عابدینی: داربی سال ۷۳ یک توطئه بود

عابدینی: داربی سال ۷۳ یک توطئه بود

پایگاه خبری فوتبالی، مدیرعامل پیشین پرسپولیس می‌گوید برخی در فوتبال ایران برنامه‌ریزی کرده‌ بودند تا با حذف استقلال و پرسپولیس دو قطبی از بین برود تا به زعم خودشان فوتبال پیشرفت کند. او بر این باور است که سوپرجام که حاصش سقوط استقلال به دسته سه بود، از همین تفکر شکل گرفته بود.    

به گزارش فوتبالی به نقل از ایسنا / امیر عابدینی از مدیران پیشین فوتبال ایران با حضور در ایسنا ضمن بازدید از تحریریه این خبرگزاری، به مرور خاطرات خود از فوتبال پرداخت. او که زمانی هم بازی علی پروین در تیم پیکان بود، می‌گوید در اواخر دهه ۶۰ و بعد از نتایج ضعیف تیم ملی  فوتبال ایران در امارات، برخی فرصت را برای کنار گذاشتن علی پروین از فوتبال مناسب دیدند و او را احضار و کنار گذاشتند. البته عابدینی می‌گوید کنار رفتن پروین صرفا به دعوای فوتبالی مربوط نبود و دعواهای سیاسی هم در این تصمیم نقش داشت، چون همان افرادی که برای کنار گذاشتن پروین نقشه کشیده بودند، حذف استقلال و پرسپولیس را هم در برنامه داشتند. رئیس سابق فدراسیون فوتبال در این گفت‌وگو گریزی هم به ماجرای سقوط استقلال به دست سه داشت و عنوان کرد سوپرجامی که باعث سقوط استقلال به دسته سه شد، در طرح توطئه برخی افراد قرار داشت.

در ادامه گفت‌وگوی امیر عابدینی را با ایسنا می‌خوانید:

*ابتدا درباره خودتان صحبت کنید. شاید کمتر کسی بداند شما با علی پروین هم بازی بودید.

نام من حسن است و حالا چرا به امیر معروف شدم؟ پدرم باغبان بود. وقتی به دنیا آمدم برای گرفتن شناسنامه مراجعه کرد و کسی که اسامی را می‌نوشت، نام مرا می‌پرسد که پدر می‌گوید نامش "امیر" است. آن طرف نگاهی می‌اندازد و می‌گوید شغل شما چیست؟ که پدرم می‌گوید باغبان هستم. طرف هم می‌گوید امیر برای امرا است و نامش را چیز دیگری بگذارید. این می‌شود که پدرم نام حسن را برای من انتخاب می‌کند اما مادر همیشه من را امیر صدا می‌کرد. تا کلاس اول دبستان نمی‌دانستم نامم حسن است و آنجا فهمیدم دو نام دارد. متولد سال ۱۳۲۷ هستم و در محله اختیاریه بزرگ شدم. در خانواده شلوغ بزرگ شدم. به خاطر معلم ورزش مدرسه به سمت فوتبال آمدم. کلاس پنجم معلم ورزش ما غلامحسن نوریان کاپیتان دارایی و تیم ملی بود. ایشان عاشق این بود توپ‌ها را خودش باد کند. توپ‌های آن زمان سرفندینی بود و از جنس چرم ساخته می‌شد. او همیشه توپ می‌آورد و در مدرسه ما همیشه توپ فوتبال بود. آقای نوریان از استعداد من خوشش آمد و من را تشویق کرد. به خاطر همین تشویق در ۱۴ سالگی به تیم ملی نوجوانان و در ادامه به تیم ملی جوانان دعوت شدم و به سرعت پیشرفت کردم. شانس خوبی داشتم چون با بازیکنان بزرگی هم بازی بودم. با علی پروین، ناصر حجازی، همایون بهزادی،‌ ابراهیم آشتیانی و... هم بازی بودم. پرویز قلیچ‌خانی برابر من بازی کرده و من افتخار بازی برابر او را داشتم. وقتی برابر او بازی می‌کردم شاید در یک نیمه در هیبت این فرد گم بودم.

*در آن سال‌ها رایکوف هم به فوتبال ایران آمد. عملکرد او را در فوتبال ایران چطور می‌بینید؟

با آمدن رایکوف در فوتبال ایران تحولی شکل گرفت و روش ۴-۲-۴ فوتبال ایران به ۳-۳-۴ تغییر کرد. یعنی فوتبال نوین را رایکوف آورد و راجرز مکملش بودند. بعد از آن‌ها هم ویلیام روی این موضوع کار کرد. رایکوف روی تکنیک ما کار کرد. تکنیک ما کوچه بازاری بود اما رایکوف روش‌هایی یاد داد که بازیکنانی مثل حسن روشن، دانایی‌فرد جلوه کردند. او کاشف بزرگی چون ناصر حجازی بود.

*در آن سال‌ها حرفه‌ای فوتبال بازی می‌کردید. چه شد که فوتبال را کنار گذاشتید؟

من در کانون جوانان بازی کرد و بعد به تیم پیکان پیوستم که این تیم منحل شد. بعد پرسپولیس به این تیم ملحق شد عملا با حضور سه بازیکن پیکان و بازیکنان پرسپولیس، آن پیکان نامی شکل گرفت. در آن پیکان بزرگ که قهرمان شد و زسکا شوروی را در ایران شکست داد، من بازی می‌کردم. به اتفاق و یک حادثه بعد از سفر اروپا که پیکان داشت، این تیم منحل شد. احتمالا آقای خیامی انتظار داشت ما به تیم کریستال‌پالاس ۷ گل بزنیم اما ۶ گل خوردیم و برابر فاینورد دو بر یک شکست خوردیم و برابر اشتوتگارت هم باختیم و وقتی به مسابقات کشوری برگشتیم به راحتی قهرمان شدیم. آن بازی‌ها در کرمان برگزار می‌شد. در آن سال کنکور داشتم و از ویلیامز اجازه گرفتم که در کنکور شرکت کنم. بعد از شرکت در کنکور، تیم ما قهرمان شد و خبرش را از طریق رادیو شنیدم. از خوشحالی در پوست خودم نمی‌گنجیدم. فردایش به باشگاه رفتم متوجه شدم همه چیز را جمع می‌کنند. یخ زدم! پرسیدم چه شده است؟ که گفتند پیکان منحل شد. آن نتایج بود در اروپا گرفتید؟ بعدها متوجه شدم که از جایی دستور آمده بود این تیم منحل شود. چون به محبوبیت دیگر تیم‌ها مثل شاهین تنه زده بود. تاجی‌های آن زمان می‌گفتند پیکان آفتابه ساز است چه ربطی به فوتبال دارد؟ حالا پیکان قهرمان جام دوستی شده باید منحل شود. خیلی سرخورده و افسروده شدم. مدتی را فوتبال را رها کردم و به دنبال زندگی رفتم. بعد از به تیم برق اضافه شدم و استاد امیر آصف هم بود. خوب هم بازی می‌کردم و حقوق خوبی هم می‌دادند. به من ۵۰۰ تومان می‌دادند که می‌شد با آن ازدواج کرد.

