ماجرای عجیب هاشمیان و تیم ملی؛ از کنار رفتن تا بازگشت

ماجرای عجیب هاشمیان و تیم ملی؛ از کنار رفتن تا بازگشت

پایگاه خبری فوتبالی – دوری وحید هاشمیان از تیم ملی داستان عجیبی دارد.

به گزارش فوتبالی، قطعا خاطرتان هست هاشمیان در شرایطی به تیم ملی برگشت که از حضور در بازیهای ملی خداحافظی کرده بود. او درباره ابهامات حضورش در تیم ملی به کیهان ورزشی گفته:" ریشه اختلافات من با تیم ملی از بازی های آسیایی شکل گرفت. بدون سابقه ملی آمدم و در دو بازی سه گل زدم. بعد از آن درخشش تا آخرین بازی مسابقات نیمکت نشین شدم و اختلافات از همان جا شکل گرفت. حق من بود که بازی کنم. من یک مصاحبه کردم و گفتم: تیم ملی متعلق به استقلال و پرسپولیس نیست؛ متعلق به یک کشور است و نباید بین بازیکنان فرق بگذارند. بعد از این مصاحبه حدود یک سال و نیم کنار ماندم و آقای جلال طالبی که آمد دعوتم کرد و دوباره نمی دانم چه شد که دعوت نشدم. آقای بلاژویچ آمد. البته مشکلات من با تیم ملی نبود بلکه با آدم های آن بود"

وحید، با جزئیات ماجرای کنار رفتنش از تیم ملی در دوران بلاژویچ را هم توضیح داده است:" یک روز در دوره سرمربیگری«بلاژویچ» رفتم پیش این مربی و گفتم: من با شما مشکلی ندارم ولی بعد از چند سالی که دعوت نمی شدم شما هم که دعوتم کرده اید از من استفاده نمی کنید. این روند باعث می شود که جایگاهم را در باشگاهم از دست بدهم. بهتر است مرا دعوت نکنید! ایشان در حضور آقای «برانکو» و آقای «رضا چلنگر» گفت: «من به تصمیم شما احترام می گذارم و تا زمانی هم که سرمربی تیم ملی ایران هستم دیگر شما را دعوت نمی کنم.» قشنگ یادم هست که در پایان حرفهایش یک جمله کنایه آمیز به من گفت با این مضمون که؛ شما جشن صعود ما به جام جهانی را از تلویزیون خواهید دید!"

ماجرا از این به بعد عجیب تر می‌شود:" گذشت و تیم ملی هم صعود نکرد و آقای «برانکو» سرمربی تیم ملی ایران شد. من هم مدتها از تیم ملی دور بودم و در بوخوم گلزنی هایم شروع شده بود و شرایط خیلی خوبی داشتم. یک روز باشگاهم بوخوم از رسیدن یک فاکس از فدراسیون فوتبال ایران خبر داد. تیم ملی برای برگزاری یک بازی در جام بین قاره ای برابر نیوزلند از من دعوت کرده بود. به باشگاه گفتم من از تیم ملی خداحافظی کرده ام و نمی دانم چرا اینها مرا دعوت کرده اند؟ آنها هم گفتند خودت باید مشکلت را با فدراسیون کشورت حل کنی. من با فدراسیون و آقای «دانشور» تماس گرفتم و گفتم من خداحافظی کرده ام و ایشان هم گفت مشکلی نیست. وقتی به باشگاه اطلاع دادم، گفتند شما از فدراسیون فوتبال ایران کتبا این موضوع را بگیر که نرفتنت را پذیرفته اند. دوباره با آقای «دانشور» تماس گرفتم و ایشان هم گفت: برو خیالت راحت؛ حرف ما حرف است. ۵۰ روز بعد یک روز مدیر باشگاه بوخوم مرا صدا و زد و گفت:« فدراسیون فوتبال ایران از شما به فیفا شکایت کرده است و امکان دارد محروم شوی. اگر این اتفاق رخ بدهد ما هم حقوقت را قطع می کنیم!» همه دنیای روی سرم خراب شد. زدم به سیم آخر. گفتم هر کاری می خواهند انجام دهند. پیگیری نمی کنم و حتی قید فوتبال را می زنم.

 در این کش و قوس‌ها بود که خبر رسید آقای « صفایی فراهانی» استعفا کرده و آقای دکتر «دادکان» سرپرست موقت فدراسیون شده است. ایشان با تیم ملی به بوسان رفته بود که من شماره تلفن شان را پیدا کردم و تماس گرفتم. آقای دادکان گفت:« وحید تو باید عرق ملی داشته باشی. من مشکلت را حل می کنم.» بعد نامه زدند به فیفا و شکایت شان را پس گرفتند. با این حال بدبینی من به فدراسیون فوتبال ادامه داشت. یک روز مدیر باشگاهم به من گفت:« وحید تصمیم تو چیست؟ کاری که در کشورت با تو کردند ناجوانمردانه بود ولی هر بار که اراده کنند می توانند همان اقدام را تکرار کنند.» گفتم من عاشق تیم ملی هستم ولی رفتار خوبی ندیدم. همان مدیر یک متنی را به انگلیسی برای من آماده کرد که؛ من وحید هاشمیان برای همیشه از فوتبال ملی خداحافظی می کنم و ...گفت این را امضا کن برای پیشگیری از اقدام احتمالی آنها. یک نسخه را به فیفا زدیم و نسخه دیگر را به فدراسیون فوتبال آلمان."

بازگشت هاشمیان به تیم ملی هم داستان جالبی دارد:" تیم در شرایط خوبی قرار نداشت. اول یکسری از اطرافیان فدراسیون که برخی از آنها و نزدیکان شان رسانه ای بودند در تلویزیون و دیگر رسانه ها شروع کردند به تخریب من که؛ وحید تعصب و عرق ملی ندارد و ...شایعه درست کردند هاشمیان می خواهد تغییر ملیت دهد و برای تیم ملی آلمان بازی کند و ...! وقتی دیدم این فضا حاکم است بیشتر ناراحت شدم. وقتی نامه خداحافظی من مطرح شد و دیدند دیگر نمی توانند به فیفا شکایت کنند از در دوستی وارد شدند. آقای دادکان چندین بار با من صحبت کردند و دیدم مرد بزرگی است. با خودم گفتم تو برای تیم کشورت می روی و نه افراد. من اگر آدم ترسویی بودم برای آن دو بازی آخر که بیرون خانه هم بود به تیم ملی برنمی گشتم؛ بخصوص بازی با قطر. شک نداشتم اکر تیم ملی نمی رفت جام جهانی همه تقصیرات را گردن من می انداختند."

1984