بنگر:‌ از منیریه لباس پرسپولیس خریدم/ بهترین خاطره‌ام دربی 2-4 بود

بنگر:‌ از منیریه لباس پرسپولیس خریدم/ بهترین خاطره‌ام دربی 2-4 بود

به گزارش فوتبالی و به نقل از ایران ورزشی، محسن بنگر هم از فوتبال خداحافظی کرد. مدافع مازندرانی که افتخارات بسیاری را به دست آورد. پنج قهرمانی با تیم سپاهان در لیگ و جام حذفی، قهرمانی با نفت تهران در جام حذفی، یک حضور با پرسپولیس در فینال حذفی و دو نایب قهرمانی لیگ با این تیم، قهرمانی غرب آسیا با تیم ملی و حضور در باشگاه‌های جهان و کاندیدای بهترین بازیکن آسیا در سال 2012 بخشی از افتخارات بازیکن بدون حاشیه فوتبال ایران بوده که حالا تصمیم دارد اندوخته‌هایش را در اختیار بازیکنان جوان قرار دهد.

خداحافظی برای ورزشکاران حرفه‌ای همیشه سخت است. شما با این مساله چطور کنار آمدید. اینکه صبح از خواب بلند شوید و بدانید که قرار نیست به تمرین بروید.
 چون به اجبار از فوتبال خداحافظی نکردم و به هر چیزی که می‌خواستم دست پیدا کردم خیلی برایم سخت نبود. من حدود 21 سال در سطح اول فوتبال ایران و در تیم‌های بزرگ بازی کردم. همه روزها برایم خاطره‌انگیز بود. چه روزهایی که با سپاهان قهرمان شدیم و چه روزهایی که افتخار پوشیدن پیراهن پرسپولیس را داشتم.

حسرت چیزی را نمی‌خوری؟
 نه.

اما در همه این روزها خاطرات تلخ هم داشتی.
 بله. دو تا اتفاق تلخ را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم. من خیلی خوب از سپاهان جدا شدم اما یک نفر که در باشگاه پست گرفته بود دروغ‌هایی را پشت سر من به هواداران گفته بود تا 8 سال زحمت و خاطره خوب من با این تیم از بین برود البته هواداران واقعی سپاهان همه چیز را می‌دانند. اتفاق دوم مربوط به زمانی بود که به تراکتورسازی رفتم و در نخستین بازی مصدوم شدم و همان‌ها پشت سرم حرف زدند.

برای نساجی هم بازی کردی؟

 خیلی‌ها این سوال را از من می‌پرسند. زمانی که در شموشک بودم، فوتبال مازندران دو قطب داشت، یکی نساجی و یکی هم شموشک. من هیچ‌وقت افتخار پوشیدن پیراهن تیم نساجی را نداشتم.

در همه این سال‌ها خیلی اهل مصاحبه نبودی.
 بله، برای اینکه هر زمان احساس می‌کردم باید حرفی بزنم مصاحبه می‌کردم، در غیر این صورت دلیلی نمی‌دیدم که هر روز حرف بزنم. اینطوری تمرکزم هم حفظ می‌شد.

اگر به گذشته برگردی کدام تصمیمت را نمی‌گیری؟

 اگر به گذشته برگردم به تیم کارون اروند نمی‌روم البته فقط به خاطر آدم‌هایی که اطراف تیم بودند وگرنه همه چیز خوب بود. هواداران فهیم و مربی خوبم آقای افاضلی که در تیم ملی هم افتخار شاگردی‌اش را داشتم.

گفتی در فوتبال حسرت چیزی را نمی‌خوری حتی بازی نکردن در جام جهانی را.
 طبیعی است که هر بازیکنی دوست دارد در جام جهانی بازی کند. در تیم ملی به حقم نرسیدم و بازیکنانی که کنارم بودند همه ثابت‌های تیم ملی بودند. اما من در جام باشگاه‌های جهان بازی کردم و یکی از 20 نفر در میان فوتبالیست‌ها هستم که این افتخار نصیبم شده است.

کدام بازی‌هایت را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنی؟
 دو تا بازی همیشه در ذهنم باقی می‌ماند. یکی با پیراهن سپاهان در ژاپن مقابل کاشیما که برنده شدیم و به فینال رفتیم و دومی هم پیروزی در دربی با نتیجه 4-2 که خیلی‌خیلی خوب بود.