*چه شد از ورزش دور و وارد عالم سیاست شدید؟

فوتبال پولی نداشت و اصلا پولی درنمی‌آوردیم. زن و زندگی باعث شد سریع بچه‌دار شوم. به سربازی رفتم و کمی هم گرایش سیاسی داشتم که دستگیر شدم. اذیت شدم و وقتی از زندان بیرون آمدم برخی توصیه کردند تکرار بشود اذیت می‌شوی. بعد بار سفر بستم و به آمریکا رفتم. ادامه تحصیل دادم و همانجا هم در تیم ایگور آمریکا فوتبال بازی می‌کردم. آن زمان فوتبال در آمریکا تازه داشت شکل می‌گرفت اما فوتبال ایران به جام‌جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین صعود کرده بود. بعد از انقلاب هم به ایران آمدم و خدمتم شروع شد.

*در عالم سیاست بودید و سال‌ها در این عرصه فعالیت کردید. از آن روزها بگویید.

اوایل انقلاب همه دنبال حفظ انقلاب تلاش می‌کردند. هر کسی کاری بلد بود برای ماندن انقلاب کار می‌کردند. یکی از جاهایی بود که همه در آن حضور داشتند، کمیته‌ها بود. من در محضر استاد شاه‌آبادی بودم و همراه ما افرادی همچون دکتر ولایتی هم حضور داشتند. آقای شاه‌آبادی از ما برای هماهنگی و حفظ و حراست استفاده می‌کردند. خیلی سریع کسانی که سواد داشتند به آقای تندگویان و صباغیان معرفی می‌شدند تا از آن‌ها در جاهای دیگر هم استفاده شود. گزینشی انجام می‌شد و بعد مورد استفاده قرار می‌گرفتند. برخی جاهایی که کار می‌کردیم، وزارت‌خانه‌های مختلف و دفتر عمران امام بود. از من و آقای دکتر نوریان سوال کردند کجا می‌خواهید بروید؟ که ما گفتیم در مراکز محروم خدمت می‌کنیم. ما را به دفتر  عمران امام در لرستان فرستادند که کار عمرانی می‌کردیم. بعد از آن کم کم استاندار لرستان شدم و بعد از آن استاندار خراسان و آذربایجان شرقی هم شدم و همزمان معاون مسکن بنیاد شهید و عضو هیات سه نفر گزینش بودم. بعد از اینکه آقای هاشمی رئیس جمهور شد، کار استانداری من هم تمام شد و در تهران مدیرعامل توسعه راه‌های ایران شدم.

*چه شد که مدیرعامل پرسپولیس شدید؟

در دفترم بودم که تلفن زنگ خورد. دیدم آقای محلوجی پشت خط هستند. پرسید؟ پرسپولیس یا استقلال؟ گفتم داستان چیست؟ که پاسخ دادند باید یکی از باشگاه‌ها را در اختیار بگیریم چون آقای هاشمی دستور داده‌اند. گفتم هر کدام را برداریم آبرویمان می‌رود. باید تلاش کنیم و کار کنیم و پول بیاوریم خرج کنیم و پاسخگو باشیم و باز هم آبرویمان می‌رود. می‌دانید من پرسپولیسی‌ هستم و طبیعی است که پرسپولیس را انتخاب کنم. آقای محلوجی از من  برنامه خواست که گفتم باید جلسه بگذاریم و قرار شد ساعت ۶ صبح روز بعد به دفترش بروم صحبت کنیم. گفتند آقای هاشمی دستور داده و قصه هم ظریف است. بعد از اتفاقاتی که در مقدماتی جام‌جهانی ۹۰ رخ داد و ما صعود نکردیم و امارات صعود کرد، آیت‌الله کنی به آقای هاشمی می‌گوید فکری به حال فوتبال بکنید. اصلا فکر نمی‌کردم آیت‌الله کنی به فوتبال حساسیت داشته باشد. آن زمانی بود که آقای پروین مربی تیم ملی بود وایویچ مربی امارات بود. آقای هاشمی دستور به کلانتری، غفوری‌فرد و محلوجی دستور می‌دهد که فکری به حال استقلال و پرسپولیس بکنند. همان زمان بحث مهندس ترکان که وزیر راه بود مطرح می‌شود که استقلال را در اختیار بگیرد و آقای محلوجی هم پرسپولیس را بگیرد. البته قرار می‌شود افراد دیگر هم کمک کنند که دو تیم مایه مدیریتی قوی داشته باشند. من پیشنهاد دادم افرادی همچون فاخری، شکیبی و برومند که از بزرگان فوتبال بودند، در هیات‌مدیره باشند. بعدها آقای محلوجی گفت خود به هیات‌مدیره برو مدیرعامل باش. آمدنم به پرسپولیس با یک تلفن انجام شد.

