آدبایور:برای خودکشی قرص خریده بودم اما دوستم منصرفم کرد

آدبایور:برای خودکشی قرص خریده بودم اما دوستم منصرفم کرد

سایت رسمی فوتبالی- امانوئل آدبایور ستاره سابق آرسنال و رئال مادرید در گفتگوی مفصلی با دیلی میل به مرور روزهای خوب و بدش در دنیای فوتبال پرداخته. او که زندگی پرفراز و نشیبی داشته در طول عمر ورزشی اش پیراهن تیمهای مختلفی از متز گرفته تا آرسنال، سیتی و رئال مادرید را به تن کرده

به گزارش فوتبالی، آدبایور درجریان این گفتگو اعلام کرده که در دوره حضورش در باشگاه متز، قصد خودکشی داشته وحتی تمام شرایط را فراهم کرده بوده اما یکی از دوستانش به موقع سررسیده و مانع از این کار شده.

این گزیده ای از صحبتهای اوست:

*کمک به خانواده: تنها کاری که دلم می خواست انجام دهم، کمک کردن به خانواده ام بود ولی حسابی تحت فشار بودم و نمی توانستم این شرایط را تحمل کنم. وقتی یک خانواده فقیر باشد، همه فقیر هستند ولی وقتی یکی از اعضای این خانواده به چیزی می رسد، انگار به همه بدهکار است.

*تصمیم به خودکشی:وقتی در متز بودم، ماهی 3000 پوند دستمزد می گرفتم و خانواده ام از من می خواست که برایشان خانه ای به قیمت نیم میلیون یورو بخرم. سران باشگاه هم به خاطر رفتارهایم از من خسته شده بودند. یک شب در تخت دراز کشیده بودم و با خودم فکر کردم که من اینجا چه کار می کنم؟ هیچ کسی از من راضی نیست..برای چه زندگی کنم؟ شرایط را برای خودکشی آماده کردم. یک داروخانه نزدیک منزلم بود. رفتم کلی قرص خریدم. آنها نمی خواستند قرصها را به من بدهند ولی گفتم که برای کمک به توگو این قرصهارا می خواهم. همه چیز آماده بود. به صمیمی ترین دوستم زنگ زدم؛ او مرا به آرامش دعوت کرد و گفت که دلایل زیادی برای زندگی کردن وجود دارد و به من گفت که پتانسیل زیادی برای تغییر دادن آفریقا دارم. در آن زمان فکر خودکشی از سرم رفت.

*اولین تماس ونگر: 21 ساله بودم که اولین بار ونگر به من زنگ زد.بازیکن موناکو بودم و برای تعطیلات به توگو رفته بودم و درخیابان با دوستانم فوتبال بازی می کردم. یکی از دوستانم تلفنم را جواب داد و گفت که ونگر پشت خط است. به او گفتم، گول نخور و گوشی را قطع کن..دوباره زنگ زد و خودم گوشی را برداشتم؛ خود ونگر بود. به او گفتم اگر شما به جذب من تمایل دارید من بیشتر مایل هستم به آرسنال بیایم، فردا آنجا هستم. دو روز بعد همه چیز انجام شد. ونگر از من پرسید که آیا شرایط خاصی دارم؟ فقط پیراهن شماره 25 تیم را می خواستم و ونگر آن را به من داد

*ونگر: ونگر سرمربی بزرگی است. شرایط به هرترتیبی که بود، او از ما می خواست که فوتبال مدنظر او را بازی کنیم.

*نژادپرستی در فوتبال انگلیس: نژادپرستی مدتها قبل از حضور من در فوتبال انگلیس آغاز شده بود. الان دیگر دیر است. همه ما خسته شده ایم. واقعا کافی است. من فعالیتهای بالوتلی و دروگبا را دراینستاگرام می بینم. چند پست کافی است؟ باید واکنش جدی تری نشان دهیم. زمانی که در آرسنال بودم، در یک بازی، هواداران به مادرم فحش می دادندو می گفتند که پدرم فیل پرورش می دهد. چطور می توانستم جوابشان را بدهم؟ صدای من به هزاران هوادار نمی رسید

*شرایط انگلیس:من انگلیس را دوست دارم ولی زمانی بود که هرچه درمورد من گفته می شد، منفی بود. می گفتند که آدبایور فقط پول دوست دارد

*کودکی در توگو: همه می گفتند که من زندگی رویایی ایی درکودکی داشتم ولی اینطور نبود. درخانه مان برق و حمام نداشتیم. برای حمام کردن به دریا می رفتیم و زمینهای فوتبالمان خاکی بودند.

*تیراندازی به اتوبوس تیم ملی توگو: 42 دقیقه فقط صدای شلیک گلوله می شنیدیم. ازهمه طرف..فقط صدای فریاد دوستانم را می شنیدم و نمی توانستم حرکت کنم.به عنوان کاپیتان به بازیکنان گفتم که همه به خانواده هایشان زنگ بزنند. من هم به همسرم زنگ زدم. او باردار بود و به او گفتم که اسمهای موردعلاقه ام برای فرزندمان چیست. او گفت که متوجه نمی شود و به او گفتم که بعد اگر زنده ماندم، با او تماس می گیرم.

*ارتباط بافان پرسی: چراباید به دروغ بگویم که فان پرسی بهترین دوست من است؟ او شخصیت خودش را دارد و من هم همینطور و اختلافات زیادی با هم داشتیم

*درگیری با بندتنر: من شاد هستم و هروقت وارد رختکن می شوم آواز می خوانم؛ با تیری آنری می رقصیدم و برای برگکمپ احترام قائل بودم. در آرسنال یک قانون داشتیم که وقتی کسی واردرختکن می شود کفشهایش را دربیاورد و دمپایی بپوشد. بندتنر چندباری با کفش خودش به رختکن آمده بود و من به او گفتم که رختکن قانون خاصی دارد و هیچ یک از اسطوره های باشگاه با کفشهای پرادا و گوچی به رختکن نمی آمدند. او به من گفت که برایش فرقی ندارد...یک بار به او هشدار دادم و دفعه بعد، درگیر شدیم.

6363