پایگاه خبری فوتبالی- فوتبال، جواهرهایی دارد که بازیهاشان «هایلایتخور» نیست و برای درک کامل کیفیتشان، نیاز است که کل ۹۰ دقیقه بازی را با دقت ببینید. وحید امیری، بهترین نمونه این بازیکنها در فوتبال ملی ایران است.
به گزارش فوتبالی، آرسن ونگر در کتابش، از فواید فوتبال بیامکاناتِ دوران کودکی می گوید و تاکید میکند که زمان جذب بازیکنان، به سابقه فوتبال بچگی هایشان اهمیت ویژهای می داده است. مثالهایی هم میزند که در آکادمیهای فوتبال نبودند و بارها «نه» شنیده اند اما دست نکشیده اند. یکی از بهترین مثالهای اینچنینی در فوتبال ایران، کسی نیست جز «وحید امیری». متولد ۱۳۶۷، اهل روستای کوچک «درهبادام»، جایی در کوههای زاگرس، بین شهرهای خرمآباد و کوهدشت استان لرستان. همانطور که درعکس مشخص است، زمین اطراف روستا جوری است که حتی نمیشود راحت راه رفت، چه رسد به فوتبال.
*فاصلهای که وحید در دوران کودکی، «پیاده» طی میکرده تا از روستای سنگلاخی خودش به شهر کوچک سرابدوره که «یک زمین خاکی ابتدایی» داشته برسد، ۴/۵ کیلومتر بود و طی این مسیر، حدود ۱ ساعت وقت میگیرد! ۱ ساعت رفت، فوتبال، ۱ ساعت برگشت؛ به قول آرسن ونگر: سفری از یک دنیا به دنیایی دیگر.
*از دوران کودکی و نوجوانی سخت امیری میگذریم و میرسیم به سال ۸۶ و قبولی دانشگاه در رشته حقوق. وحید، به قول خودش «هر روز با کیف ورزشی بر دوش» به دانشگاه میرفته و اوایل در تیم فوتسال دانشگاه بازی میکرده. سال ۸۷، به واسطه چند دوست، به تیم دسته سومی داتیس خرمآباد معرفی می شود.
*با اینکه همچنان دانشجو بوده، درخشش وحید در داتیس باعث میشود که سال ۸۸، تیم دستهدومی کوثر لرستان به سراغش بیاید و یک لیگ بالاتر برود! اینجا وحید «۲۱ سالش» است؛ اوج جوانی و پتانسیل فیزیکی، اما درگیر درس و فوتبال منطقهای! سال بعد، تیم لیگ یکی داماش (بعدها گهر درود) خواهان وحید میشود.
*مشکلات مدیریتی داماش در سال ۸۹، منجر به این میشود که وحید با وجود تست پزشکی رسمی، به این تیم بحرانزده نرود و در سال ۹۰ به دیگر تیم لیگ یکی، یعنی نفت مسجدسلیمان بپیوندد. وحید ۲ سال در مسجدسلیمان میدرخشد، جایی که به گفته خودش، فوتبالش «شکل گرفته»! در «۲۳-۲۵ سالگی»!!!
*سال ۹۲ و در سن «۲۵ سالگی»، وحید بالاخره به لیگ برتر و نفت تهران رفت و شاگرد گلمحمدی و بعدتر، منصوریان شد. بخش بزرگی از موفقیت نفت، بر پایه دوندگی امیری و شعور فوتبالیش شکل گرفت.
*کیفیت وحید، از چشم کارلوس کی روش مربی وقت تیم ملی که دقیقاً به دنبال چنین بازیکنانی میگشت، پنهان نماند و بالاخره، آذرماه ۹۳ و در سن «۲۷ سالگی»، وحید برای اولین بار به تیم ملی دعوت شد و در آستانه جام ملتهای آسیا، به اردوی آمادهسازی در کشور پرتغال پیوست.۱۴ دیماه ۹۳، یک هفته بعد از اردوی پرتغال و یک هفته قبل از شروع جام ملتهای آسیا، وحید اولین بازی ملی خودش را مقابل عراق تجربه کرد. با اینکه بازی دوستانه بود و ۶ تعویض انجام شد، وحید ۹۰ دقیقه در زمین غوغا کرد و کی روش، ظرف فقط ۲ هفته، فهمیده بود که چه جواهری را پیدا کرده است.
* اما وحید، برای الماس شدن، نیاز به تراش داشت؛ چون طبیعتاً ذهنیتش آماده کوران رقابتهای جام ملتهای آسیا نبود! در ۲ بازی اول مقابل بحرین و قطر، ۹۰ دقیقه روی نیمکت نشست؛ ولی در بازی نسبتاً تشریفاتی سوم مقابل امارات برای تعیین سرگروه، ۹۰ دقیقه بازی و «آقایی» کرد. تقریباً تیم ملی هر حملهای که از چپ انجام میداد، وحید یار موثرش بود. تسلط و سرعت عملش در عین خونسردی، نوعی از «خیالراحتی» را به تماشاگر القا میکرد که اصلاً به کسی که تازه ۲-۳ هفته است به تیم ملی دعوت شده نمیخورد! حتی در دفاع، وقتی «عموری» همه را به هم ریخته بود، وحید اونجا بود.