*روایتی از افراد مختلف نظیر کاظم اولیایی مطرح شده منبی بر اینکه در سال ۶۸ یا ۶۹ بازی استقلال و پاس بوده است و بعد می‌گویند بازی به خاطر بارندگی در روز جمعه لغو است اما در روز جمعه هوا آفتابی می‌شود و به خاطر همین هواداران ناراحت شعارهایی سر می‌دهند که منجر به تصمیم آقای هاشمی برای واگذاری استقلال و پرسپولیس می‌شود. این روایت را تایید می‌کنید؟

اصلا اینطور نیست. شاید چیزهایی در حاشیه بوده اما سال ۶۸ کجا و سال ۷۲ کجا؟ موضوعی که من تعریف کردم سال ۷۲ بود. سال تاسیس باشگاه پرسپولیس سال ۷۲ بود. بنیاد مستضعفان به ریاست آقای رفیق‌دوست سهامدار پرسپولیس بود. آقای رفیق‌دوست به خاطر توصیه آقای مظاهری با یک کاغذ باشگاه را به سازمان تربیت بدنی برمی‌گرداند. بنیاد اموال باشگاه را برمی‌دارد، نامش را تغییر می‌دهند و یک ورق کاغذ به نام پیروزی به سازمان تربیت بدنی می‌دهند. سازمان تربیت بدنی نمی‌دانست باید چه کار کند. عباس انصاری‌فرد که در حراست وزارت بود، باشگاه را می‌گیرد تا بعد از ثبت اداره کند. عباس انصاری‌فرد با آقای منتظرالموعود باشگاه را ثبت می‌کنند و دو نفر مالک پیروزی می‌شوند. ماده ۴ اساسنامه می‌گفت که صاحبان سهام کلیه اختیارات خود را به ریاست سازمان تربیت بدنی واگذار کرده‌اند. پس عملا سال ۷۰ باشگاه درحال شکل گیری است.

*بعد از اینکه مدیرعامل پرسپولیس چه کردید؟

اولین کاری که کردم اساسنامه را از عباس انصاری‌فرد گرفتم و دیدم اساسنامه اصلاح شده است. اساسنامه دوم را که ثبت کرده‌اند، ماده ۴ را حذف کردند. یعنی اختیارات رئیس سازمان تربیت بدنی را گرفتند. نام باشگاه هم پیروزی داخل پرانتز پرسپولیس ثبت شده بود. به آقای محلوجی نامه نوشتم که باشگاه را از دکتر غفوری‌فرد رضایت بگیرد تا بعد من خودم با آقایان انصاری‌فرد و منتظرالموعود درباره سهام صحبت می‌کنم. آقای محلوجی هم دستور داد که آنچه صلاح است انجام بدهید. در نتیجه پرسپولیس و یا پیروزی به این شکل ثبت شد. در سال ۷۲ ثبت مجدد شد که سهامش ۵۰ درصد به مهندس محلوجی، ۲۵ درصد عباس انصاری‌فرد و ۲۵ درصد امیر عابدینی تقسیم شد و آقای منتظرالموعود کنار رفت. البته در حاشیه باشگاه دیگری به نام پرسپولیس ثبت شد. جالب اینکه آقایان می‌گفتند اجازه نمی‌دهیم پیروزی را به پرسپولیس تغییر نام دهید اما باشگاهی به نام پرسپولیس ثبت شده بود. آقایی به نام اسماعیل وفایی، عباس انصاری‌فرد و منتظرالموعود این باشگاه را ثبت کرده‌ بودند. اینکه آقای وفایی ادعا می‌کرد پرسپولیس برای من است، برای این ثبت دوم بود. من هم پرسپولیس دوم را از آن‌ها گرفتم و آن را به پیروزی انتقال دادیم تا دیگر کسی به نام پرسپولیس باشگاه ثبت نکند. متاسفانه سال ۸۰ آقای مهرعلی‌زاده توپ در پرسپولیس انداخت و باشگاه را از نظر ساختار تغییر داد. استقلال هم از همان زمان شکل گرفت. اتفاقی رخ داد و این دو باشگاه‌ها از سال ۷۲ شکل گرفتند.

*در دهه ۶۰ نگاه به فوتبال  چطور بود؟ مثلا آقای جلالی معتقد هستند در آن زمان به ورزش و فوتبال نگاه پهلوانی می‌شد نه قهرمانی.

نمی‌خواهم اسم ببرم اما مجید جلالی را که بزرگ می‌کنند یعنی چه؟ او که بوده؟ قلم می‌زده؟ فوتبالیست بوده؟ یک مربی روزی در یک باشگاهی نتوانست نتیجه بگیرد. یک نویسنده و یک مفسر در کنار این مربی بود و یک مدیر بسیار خوب داشتند. من را خواستند و وقتی به دفتر آن مدیرعامل رفتم، آدمی را دیدم که این فرد فقط با جادوگری خودش را در کنار ورزش مطرح می‌کرد. به مدیرعامل گفتم این فرد اینجا چه کار می‌کند؟ که پاسخ داد کمک می‌کند. گفتند به قرآن اعقتاد داری؟ که گفتم بله، گفتند ساحر در قرآن آمده، که پاسخ دادم مذمتش در قرآن آمده است. کجا قرآن ساحر را تقدیر کرده است؟ می‌گوید از ساحر بترس و به قدرت خدا پناه ببرید. آن مدیر گفت که مربی تیم ما به این نتیجه رسیده که ما را بسته‌اند. جالب است همان آقایان وقتی به تلویزیون می‌روند اول لپ‌تاپ خودشان را باز می‌کنند. چطور به علم اعتقاد دارید اما به جادوگری هم اعتقاد دارید؟ طور می‌شود یک رئیس فدراسیون یک کله از خوبان عالم صحبت می‌کند به او حمله می‌شود اما با کسانی که با خوبان عالم گل می‌زدند کاری به آن‌ها ندارید.

*در سال ۷۲ چه اتفاقی رخ داد که علی پروین را کنار گذاشتند؟

واقعه عجیب و غریب و پیچیده‌ای است. صحبت درباره این موضوع ساعت‌ها وقت می‌خواهد که چه شد از پروین امضا گرفتند تا کنار برود. پروین هم از پرسپولیس هم از تیم ملی کنار رفت. وقتی به پرسپولیس آمدم حمید درخشان با محمد پنجعلی تیم را تمرین می‌دادند.

