صحبتهای خواندنی همسر ناصر محمدخانی؛ او شبیه شاهزاده‌هاست

صحبتهای خواندنی همسر ناصر محمدخانی؛ او شبیه شاهزاده‌هاست

خبرگزاری فوتبالی- بخشهای مهم مصاحبه روزنامه خراسان با سپیده فکوری همسر ناصر محمدخانی را برایتان انتخاب کردیم و خواندن این مصاحبه را شدیدا! به شما توصیه می‌کنیم:

  • چند سال پیش من به ناصر زنگ زدم که خبر فوت یکی از فامیل‌های نزدیک‌مان را که با ناصرخان هم دوست بود به او بدهم. آن موقع وقتی تلفن را قطع کردم به برادرم گفتم که ناصرخان چقدر صدای قشنگی دارد و صدایش مثل دوبلورهاست. وقتی هم برای اولین بار در مراسم ختم همان فامیل نزدیک‌مان، او را دیدم به خانواده‌ام گفتم که چقدر شبیه شاهزاده‌هاست. زمانی هم که ناصرخان از من خواستگاری کرد، تعجب نکردم و یک جورهایی می‌دانستم که این اتفاق خواهد افتاد.

  •  خیلی آدم مشکل‌پسندی بودم و دوست داشتم که همسرم همه چیز را با هم داشته باشد یعنی خیلی خوش‌تیپ باشد، حرف زدن بلد باشد، تحصیلات داشته باشد، برای انسانیت ارزش قائل باشد و ... که وقتی با خانواده ناصر آشنا شدم، متوجه شدم که انتخابم درست بوده است.

  •  قبل از ازدواج با ناصرخان اصلا فوتبال نگاه نمی‌کردم اما الان پرسپولیسی دو آتشه هستم و اصلا مگر می‌شود که زن ناصر محمدخانی باشی و پرسپولیسی نباشی. یادم هست در مراسم «فرشاد آقای گل» که رفته بودم و اوایل ازدواج‌مان بود، من اصلا آقای علیپور و حسین ماهینی و ... را نمی‌شناختم و دوستان ناصرخان به او می‌گفتند که این چه زنی است که گرفتی ، هیچ بازیکنی را نمی‌شناسد و آبروی‌مان را برد.

  • ناصرخان هر وقت خواسته چیزی به نامم بزند، به او گفتم که من نمی‌خواهم مدیون بچه ‌های لاله باشم. به او گفتم که تو هر چه داری، مال سه تا بچه‌ات است. ناصر خودش و وجودش برای من، مهریه است.

  • یکی از فامیل‌های خیلی نزدیکم که قاضی دادگستری بود، برایم توضیح داد که ناصر در قتل خدابیامرز لاله هیچ نقشی نداشته است. تنها تقصیر ناصر این بود که ازدواج موقت کرده بود. افرادی امثال شهلا(جاهد) دنبال آدم‌های با آبرو هستند تا زندگی‌شان را به هم بریزند و خراب کنند. من مطمئن هستم اگر ناصرخان لاله را آن‌قدر دوست نمی‌داشت، لاله هیچ‌وقت کشته نمی‌شد. اگر او به خواسته‌های خانم جاهد تن می‌داد، هیچ وقت لاله کشته نمی‌شد.

  •  از نظر من، ناصر عاشق لاله بود و شهلا پرستو بود.  اولا که همه می‌دانند ناصر ازدواج موقت کرده بود، ثانیاً که شهلا به اصرار وارد زندگی ناصر شده بود و هدف‌هایی داشت. وقتی قاضی از شهلا پرسید که چرا از شوهر دومت جدا شدی، گفت او به من دروغ گفته بود و زن و بچه داشت و قاضی هم پرسیده بود مگر ناصرخان، زن و بچه نداشت؟ به نظر من همه چیز در این ماجراها واضح است.

  •  وقتی اسم شهلا می‌آید، ناصرخان یک هفته در خانه فقط راه می‌رود و نمی‌خوابد چون واقعا هم به او و هم به پسرهایش خیلی آسیب‌زده است.  
  • زن‌های شناسنامه‌ای ناصر فقط دو نفر بودند، یکی من و یکی مرحوم لاله. اگر فرد دیگری وارد زندگی ناصرخان شده، دلیل اش این بوده که او دوست نداشته با فردی آشنا باشد که محرمش نباشد و در صحبت‌هایش به گناه آلود شود. ناصر از این شخصیت‌ها نبود که با یکی صحبت کند، رستوران برود و ... . ناصر ازدواج موقت داشته تا ببیند اگر طرف مقابلش اهل زندگی است، ازدواج کند اما دیده که مشکل‌دار است. آیا بایدبا او ازدواج می‌کرد تا خودش را بدبخت کند؟ از همه این‌ها گذشته، من به ناصر مطمئن هستم و اعتماد کامل دارم. من ناصر را می‌شناسم و می‌دانم دیگر از این ماجراها برایش پیش نمی‌آید.

  • به همه فامیل و آشناها گفتم که امیدوارم زودتر از ناصرخان بمیرم چون حتی نیم ساعت بدون او نمی‌توانم به زندگی ادامه بدهم. چند وقت قبل در یک آرایشگاه زنانه این‌ها را گفتم که همه گفتند هیچ زنی در این دوره و زمانه این جوری نمی‌گوید! خیلی به او وابسته هستم. هرچند وقت یک بار، ناصرخان چند روزی برای دیدن پسرش عرفان به قطر یا انگلیس می‌رود و واقعا من به کما می‌روم یعنی نه غذایی درست می‌کنم، نه بیرون می‌روم، نه می‌خندم، نه در یخچال را باز می‌کنم برای خوردن چیزی و ... . یک جوری زندگی می‌کنم که انگار لحظه‌ها را می‌شمارم برای رسیدن ناصر. نیم ساعت هم نمی‌توانم دوری‌اش را تحمل کنم.

  • ناصرخان دو پسر به نام‌های علی و عرفان از مرحوم لاله دارد. علی ایران است و برای خودش خانه دارد و جدا از ما زندگی می‌کند. عرفان هم که برای ادامه تحصیل در رشته مهندسی به انگلیس رفته است. بچه‌های ناصر فوق‌العاده خوب هستند و همان‌طور که من به آن‌ها علاقه دارم و احترام‌شان را نگه می‌دارم، آن‌ها هم به من و والارضا احترام می‌گذارند. چون ناصر را دوست دارم، عاشق بچه‌هایش هم هستم. الان هم که پسران ناصر، برادران پسرم والا هستند.

  • مادربزرگ علی و عرفان در قطر است و به هرکدام از نوه‌هایش یک ویلا در آن جا داده است. مادر لاله فوق تیلیاردر است، هم در خانه شیرازش راننده و آشپز و ... دارد و هم در خانه قطرش.رابطه مادر مرحوم سحرخیزان با ناصرخان هم خیلی خوب است. ناصرخان برای تمدید اقامتش هر شش ماه باید به قطر برود و آن‌ها اصلا مشکلی با ناصرخان ندارند. 30 سال است که دامادشان است و از نزدیک او را می‌شناسند. خانم سحرخیزان با من هم مشکلی ندارد.

    1984