* تا رسیدیم به روز سیاه بازی با عراق. ایران، روی کاغذ، باید خیلی راحت عراق را شکست میداد؛ ولی آن اخراج عجیب دقیقه ۴۳ پولادی توسط بنجامین ویلیامز استرالیایی، همهچیز را خراب کرد. کسی که از ابتدای نیمه دوم برای جبران این اخراج به زمین آمد، کسی نبود جز مهره معتمد کی روش: وحید امیری.
*از اینکه آن روز چه بر هواداران فوتبال ملی گذشت؛ اینکه ایران ۱۰نفره، «۲» بار در وقت اضافه و به دراماتیکترین شکل ممکن به بازی برگشت؛ میگذریم و میرسیم به پنالتی ششم، که به قول خود وحید: «هنوز صدای تیرک توی گوشم است» و هوادارانی که که هنوز «از عرشِ شادی به فرشِ ماتم آمدند آن هم در کمتر از یک ربع» را به خاطر داریم. آن روز تلخ قطعاً تا ابد از خاطر وحید و هواداران تیم ملی پاک نمیشود؛ اما کی روش، که دیگر همه متفقالقول هستند که «بازیکنشناس» خوبی بود؛ یار مطمئنش را شناخته بود: وحید در «تکتک» بازیهای تیم ملی تا جام جهانی ۲۰۱۸ (جز دو بازی دوستانه با قرقیزستان و سیرالئون) به عنوان یار اصلی یا ذخیره بازی کرد.
* نوروز ۹۴، یعنی دو ماه بعد از ناکامی جام ملتها و در فضایی «ضدکی روشی»، تیم ملی به اردوی از پیش تعیین شده اروپا رفت تا با یکی از قویترین شیلیهای تاریخ (که دو ماه بعد، برای اولین بار قهرمان کوپا آمریکا شد) و سوئدِ زلاتان دیدار دوستانه داشته باشد. در خبرها آمده بود که قرار بود بعد این اردو، کیروش از تیم ملی برود چون او استعفا هم کرده بود.
* وحید، در پیروزی ۲-۰ ناباورانه ایران مقابل آن شیلیِ ترسناک، ۹۰ دقیقه درخشان بود و اولین گل ملی خودش را به هم به ثمر رساند. ۵ روز بعد، در شکست ۳-۱ برابر سوئد، باز هم عالی بازی کرد و تکگل ایران، حاصل پنالتی گرانکویست روی وحید بود. بعد از بازگشت تیم ملی به ایران، اتفاقاتی پیش آمد تا کی روش در تیم ملی بماند و جایگاه وحید هم تثبیت شد.
*جدای اوجگیری ناگهانی در فوتبال ملی، وحید با یک جهش بزرگ دیگر، سال ۹۵ به پرسپولیس رفت. دیگر شماره لباس ملی وحید از ۱۳ به ۱۱ تغییر کرده بود. با صعود راحت ایران به جام جهانی ۲۰۱۸ و در اولین بازی مقابل مراکش، وحید «موثرترین عملکرد همهجانبه»ای که همه بینندگان بازیهای تیم ملی از یک بازیکن ایرانی به یاد دارند به نمایش گذاشت.
* و بالاخره، لحظه شیرینی که قطعاً تا ابد از خاطر وحید و طرفداران تیم ملی پاک نمیشود! «لذت لایی زدن» و «شرم لایی خوردن» را تا کسی فوتبال بازی نکرده باشد؛ نمیفهمد! اصلاً قابل وصف نیست! درست است که لایی زدن به پیکه، افتخار خاصی محسوب نمیشود؛ اما اینکه «وحید امیری» بزند، یکی از زیباییهای ناب زندگی است.
*همین چند روز پیش و در بازی حساس ایران مقابل بحرین، سامان قدوس با تکنیک مثالزدنی اش چشمها و تیترها را مال خودش کرد، ولی کسی که گل اول را با بازیخوانی خوب، دریبل و در نهایت «پریاسیست» ساخت، وحید امیری بود. سوئد به دنیا نیامده، لهجه اش هم به جای انگلیسی، لُری است؛ اما از جان مایه می گذارد.
*سبک دوندگی و تلاش خالصانه وحید، به قول سینماییها «هم از لحاظ فُرم، هم محتوا»، یادآور علیِ «بچههای آسمان» است. وحید، دوید و دوید و دوید تا بالاخره رسید؛ خیلی دیر رسید، اما رسید؛ از راه درست هم رسید. ای کاش در مدارس و دانشگاهها، دو واحد «زندگینامه وحید امیری» درس بدهند!
توضیح: این مطلب از صفحه توییتری Shahabesque برداشته شده و لحن آن از محاورهای به رسمی تغییر پیدا کرد تا قابل انتشار در رسانه رسمی باشد.