*آیا می‌توانید از دلایل کنار گذاشتن علی پروین صحبت کنید؟

معنا و مفهوم این که این قضیه باز بشود شاید خوب نباشد. من هم نمی‌توانم همه  آن را بگوییم. مشکل از من نیست. درباره آدم‌هایی باید صحبت کنید که این آدم‌ها آبرویی در جامعه دارند. قصد ندارم آبروی کسی را ببرم. بخشی عمده‌ای (از دلایل کنار رفتن علی پروین) دعوای فوتبالی بود و بخشی هم دعوای فوتبالی نبود و دعوای سیاسی بود. آن آدم‌هایی که تصمیم گرفته بودند علی پروین را حذف کنند، فقط حذف علی پروین در برنامه آن‌ها نبود. حذف پرسپولیس و استقلال در برنامه آن‌ها بود و به قصد قربت داشتند این کار انجام بود. آمدن من  و افرادی که به استقلال آمدند و تغییر دکتر غفوری‌فرد و تغییر مدیر یکی دو باشگاه باعث شد آن حادثه رخ ندهند. یکی از همین افراد متاسفانه مدعی خدمت به فوتبال است. من در یک مناظره حاضر هستم صحبت کنم اما الان خطرناک است وارد این موضوع بشویم. چون برخی از آن‌ها الان فوت شده‌اند و در فوتبال نیستند و باشگاه‌های آن‌ها بسته شد. الان باشگاه کشاورز و یا بهمن دارید؟ جالب است همه آن باشگاه‌ها منحل شدند و یکی از آن‌ها نیست. این‌ها می‌گفتند تا دو قطبی است، فوتبال رشد نمی‌کند. بیاییم دو قطبی را از بین ببریم. یعنی دو قطب را حذف کنیم و برای حذف دو قطب تفکری می‌آید و می‌گوید بالای ۲۷ ساله‌ها پیر هستند. ناصر حجاری را در اوج قهرمانی‌ها، اوج قدرت و اوج مدیریت  و فکرش برای بازی کردن کنار می‌گذارند. علی پروین را می‌خواهند از فوتبال کنار بگذرند و یک بار می‌گویند بر اساس این قانون ( ۲۷ ساله‌ها) فوتبال بازی نکند، یک بار هم می‌گویند بعد از شکست در امارات حذف شود. آن بهانه است. می‌گویند بعداز آن شکست از محبوبیتش کاسته شد و الان وقت زدنش است. آقای پروین را احضار می‌کنند و می‌گویند کنار برو. او هم کمی مقاومت می‌کند و مجبور به استعفا می‌شود.

*یعنی هدفشان این بود برای پیشرفت فوتبال دو قطبی بشکند؟ یا اینکه گفته می‌شد این دو باشگاه بازمانده قبل از انقلاب هستند، پس بهتر است نباشند؟

همان زمانی که این تفکر است، در سال ۷۰ هستیم. در سال ۷۰ انقلاب ۱۳ ساله است و نمی‌شود بگوییم این دو باشگاه کنار بروند تا از درون انقلاب باشگاه‌هایی رشد کنند. چه کسانی در این باشگاه‌ها بودند؟ کسانی که استخوان بندی‌شان در این باشگاه‌ها شکل گرفته است.

*در سال ۷۲ وقتی به پرسپولیس آمدید این تیم به جایگاه  دوم رسید. از آن سال‌ها صحبت کنید.

وقتی به پرسپولیس آمدم این تیم در جدول نهم بود. آفتی در آن زمان وجود داشت به نام سوپرجام. این سوپرجام در طرح توطئه بود. گاهی می‌بینیم مردم آگاهی کمی دارند و برخی از طرفداران استقلال می‌گویند این آقا (امیر عابدینی) تیم ما را به دسته سه فرستاد. وقتی من آمدم که استقلال در دسته سه بود. من این تیم را بالا آوردم. هیچکس نمی‌گوید عابدینی چه زمانی رئیس فدراسیون شد و استقلال چه زمانی به دست سه رفت؟ با چه پروژه‌ای استقلال باید به دسته سه سقوط می‌کرد؟ با سوپرجام؟ سوپرجام از کجا آمده بود؟ آن گروه پنج نفره که سوپرجام را تاسیس کردند، چه کسانی بودند؟

*نمی‌شود نام  ببرید؟

خطرناک است. نمی‌شود نام افراد را ببریم. سه نفر از آن گروه پنج نفره، الان باشگاه ندارند. یکی از آن‌ها هم از اول باشگاه نداشت. معلوم است چه کسانی هستند دیگر.

*سال ۱۳۷۳ رئیس فدراسیون شدید و بعد همان سال استعفا دادید.

کسانی که با من کار کردند، روحیات من را می‌دانند. یا مسئولیتی را نمی‌پذیرم یا بر اساس مسئولیت اختیارات می‌خواهم. به هیچ مسئولی نمی‌توانید بگویید پاسخگو باشید اما اختیارات ندارید. روزی که حکمم را گرفتم، قرار نبود حکم بگیرم. نزد آقای هاشمی‌طبا رفتم و قرار نبود حکمی بگیرم. وقتی نزد او رفتم و گفت با من مشورت کن. که گفتم مشورت را وقتی من نیاز داشتم باید انجام بدهم یا هر زمانی خودتان خواستید مشورت می‌دهید؟ که گفتند هر زمانی نیاز دیدی با من مشورت کن. اولین کارم این بود که ورزشگاه امجدیه را برای مسابقات جوانان آسیا آماده کنم. خیلی کار کردم و دشمنان من هم شروع کردند و مرا زدند. با این حال در هیروشیما بد شروع کردیم. با آمدن استانکو پوکله‌پوویچ عده‌ای باورشان بر این بود که دیگر مربیان ایرانی جایی نخواهند داشت. شاید فکر می‌کردند با مربیان ایرانی برخی اصحاب قلم می‌توانند توصیه کنند و با مربی خارجی توصیه نخواهند داشت. چه زمانی استانکو را آوردم؟ زمانی که نام آری‌ هان مطرح بود. یعنی در مقابل گزینه آری‌هان استانکو را آوردم. روزی که آری هان می‌رفت، روز خوبی برای من بود چون حرف خوبی درباره فوتبال ایران نزد. استانکو هم از انتخاب‌های خوب من بود.

*شما بارها به مباحثی در این مصاحبه اشاره کردید اما اسمی از کسی نبردید.

نمی‌شود نام ببرم. من از یک توطئه صحبت می‌کنم. این توطئه برای سالی است که استقلال در لیگ سه است و پرسپولیس در سوپرجام نهم است و در آستانه سقوط است. چه چیزی نام این را می‌گذارید؟ حالا من در وسط این توطئه قرار گرفتم. تنها کاری که کردم این بود که پرسپولیس دوم شود. چون با مقام اول خیلی فاصله داشتیم. اولین بازی با آبادان، دومی با ملوان و سومی هم با برق شیراز است. بازی‌های سنگین و سختی داشتیم. برای نگه داشتن آن تیم  جانم را وسط گذاشتم. بعد تیم را در اختیار گرفتم. می‌گویند فلان بازیکن مصدوم است و فلانی پرونده دارد. با این حال همه برنامه این بود که تیم دوم شود تا در دام سوپرجام نیفتتد. همان سال رئیس فدراسیون شدم و اولین کاری که کردم این بود که استقلال را برگرداندم و سوپرجام را از بین بردم.

