وارد زمین شد و مجبور شد تا از پشت دروازه عبور کند و پس از طی کردن نیم دیگری از زمین، بر روی نیمکت بنشیند.
کارلس در اینباره گفت:" به محض اینکه به نیمکت رسیدم، گفتم که با این پسر قرارداد امضا کنید، او بهترین بازیکن اینجاست." کارلس همچنان با حرکت دستانش به حرفهایش ادامه میداد، او بلند قد و با ابهت مردانه بود اما هنگام صحبت درباره لیونل، چشمانش برق میزد و اینگونه ادامه داد:" او کارهای فوقالعاده ای انجام میداد، کارهایی که میتوانید به افرادی که هیچ چیز از فوتبال نمیدانند نشان دهید و آنها هم بهترین بودن او را تایید میکردند. این روزها همه چیز به آکادمیهای فوتبال خلاصه شده است، جاهایی که به شما یاد میدهند چطور با هر دو پایتان توپ را کنترل کنید، یا مهارتهای شوتزنی را به شما آموزش میدهند اما کاری که مسی میکرد، ذاتی بود و انگار خودش آن را یاد گرفته بود. کاری که او میکرد که با سماجت، سریع و شجاعانه بود. اگر تکلی بر روی او زده میشد یا یک مدافع او را میگرفت، او قادر بود تا تعادلش را حفظ کند. او خیلی بی نقص بود. باورم نمیشد که او واقعی است."
این پسر بچه آرژانتینی، واقعی بود و با جادوی پاهای خود، توجه چشمان طرفداران بی شمار این ورزش زیبا را به خود جلب کرد و تا به حال با کسب 7 توپ طلای دنیای فوتبال، نام خود را برای همیشه در تاریخ به ثبت رسانده است، مسیری که به نظر میرسد همچنان ادامه دارد.
2102