وبسایت رسمی فوتبالی - بخشهای مهم گفتگوی ایران ورزشی با غلامرضا سعادتی معاون حراست سازمان تربیتبدنی در زمان ریاست مصطفی هاشمیطبا را برایتان انتخاب کردیم. مصاحبهای که درباره حضور بانوان در ورزشگاههاست:
* در بررسیهایی که اواخر دهه 70 داشتیم به طور اتفاقی متوجه شدیم که در خروجی پارکینگ ورزشگاه آزادی از هر 40، 50 موتوری که از خارج میشود، یک موتور هم هست که دختری را ترک خود سوار کرده. برای من سؤال شده بود که این زنان کجا بودهاند که دارند از ورزشگاه خارج میشوند. کمی که دقت کردیم متوجه شدیم اینها با تیپهای پسرانه به همراه برادر یا همسر یا دوستانشان به ورزشگاه میآیند. البته آنها که بدون همراه بودند معمولاً از طرف اطرافیان شناسایی میشدند و مشکلاتی هم برایشان به وجود میآمد اما به هرحال من همان زمان در مصاحبهای این موضوع را با رسانهها مطرح کردم.
* بعد از مصاحبه من، برای بازی استقلال مقابل پاس به ورزشگاه آزادی رفته بودیم. مصطفی آجورلو، مدیرعامل وقت باشگاه پاس به استادیوم آمده بود و به من گفت چرا جو میدهی و اصلاً موضوع حضور دختران پسرنما در ورزشگاه حقیقت ندارد. آن زمان خیلی اوقات تلخی کرد. من جوابش را ندادم اما 20 دقیقه بعد در بیسیم به من اطلاع دادند که 7 دختر در پوشش پسرانه به ورزشگاه آمدهاند و عدهای خواستند اذیتشان کنند که درگیری به وجود آمده بود. من هم گفتم آنها را به جایگاه ویژه ببرند و 10 دقیقه پیش از پایان بازی به سمت بیرون ورزشگاه هدایتشان کنند. بعد از اینکه دخترها را به جایگاه ویژه آوردند به آجورلو گفتم بالای سرت را نگاه کن. وقتی دختران را در جایگاه ویژه دید، عصبانیتر شد.
* ماه اول، دوم یا حداکثر ماه سوم ریاست آقای احمدینژاد در دولت بود که آقای علیآبادی، ریاست وقت سازمان تربیتبدنی مسئول پیگیری تصویب قانون حضور زنان در ورزشگاهها شد. همان زمان برخی مراجع تقلید مثل آقایان مکارم شیرازی و نوری، هشدار دادند که این هشدار به هیچ عنوان مبنی بر عدم ورود نبود. فقط اعلام کردند که بستر مناسب را فراهم کنید. بحثشان هم درست بود و سازمان تربیتبدنی باید تمهیداتی را درست میکرد که واقعاً کاری نداشت. تمهیداتی مثل گیتهای ورزشگاه یا سرویسهای بهداشتی. آقای علیآبادی اما این کار را نکرد. به دنبال هشدار مراجع، رهبری هم گفته بودند که نظر مراجع را تأمین کنید. علیآبادی هم پرونده را بایگانی کرد و هیچ اقدامی انجام نداد.
* با علیآبادی ملاقاتی داشتم و درباره قانونی که آخرین مراحل تصویبش طی میشد پرسیدم. تأکید کردم که ورود زنان به ورزشگاهها تا چه اندازه در بحث توسعه ورزش شهروندی و سلامت جامعه تأثیرگذار خواهد بود اما ایشان به من گفت: «سری که درد نمیکند را دستمال نمیبندند. به من چه ربطی دارد؟» و به این ترتیب این قانون با تفکر این آدم بیمعرفت و غیرمسئول، مسکوت ماند.
1984