با هواداران استقلال هم در این سال‌ها مشکلی نداشتی.
 برای اینکه هیچ‌وقت به آنها بی‌احترامی نمی‌کردم. برای همدیگر کری می‌خواندیم که این هم نمک فوتبال است.

به‌عنوان یک مدافع با مهاجمان و بازیکنان زیادی روبه‌رو شدی، کدام‌شان تو را اذیت کردند.

 همانطور که گفتید با بازیکنان خوب زیادی مصاف داشتم. آقای علی کریمی، رضا عنایتی، آرش برهانی، میلاد میداودی، مرحوم هادی نوروزی و مرحوم مهرداد اولادی که واقعا بازیکنان بزرگی بودند. زمانی هم که در سپاهان بودم با النصر بازی داشتیم که روبه‌روی لوکا تونی قرار گرفتم که در آن بازی عملکردم خوب بود.

با داوران هم برخوردهایی داشتی.
 یک مرتبه این اتفاق در بازی پرسپولیس با ذوب‌آهن افتاد و آقای فغانی در حالی که توپ به سینه‌ام خورد برای ذوب‌آهن پنالتی گرفت و همان موقع بحث‌های زیادی پیش آمد و مرا اخراج کرد. اما امروز آقای فغانی یکی از بهترین دوستان من هستند.

به مربیگری هم فکر می‌کنی؟

 تصمیم دارم در کلاس‌های مربیگری شرکت کنم. خدا را شکر همین الان هم دو تا پیشنهاد از مربیان بزرگ دارم. خیلی دوست دارم کارم را به‌عنوان کمک مربی با یک مربی بزرگ شروع کنم.

با مربیان زیادی کار کردی، با کدام‌شان راحت‌تر بودی؟

 از همان روز اول که با آقای میثاقیان شروع کردم از فوتبال لذت بردم. خدا را شکر با مربیان زیاد خوبی کار کردم. آقایان کرانچار، قلعه‌نویی، کاظمی، بوناچیچ، درخشان، دایی و در سطح ملی هم با آقای شاهرخی و قطبی که از همه این بزرگان چیزهای زیادی یاد گرفتم.


صادقانه بگو، روزی که فوتبال را شروع کردی فکرش را می‌کردی پایانی پر افتخار داشته باشی؟

 حقیقتش را بخواهید نه. من 17-16 ساله بودم که برای شموشک بازی می‌کردم. همان موقع برای آزمایش دادن به پرسپولیس آمدم که اکثر بازیکنانش ملی‌پوش بودند. بازیکنانی مثل عابدزاده، هاشمی‌نسب، رهبری فرد، علی کریمی، کریم باقری و... یادم هست رفتم منیریه و یک پیراهن با همان حامی مالی پرسپولیس خریدم و رفتم سر تمرین اما بعد از 4-3 روز گفتند نه.

اما بالاخره برگشتی؟

 خدا را شاهد می‌گیرم، به جان بچه‌ام همان روز گفتم من یک روز برمی‌گردم و اگر بازوبند کاپیتانی این تیم را نبندم حتما بی‌عرضگی خودم بوده است. اما خدا را شکر به پرسپولیس هم رسیدم و هر روز برایم خاطره است.

صحبت پایانی.

 از همه کسانی که برایم زحمت کشیدند و از هواداران تیم‌هایی که برای‌شان بازی کردم تشکر می‌کنم. من در همه این سال‌ها روز خوب، ضعیف و متوسط داشتم اما وجدانم راحت است که در روزهای بدم هم همه تلاشم را کردم. هیچ‌وقت زیرآب کسی را نزدم اگرچه بعضی‌ها این کار را در مورد من کردند. حتی کسی که در سپاهان خیلی علیه‌ام جو‌سازی کرد را هم می‌بخشم. اما نکته آخر درباره هواداران پرسپولیس که واقعا در همین یکی دو روز شرمنده‌ام کردند که باور نمی‌کردم. اینقدر به من محبت داشتند که نمی‌دانم چه پستی بگذارم تا پاسخ محبت‌های‌شان را بدهم. 

4344