یادداشت ویژه/ شاخ و برگ‌های اضافی قصه پرغصه مجاهد

یادداشت ویژه/ شاخ و برگ‌های اضافی قصه پرغصه مجاهد

پایگاه خبری فوتبالی- قصه مجاهد خذیراوی در فوتبال ایران، قصه غم‌انگیزی است. او قربانی یک سیاست سختگیرانه و غیرضروری در فوتبال ایران شد و آینده فوتبالی‌اش را به سبب تصمیم سلیقه‌ای از دست داد اما قرار نیست قربانی شدن مجاهد، باعث شود هر بار که داستان او دوباره نقل می‌شود به آن شاخ و برگ داده شود و بار دراماتیک آن را افزایش داد.

مجاهد در بدو مطرح شدنش در فوتبال حرفه‌ای ایران دچار یک محرومیت عجیب شد و بهترین سال‌های فوتبالش را از دست داد. او نماد قربانیانی است که به سبب تصمیمات سختگیرانه و سلیقه‌ای زندگی‌شان دستخوش تغییر بزرگ شد و شانس‌های بزرگ زندگی خود را از دست دادند. مثل همان‌هایی که با تصمیم سلیقه‌ای در پذیرش و احراز صلاحیت دانشجویان، پشت سد دانشگاه ماندند و آرزوی دکتر و مهندس شدن به دل‌شان ماند. قصه محرومیت مجاهد آن قدر عجیب است که گاهی می‌شود فکر کرد که پشت آن جز یک کینه عمیق شخصی عامل دیگری در صدور این میزان مجازات برای یک اشتباه نبوده است. وگرنه کدام عقل سلیمی یک فوتبالیست را به جرم حضور در یک مکان نامناسب تا ابد محروم می‌کند؟ آن روزها که مجاهد محروم شد، او تازه داشت در بین ستارگان تیم ملی جایی برای خود دست و پا می‌کرد. البته برخلاف افسانه‌های گفته شده در مورد او، او هنوز موفق به نیمکت‌نشین کردن مهدوی‌کیا نشده بود. چرا که اصلا پست بازی او با مهدوی‌کیا در تیم ملی متفاوت بود. با این حال مشخص بود که او نیز همچون هم دوره‌ای هایش در تیم امید ایران دارای پتانسیل لازم برای رسیدن به قله‌های بالاتر بود. چه بسا اگر فوتبال او برای چند سالی متوقف نمی‌شد او همچون علی کریمی و مهدوی‌کیا به سطح اول فوتبال اروپا می‌رسید اما این ها همه احتمال است. 

مجاهد خوش‌تکنیک بود و سرعتی اما این ها دلیل بر افسانه‌سرایی نمی‌شود. او در صنعت‌نفت و استقلال بازی کرد خوب هم بازی کرد اما اگر او آنچنان که امروز در موردش افسانه سرایی می‌کنند بوده چرا بخشی از هنرش را روی قاب تصاویر خاطره‌انگیز نمی‌بینیم؟

 چند گل خارق‌العاده، چند گل زیبا و چند حرکت تکنیکی زیبا از او دیده‌اید؟ از پرویز قلیچ‌خانی حرف نمی‌زنیم که فیلم بازی‌هایش به سختی یافت می‌شود صحبت نمی‌کنیم از مجاهدی صحبت می‌کنیم که سال هشتاد عضو تیم ملی بلاژویچ بود. همان زمان علیرضا نیکبخت و علی کریمی ستاره تیم بلاژ بودند و می‌درخشیدند، که یکی بعد از چند سال به بایرن رفت و دیگری به فوتبال اروپا راهی نیافت. اما امروز به گونه‌ای از آینده مجاهد صحبت می‌شود که انگار مدیران بارسا پشت در خانه او نشسته بودند تا رضایتش را برای رفتن به بندر بارسلون بگیرند و تنها خبر محرومیت مادام‌العمرش آنها را ناکام به اسپانیا برگرداند!

مجاهد یک قربانی بوده و هست اما قرار نیست برای او افسانه سرایی کنیم و ظلمی که در حقش شده را با داستان و افسانه سرایی آمیخته کنیم. داستان و سرگذشت محرومیت او به اندازه کافی تلخ و دردناک است و نیازی ندارد تا با شاخ و برگ دادن به آن، آن را دراماتیک‌تر کنیم. یادمان نرود مجاهد فرصت حضور دوباره در فوتبال را پیدا کرد اما نتوانست حتی برای دو سال متوالی در این فوتبال و در همین تیم‌های لیگ برتری ماندگار شود و دوباره ستاره‌ فوتبالش رو به افول گذاشت. دلیل آن می‌توانست هر چه باشد اما قطعا یکی از دلایل آن هم می‌توانست توانایی‌های فنی هم باشد. اگر مجاهد آن مسی و مارادونای قربانی شده بود، باید می‌توانست دوباره سر از خاکستر بلند کند و استعدادش را بارور کند.

 همانطور که مارادونا هر بار پس از محرومیت بازگشت پر فروغ بود. همانطور که علی کریمی پس از محرومیت یک ساله درخشان‌تر برگشت و همان‌طور که مجتبی محرمی و عابدزاده پس از محرومیت و مصدومیت بازگشتند. مجاهد خوب بود و داشت پرواز را یاد می گرفت تا به اوج برسد اما پر بالهایش را کندند تا به اوج نرسد. مجاهد در حال رشد بود. او اگر به اوج می رسید تصاویر خاطره انگیزی خلق می کرد اما نگذاشتند به اوج برسد.

یادداشت از حجت شفیعی/ پایگاه خبری فوتبالی