یادداشت؛ سرژیک دو بار به آرزوهایش رسید

یادداشت؛ سرژیک دو بار به آرزوهایش رسید

خبرگزاری فوتبالی- سی سال پیش سرژیک تیموریان نوجوانی بود که رویاهایش را در فوتبال جست و جو می‌کرد. 

به گزارش فوتبالی و به نقل از ایران‌ورزشی، ساعات زیادی از روز برای او به فوتبال می‌گذشت. در حیاط مدرسه، در کوچه با تیر دروازه‌هایی که در کارگاه پدرش ساخته بودند یا در زمین خاکی مجیدیه که دیگر اثری از آن نیست. از همان روزها مسیر زندگی‌اش را انتخاب کرده بود و می‌دانست که می‌خواهد به کجا برسد. او برادر دوم خانواده بود و برادر سوم آندرانیک در آن سال‌ها پسر خردسالی بود که در کوچه می‌ایستاد و با چشمان مشتاق بازی برادران بزرگترش را تماشا می‌کرد. آندو آرزو داشت سرژیک دیگری شود و وقتی بازی آنها تمام می‌شد، نوبت او بود که توپ را بردارد و به دروازه‌هایی که قدش کمی از آنها بلندتر بود، شوت بزند.

زمین خاکی مجیدیه در آن دوران مثل زمین‌های خاکی گوشه و کنار تهران، کارخانه تولید بازیکن بود. محال بود بازیکنان آرارات پیش از پوشیدن پیراهن نارنجی گذرشان به آن زمین یا زمین رافی در محله نارمک نیفتاده باشد. آرارات با انتخاب حسن حبیبی در فکر یک شروع دوباره بود و این مربی به دنبال بازیکنان جوانی می‌گشت که با آنها تیم قدری در سطح تهران و ایران بسازد.  

چند سال قبل از سرژیک و هم نسلانش، گروه دیگری از جوانان ارمنی محله مجیدیه توانسته بودند از همین زمین خاکی مطرح شوند و پیراهن آرارات را بپوشند. تیمی به نام «آرپا» موفق شده بود به فینال امیدهای تهران برسد و حریف استقلال شود. ماسیس هاکوپیان، ایشخان ست‌آقایان، رافیک مارگوسی و سامسون پطروسیان بازیکنان کلیدی آن تیم بودند که بعداً به آرارات رفتند و ستاره شدند. پطروسیان که مدافع میانی سرزن و جنگنده‌ای بود بعد از آرارات به ذوب‌آهن رفت و به تیم ملی هم دعوت شد. بازی فینال در چمن اصلی ورزشگاه شهید شیرودی برگزار شد و تماشاگران زیادی حاضر بودند. در تیم امید استقلال بازیکنانی مثل محسن گروسی و ایمان عالمی بازی می‌کردند که بعداً به تیم بزرگسالان اضافه شدند. هرچند آرپا این فینال را باخت، ولی آن بازیکنان سال‌ها در خدمت فوتبال ارامنه و آرارات بودند.

نسل سرژیک زمانی از راه رسید که آرارات فعالیتی جدی ‌در فوتبال پایه داشت. او مثل نوجوانان مستعد آن روزها به آرارات رفت و خیلی زود یکی از بازیکنان کلیدی تیم امید شد. در اوایل دهه هفتاد مسابقات فوتبال پایه در تهران کیفیت بالایی داشت و رقابت قهرمانی بسیار فشرده بود. با این حال آرارات با تکیه بر تیم خوبی که داشت توانست قهرمان امیدهای تهران شود. در این تیم سرژیک تیموریان و سروژ ابراهیمی از مجیدیه می‌آمدند و ادموند بزیک و فرد ملکیان از نارمک. آنها بازیکنان کلیدی تیم بودند و همزمان در تیم بزرگسالان آرارات هم بازی می‌کردند. حسن حبیبی وقتی سرمربی تیم امید شد آنها را به تیمش دعوت کرد. در آن تیم امید بازیکنانی مثل کریم باقری و مهدی پاشازاده هم حضور داشتند، ولی در مقدماتی المپیک 1996 آتلانتا نتوانستند سهمیه بگیرند.