*یعنی استقلال قهرمان دسته سه شد با دستور شما به لیگ یک آمد؟

استقلال نمی‌شد قهرمان نشود و باید می‌آمد. اگر نمی‌شد فکر می‌کنید چه می‌شد؟ سوپرجام را منحل کرده بودم و با حضور تیم‌هایی که به دسته پایین‌تر رفته بودند لیگ را ۲۴ تیمه کردم تا آن‌ها هم برگردند. چون می‌دانستم بساطی پشت این موضوع است. چرا ملوان باید حذف می‌شد؟ تیم‌هایی حذف شده‌ بودند که هر کسی جای من بود هم این کار را می‌کرد. لیگ را در دو گروه ۱۲ تیمه برگزار کردم که دو تیم از هر گروه سقوط می‌کرد.

*در سال ۷۳ در آن داربی معروف که امیر قلعه‌نویی و مجتبی محرمی درگیر شدند، شما چرا محروم شدید؟

چه کسی در آن زمان رئیس فدراسیون بود؟

*داریوش مصطفوی.

تمام شد. مدیرعامل پاس چه کسی بود؟

*تمیسار ملاحی.

کم کم به نام آن پنج نفر نزدیک می‌شوید. اتفاقاتی رخ می‌دهد که آدم باورش نمی‌شود. از هیروشیما که برگشتیم چه کسی رئیس فدراسیون شد؟ داریوش مصطفوی! محرومیت بازیکنان ما در آن بازی چطور رقم خورد؟ آقای داریوش مصطفوی. چه کار کردیم که باید محروم می‌شدیم؟ فقط دو نفر دعوا کردند؟ وقتی با چوب به سر عابدزاده زدند یعنی او درگیر شده است؟ عابدزاده، مجتبی محرمی، فرشاد پیوس محروم می‌شوند. فرشاد پیوس چه کار کرد که محروم شد؟ استقلالی‌ها چه کاری کردند؟ هیچ کاری نکردند. من بچه‌های استقلال را در گوشه‌ای جمع کردم تا پرسپولیسی‌ها نیایند. چه کسی اجازه داد از فاصله پنج متری تماشاگران به درون زمین وارد شوند؟ اولین فردی که با چاقو وارد زمین شد چه کسی بود؟ چرا کسی از او سوال نکرد که چه کسی است؟ قطعا او استقلالی نبود. استقلال خوشحال بود قطعا دعوا نمی‌کرد. بازی شکست خورده را با تساوی عوض کرده است. مجتبی محرمی و قلعه‌نویی دعوا کردند و هر دو اخراج شدند. چه کسی اجازه  داد در این میان هواداران وارد زمین شوند؟

*یعنی فکر می‌کنید برنامه‌ریزی شده بود؟

بله. چرا در طول تاریخ فوتبال چنین اتفاقی رخ نداده است؟ چند بعد از این قضایا محاکمه شدند؟ جریان‌سازی علیه پرسپولیس و استقلال بود.

*فکر نمی‌کنید قضاوت داور باعث شده بود جو ورزشگاه خراب شود؟

داوری‌های خیلی بدتر از این هم داشتیم. چرا در آن بازی‌ها چنین چیزی رخ نداد؟ آقای ابهران داشت درست قضاوت می‌کرد. ما پنالتی دادیم و گل دوم استقلال از روی نقطه پنالتی به ثمر رسید.

*البته می‌گویند اخراج رضا شاهرودی اشتباه بود.

رضا شاهرودی نباید اخراج می‌شد. بعد از اخراج داشتم برایش دست می‌زدم که به او توجه بدهم که بیرون بیایید. یک سال برای همین محروم شدم. فکر می‌کنید اگر با من پدرکشتگی نداشتند، مرا یک سال محروم می‌کردند؟ تمام ورزشگاه‌ها مرا تشویق کردند و عیله مصطفوی شعار دادند.

*بعداز آن بازی بازیکنان خاطی را بازداشت کردند؟

اگر من مدیر باشگاه بودم، این موضوع را تایید نمی‌کنم.

*در سال ۸۰ علی پروین برخی بازیکنان پرسپولیس نظیر ادموند بزیک را از پرسپولیس اخراج کرد و گفته‌ می‌شد این موضوع به خاطر اختلافات شما و عباس انصاری‌فرد بر سر مالکیت باشگاه بود.

آن سال که من اصلا در پرسپولیس سمتی نداشتم.

*گویا بازیکنان در مهمانی آقای عباس انصاری‌فرد شرکت کرده بودند و بعد از آن هم در مهمانی شما در خیابان پاسداران شرکت کردند و به خاطر همین موضوع از سوی علی پروین اخراج شدند.

اخراج آن‌ها ارتباطی به این موضوع نداشت. در این زمان اصلا امیر عابدینی مدیر نیست. هر تصمیمی آقای پروین در سال ۸۰ گرفته است، به خودش ارتباط دارد و به من مربوط نیست. من نامه نوشتم و گفتم تا این دعوا میان سازمان هنری، سازمان تربیت بدنی و حسین محلوجی حل نشود، نمی‌توان مدیریت کرد. از باشگاه جدا شدم اما زمانی که در شورای شهر بودم به باشگاه کمک می‌کردم و برای همین وقتی پرسپولیس قهرمان شد، علی پروین از من تشکر کرد.

*زمانی که مدیرعامل پرسپولیس بودید چند انتقال مهم داشتید. مثلا احمدرضا عابدزاده چطور به پرسپولیس آمد؟

جز نافرجامی‌های مدیریتی در فوتبال این بود که عابدزاده را رها کرده بودند. زانوی عابدزاده مشکل داشت و باید تحت درمان قرار می‌گرفت. زانوی او خم نمی‌شد و مشکل داشت. مدیر پرسپولیس بودم و در یک مراسم ختم حضور داشتم. یکی از دوستانم گفت عابدزاده  می‌خواهد شما را ببیند. از دور دیدم که عابدزاده لنگان لنگان به سمت من می‌آید. اولین‌بار بود که او را می‌دیدم. عابدزاده گفت که بیمارستانی در آلمان برایم پذیرش فرستاده است تا در آنجا عمل کنم  زانویم خوب شود اما هزینه سفر و درمان را ندارم. 

از او فرصتی خواستم تا از دوستانم سوال کنم. از دوستانم درباره مشکل زانوی عابدزاده تحقیق کردم و به من گفتند او اگر پایش را عمل کند هم دیگر نمی‌تواند فوتبال بازی کند. من هم گفتم فعلا اولویت ما این است که عابدزاده به زندگی برگردد. 

با آقای موسویان سفیر ایران در بن صحبت کردم و قرار شد او از آن بیمارستان تحقیق و شرایط را بررسی کند. آقای موسویان هم گفت پزشکان آلمانی گفته‌اند عابدزاده به زندگی برمی‌گردد اما گارانتی نمی‌دادند که به فوتبال باز گردد. 

وقتی عابدزاده به خانه ما آمد دیدم نمی‌تواند زانویش را خم کند واقعا ناراحت شدم. او قصه خودش را گفت که چطور در تیم ملی آسیب دیده و روزهای سختی را پشت سر گذاشته و در خودرویش خوابیده است. به او گفتم هزینه‌های سفر را تامین می‌کنم و بعد به مهندس محلوجی نامه نوشتم که کمک کنند. محلوجی از من میزان هزینه‌ها را خواست که بعد از تحقیق دیدم تقریبا ۱۰۰ هزار مارک هزینه دارد. پول را فراهم کردیم و عابدزاده را به آلمان فرستادیم که عمل کند.

 بعدها خانواده او را هم فرستادیم تا در روزهای بازپروری بگذرد. بعد از دو ماه عابدزاده به تهران بازگشت و یکی از پزشکان کمک کرد که او فیزیوتراپی کند. بعد  از سه ماه توانست روی چمن راه برود. وقتی توانست راه برود او را خواستم که به دفترم بیاید. وقتی آمد به او گفتم به استقلال برگرد و فوتبال را ادامه بده. صحبت‌های دکترها را کنار گذاشتم چون می‌دانستم عابدزاده می‌خواهد موفق شود. او گفت که نمی‌خواهد به استقلال بازگردد و می‌خواهد در پرسپولیس بازی کند.

 این موضوع را در هیات‌مدیره مطرح کردم و از پنج عضو، یک رای مثبت دادند. سه نفر می‌گفتند او دیگر دروازه‌بان نمی‌شود و یک نفر هم دلایل دیگری داشت. در نهایت گفتم که از حق مدیرعاملی می‌خواهم استفاده کنم او را به پرسپولیس بیاورم. این موضوع را مصوب کردیم و خودم هم امضا کردم. عابدزاده با درد تمرینات را شروع کرد. روزی دیدم که او به خوبی تمرین می‌کند و اگر بازی نکد و پشتش باد بخورد ترسو می‌شود. شب قبل از بازی برابر ملوان بود که با او تماس گرفتم و پرسیدم چه کسی را درون دروازه بگذاریم؟ که نام یکی از دروازه‌بانان را بر زبان آورد اما من به او گفتم فردا عابدزاده درون دروازه قرار می‌گیرد. 

با تعجب گفت هنوز آماده نیستم اما گفتم از تو آمادگی نمی‌خواهم. می‌خواهم درون دروازه قرار بگیری و ۱۰ گل بخوری. عابدزاده بازی کرد و ورزشگاه منفجر شد و شوک خوبی به او دادم. من روزی خدا را خیلی شکر کردم که احمد عابدزاده بازی با استرالیا را درآورد. اگر آن روز هر کس دیگری درون دروازه بود، ما موفق نمی‌شدیم. احمد عابدزاده چنان روحیه‌ای به تیم داد که فوتبال ایران دیگر فراموش نمی‌کند. نتیجه همه سختکوشی‌ها و مبارزه برای ایستادن درون دروازه انجام داد را آن روز دیدیم.

*یکی دیگر از انتقال‌های شما آوردن مجید نامجومطلق به پرسپولیس بود.

او از اسطورهای فوتبال ایران است وهمیشه به او احترام می‌گذارم. خودم خواستم به  پرسپولیس بیاید. او در برابر الجزیره کلاس فوتبال ایران آن روز سه درجه بالا برد. او وقتی به پرسپولیس آمد با تمام وجودش آمدم اما شرایط انضباطی پیدا نکرد. نامجومطلق را استقلال نمی‌خواست اما من می‌خواستم با شان و منزلت از فوتبال کنار برود.

*درباره رضا احدی چه شرایطی رقم خورد که به پرسپولیس آمد؟

او کاپیتان استقلال بود اما احساس می‌کردم باید از او مراقبت کرد. من به دنبال یک قرابت بودم. می‌خواستم بین استقلال و پرسپولیس قرابت باشد. تبادل بازیکن فاجعه نیست و باید این اتفاق رخ بدهد. نباید وقتی هاشمی‌نسب از تیم ما می‌رود فکر کنیم فاجعه صورت گرفت است. اگر علی انصاریان به استقلال می‌رود نباید فکر کنیم فاجعه صورت گرفته است. بازیکن فوتبال به دنبال یک محیط است تا فوتبال بازی کند. بزرگ‌ترین بازیکنان دنیا جابه‌جا می‌شود. رضا احدی خودش نزد من آمد و دیدم پسر خوبی است و پیشهاد پرسپولیس را دادم.

*از پرسپولیس شما بازیکنانی نظیر مهدی هاشمی‌نسب جدا شدند. ماجرای جدایی هاشمی‌نسب از پرسپولیس چیست؟ با علی پروین مشکل داشت؟

بله. وحید قلیچ در این جدایی خیلی نقش داشت چون با مهدی هاشمی‌نسب دعوا کرد. شاید مهدی هاشمی‌نسب هیچ‌وقت نگویید. زمانی که تیم در عربستان بود وحید قلیچ با مهدی هاشمی‌نسب درگیر شد. او بازیکن عجیبی بود و ضمن بافت فکری شفاف و روشن، عاطفه عجیبی داشت. او بازیکنی بود که وقتی در ترکنستان دیدمش سپردم که او را به ایران بیاورند. او احساس جفا کرد. با علی پروین صحبت کرد و نرم شد که هاشمی‌نسب در پرسپولیس بماند اما وقتی با هاشمی‌نسب صحبت کردم گفت که اجازه بدهید بروم.