بازیکنان مستعد آرارات خیلی زود مورد توجه تیم‌های دیگر قرار گرفتند و پیراهن استقلال و پرسپولیس را به تن کردند. سرژیک مثل اکثر بازیکنان ارمنی به استقلال رفت. فرد ملکیان درباره آن روزها می‌گوید: «زمانی که از استقلال پیشنهاد داشتیم، سرژیک به من زنگ زد و گفت از استقلال تماس گرفته‌اند و من و تو را با هم می‌خواهند. عصر همان روز به دفتر آقای منزوی رفتیم و صحبت کردیم. هیچ وقت آن روز را نمی‌توانم فراموش کنم. با فولکس آبی رنگ آقای امیری آن روز به تمرین رفتیم و هر دو خجالتی بودیم.»

دوران حضور سرژیک در استقلال طولانی نشد. استقلال در آن دوره ترافیک سنگینی در خط میانی داشت و او پس از مدتی ترجیح داد به ماینتس در دسته دوم آلمان برود. مهم‌ترین خاطره هواداران استقلال به اولین بازی او با پیراهن آبی برمی‌گردد. روزهای زیادی از آن انتقالش نگذشته بود که استقلال بازی حساسی با بهمن در جام حذفی داشت. استقلال بازی را با یک گل عقب بود که سرژیک به زمین رفت. حملات استقلال در آن دقایق به یک ضربه پنالتی ختم شد، ولی به دلیل حساسیت بالای آن لحظات بازیکنان تمایلی به زدن آن ضربه نداشتند. سرژیک پس از مشورت با حجازی پشت توپ ایستاد، ولی ضربه‌اش پس از برخورد به تیر افقی بیرون رفت.

سرژیک حدود دو فصل در ماینتس بود؛ روزهایی که با تمرین و بازی کنار سیروس دین‌محمدی و یورگن کلوپ، سرمربی فعلی لیورپول گذشت. او بعد از آن به ایران برگشت، ولی به دلیل مصدومیت مزمن مجبور شد خیلی زود به فوتبالش پایان دهد. خیلی از کسانی که فوتبال سرژیک را دیده‌اند، معتقدند که او می‌توانست اولین ملی‌پوش خانواده تیموریان شود، ولی مجموعه‌ای از مصدومیت‌ها و بدشانسی‌ها اجازه نداد که پس از تجربه بازی در تیم امید به تیم ملی هم برسد.

ژورس غازاریان که پیش از سرژیک مسیر آرارات به استقلال را طی کرد، می‌گوید: «او بازیکن بسیار خوب و باهوشی بود و بین ارامنه خیلی زود به خاطر بازی خوبش به شهرت رسید. او پس از درخشش در آرارات به تیم ملی امید دعوت شد و به خاطر بازی خوبش مورد توجه ناصر حجازی قرار گرفت و به استقلال رفت. من عقیده دارم او یکی از بهترین‌های دوران خودش بود اما چون در آن زمان در پست او ترافیک بود و هافبک‌های بازیساز زیادی بودند او در تیم ملی بزرگسالان نتوانست بازی کند. سرژیک در یک خانواده فوتبالی بزرگ شد و آنقدر خوب بود که پس از درخشش در استقلال، لژیونر شد و به آلمان رفت. ای کاش سرژیک پس از پایان دوران حضورش در آلمان از فوتبال خداحافظی نمی‌کرد.»

سرژیک هرچند خیلی زود از فوتبال کنار رفت، ولی بعد از آن تجربه و توانش را در اختیار برادر کوچکترش گذاشت و مشاور مطمئنی برای آندو بود. راهنمایی‌های سرژیک به آندو کمک کرد که در مسیر درست پیش برود و خیلی زود پیشرفت کند. او مثل سرژیک پیراهن استقلال را پوشید و فوتبال در اروپا را تجربه کرد. آندو توانست از نظر افتخارات در فوتبال از برادرش سبقت بگیرد، به رکورد صد بازی ملی رسید و بازوبند کاپیتانی را هم به دست بست، با این حال همیشه قدردان برادرش بود که او را با جادوی فوتبال آشنا کرد. اگر از او بپرسید قطعاً خواهد گفت که همه چیز از تماشای بازی سرژیک و آن تیر دروازه‌ها شروع شد.

 

1984