 دعوایی که در عربستان شده بود خارج از عرف فوتبالی بود. وقتی به جده رسیدم وشنیدم ماجرا چیست، از زبان مهدی هاشمی‌نسب ماجرا را شنیدم و آقای پروین از منظر دیگری تعریف کرد. با این حال آقای پروین در بازی بعدی از هاشمی‌نسب استفاده کرد چون می‌خواست تیم نتیجه بگیرد. مشکل حل نشد و زورم نرسید هاشمی‌نسب را نگه دارم. البته بعد از آن دیگر ضرورت نداشت. مهدی هاشمی‌نسب نمی‌تواند بگوید پرسپولیس را دوست نداشتم. نمی‌تواند بگویید عاشق پرسپولیس نبودم. 

نمی‌شود آدم از خانواده‌ای جدا شود و بعد برای شکست آن خانواده به دست خودش، آن طور خوشحالی کند. آن خوشحالی غیر متعارف بود ودر فوتبال تعریف نداشت. آقای پورحیدری خیلی سعی کرد جلوی احساسات مهدی هاشمی‌نسب را بگیرد اما از دست او هم خارج شده بود.

*بهزاد داداش‌زاده چطور به استقلال رفت؟

جوانی و نبود تدبیر باعث شد. او در پرسپولیس بازی می‌کرد و همه او را دوست داشتند و بازیکن ملی شده بود اما به یکباره به استقلال  رفت. همانقدر که سختگیر بودم بازیکنان را دوست داشتم و نمی‌گذاشتم بازیکنان احساس بدی داشته باشند.

*در داربی سال ۷۸ که پایان رافت و برومند درگیر شدند هم صحبت کنید.

آن دیگر توطئه نبود. اشتباه محرز دو بازیکن باعث چینین درگیری شد. هم حمید استیلی و هم پایان رافت و هم برومند، تارتار و نوازی به بازداشت رفتند. من و علی پروین دربه در می‌گشتیم که این بازیکنان را کجا  برده‌اند؟ این اتفاقات برای پرسپولیس و استقلال رخ می‌داد اما باید مدیریت می‌شد که نشد.

*در یکی از داربی‌ها پرسپولیس ۹ نفره می‌شود. آیا به استقلالی‌ها توصیه شد که به پرسپولیس گل نزنند؟

خیلی دوست دارم روی فیلم بازی صحبت کنم. اگر می‌توانستند ۱۵ گل بزنند، بدان رحم نمی‌کردند. تردید نکنید نتوانستند. آقای فائقی هم حرفی نزده است. البته در یکی از داربی‌ها که ما سه بر صفر پیش بودیم داریوش مصطفوی به من که روی نیمکت نشسه بودم گفت که امامی‌فر را به زمین نفرستید. من می‌دانستم چه
آتیشی را می‌خواهم به زمین بفرستم اما داریوش مصطفوی آمد گفت می‌خواهی استادیوم را منفجر کنی؟ شما سه گل زده‌اید و بس است. من هم گفتم شما رئیس فدراسیون هستید و قبول، اما این قانون فوتبال نیست. من حق دارم بهترین بازیکنانم را به زمین بفرستم.

*یکی از اتهاماتی که به شما می‌زدند این بود که به عنوان مدیر باشگاه در کار سرمربی تیم دخالت می‌کنید.

۱۰۰ درصد این کار را می‌کردم. تردید نکنید. همین الان مدیر یک باشگاه بشوم مربی اشتباه کند دخالت می‌کند. نه اینکه کارشناسان بگویند اشتباه کرده، خودم بر اساس آنالیز خودم اگر متوجه بشوم که اشتباه کرده، دخالت می‌کنم. یک بار مثالی زدم و خیلی‌ها این مثال را پذیرفتند. شما معماری را برای ساخت خانه خود استخدام کرده‌اید اما خودتان هم فنی هستید و متوجه می‌شوید که کارش را درست انجام نداده است و اگر دخالت نکنید سقف ریزش می‌کند، پس چون معمار دارید دخالت نمی‌کنید؟ من آژانس گرفته‌ام اما می‌بینم مثل دیوانه‌ها رانندگی می‌کند. می‌گویم بزنید کنار تا پیاده بشوم. آنجا خودم پیاده می‌شوم اما در کار مدیریت فوتبال مربی را پیاده می‌کنم.

*حتی گفته می‌شد در کار آقای استانکو هم دخالت می کردید.

یک بار در کار استانکو دخالت کردم و قاطع دخالت کردم. آن دخالت مربوط به وقتی می‌شود که برابر آلیما بازی داشتیم. در بازی رفت سه گل خورده بودیم و بهرین بازیکنان فوتبال ایران در پرسپولیس بودند. علی دایی، کریم باقری، مهدی مهدوی‌کیا، ادموند بزیک، رضا ترابیان و ... در پرسپولیس بودند. 

بزیک طوری بازی می‌کرد که درست زمانی که فکرش را هم نمی‌کردید، شوت می‌زد و تیم به گل می‌رسید. ما به چهار گل نیاز داشتیم اما ترکیبی که آقای استانکو چیده بود، ایستایی بود. یعنی یک لوزی در قلب دفاعی حریف ایجاد کرده بود. در یک راس این لوزی کریم باقری، در راس دیگر علی دایی، دیگری پیوس و یکی هم رضا ترابیان بود. من می‌گفتم به جای ترابیان باید بزیک باشد و بحث کردیم. بعد از بحث استانکو حرف من را پذیرفت و روی تخته ترکیب را نوشت و گفت با نظر رئیس باشگاه بزیک به جای ترابیان بازی خواهد کرد. در نتیجه ما ۴ گل پیش افتادیم و رضا ترابیان وارد زمین شد تا گل پنجم زده شد. من دخالت می‌کردم چون فوتبالیست بوده‌ام.

*حتی گفته می‌شد استانکو به خاطر همین دخالت‌ها از پرسپولیس جدا شد.

هر کسی چنین حرفی زده، دروغ گفته است. آقای استانکو از مربیانی بود که وقتی از ایران رفت، من برای قدردانی از او به کرواسی سفر کردم. استانکو با من رفیق بود و مرا درک می‌کرد. ارتباط با مربی و مدیر اگر چنین ارتباطی باشد درست است. در فوتبال آمرانه مدیریت کردن معنی ندارد، در فوتبال باید عارفانه مدیریت کنید.

*درباره یورگن گده اشتباه نکردید که او را به  پرسپولیس آوردید؟

نه، اصلا اشتباه نکردم. با او پرسپولیس فوتبال زیبایی بازی می‌کرد. اشتباه او زمانی انجام شد که روی بازیکنان تکنیکی دفاع درست کند. مثل محسن عاشوری. روزی تصمیم گرفتم با گده قطع رابطه کنم که مقابل تیم ملی امید که بازیکن سرعتی مثل مهدی مهدوی‌کیا را داشت و محسن آشوری را به عنوان دفاع وسط بازی داد.

*جمله‌ای مشهوری شما دارید مبنی بر اینکه "من نگذاشتم بهمن قهرمان شود تا پرسپولیس قهرمان شد" آیا این به معنی دخالت در نتایج است؟ یک بار یکی از روزنامه‌ها این نقل قول را تتر کرده بود.

من نگذاشتم معنی ندارد، من مدیریت کردم. آقای استانکو پای تخته رفتند و ما ۱۱ امتیاز از بهمن عقب بودیم. او آنالیز کرد و گفت هر کاری بکنیم قهرمان نمی‌شویم اما من بررسی کردم و گفتم قهرمان می‌شویم. ابتدا میانگین سنی بهمن و تیم خودمان را نوشتم و مشخص شد تیم ما حدود ۳ سال جوان‌تر بودیم. دوم اینکه بازی‌های حریف و تیم خودمان را بررسی کردیم و گفتم این  نتایج را خواهیم گرفت اما بهمن نتیجه  نخواهد گرفت چون تیمش مسن‌ است.

 لازم است ترکیب تیم ما بر اساس قهرمان باید چیده شود. قهرمانی در دست ما نیست و اگر قهرمان نشویم چیزی را از دست نداده‌ایم. برای تیم هم تشویقی گذاشتم و در هر بازی بهترین بازیکن زمین را انتخاب می‌کردیم و ۵ سکه به او می‌دادم. به کل تیم برای برد پاداش می‌دادم. برای هر بازی طراحی خودش را داشتیم. جایی که یک امتیاز نیاز داشتیم، خودمان را نکشتیم که همه امتیازات را بگیریم. آن جایی که گفتم جلوی توطئه را گرفتم همین بود. 

متاسفانه معنی کلمه‌ها را هم نمی‌دانند. دیدم آقایانی که دوست دارند پرسپولیس زمین بخورد، همه بازی‌های پرسپولیس را بعد از بهمن گذاشته‌اند. نزد رئیس فدراسیون رفتم و به این موضوع اعتراض کردم. به خاطر همین گفتم طراحی شده بود پرسپولیس قهرمان نشود اما من نگذاشتم.

*یکی از موضوعاتی که درباره شما مطرح است به این اشاره دارد که شما به همراه متکوویچ و آقای ایویچ هماهنگ می‌شوید که افشین پیروانی و نعیم سعداوی در جام‌جهانی بازی کنند.

نه، چنین چیزی نبود. خیلی قاطع می‌گویم این حرف‌ها دروغ است. به  ایویچ فقط گفتم یک هافیک دارید که پشت دفاع حرف پنهان می‌شود. فنی با او صحبت کردم. این دسته از بازیکنان زرنگ هستند و میزان دوندگی پایینی دارند. هافبک تیم ملی چطور ۴ کیلومتر دویده‌ است؟ این حرف را به ایویچ گفتم و با توصیه من شرایط بازیکن بهتر شد و به جام جهانی رفت. بازیکنانی که ایویچ انتخاب کرد، کدام بازیکن می‌توانست جای آن‌ها بازی کند؟ من قاطع می‌گویم از ۱۲ بازیکن پرسپولیس بهتر کسی نبود که در تیم ملی باشد. دو دروازه‌بان به تیم ملی دادیم که از بهترین‌ها بودند.

*می‌خواهیم درباره داستان جدایی‌تان از پرسپولیس هم صحبت کنید. چه شد که ازپرسپولیس رفتید؟

در سال ۷۹ و ۸۰ با چالشی با حوزه هنری و سهامداری‌هایی مثل آقای محلوجی روبه‌رو شدیم و دولت به نمایندگی آقای مهرعلی‌زاده هم ورود کرد و دعوایی در دادگاه تشکیل شد. وقتی دعوا در دادگاه  پیگیری می‌شد و درحال صدور رای به سود یک طرف بود، آقای مهرعلی‌زاده سازمان تربیت بدنی را به عنوان شخص ثالث وارد دعوا کرد و با قدرت و ارتباطی که  با آیت‌الله شاهروی داشتند، خواستند به خاطر منافع دولت باشگاه در اختیار دولت قرار بگیرد. آن‌ها صلاح دولت را دیدند و الان دیگر مردم باید قضاوت کنند. بعدها معلوم شد آقای مهرعلی‌زاده می‌خواهد کاندیدای ریاست جمهوری شود. با حکم دیوان باشگاه به سازمان تربیت بدنی برگشت و آقای مهرعلی‌زاده هم دیگر با ما کار نکرد. برای ما هم سخت بود وارد مدیریت دولتی بشویم. فوتبال را نمی‌شود دولتی اداره کرد و بعد از ۲۰ سال به آقایان ثابت شد که اشتباه کرده‌اند.

*به عنوان سوال پایانی، در سال‌هایی که مدیریت فوتبال و پرسپولیس را در اختیار داشتید، آیا شاهد بودید نتایج بازی‌ها خارج از زمین تعیین شود؟

اصلا امکان ندارد در فوتبال بشود نتیجه را بیرون زمین تعیین کرد. شما به یک کشی‌گیر بگویید ببازد، یا به یک دونده بگویید دوم و یا سوم شود اما به ۱۱ بازیکن نمی‌توانید بگویید ببازید. در فوتبال باید به ۱۴ بازیکن بگویید ببازید، اگر گفته شده باشد، آیا می‌شود به ۱۴ بازیکن بگوییم ببازید و بعد کسی متوجه نشود و مثل یک راز بماند؟ اصلا امکان ندارد.

5960