سایت رسمی فوتبالی- لورنزو سانز رئیس سابق باشگاه رئال مادرید در گفتگویی طولانی به مرور خاطرات دوران حضورش روی صندلی ریاست باشگاه مادریدی پرداخته. در زمان ریاست او بود که هفتمین قهرمانی رئال مادریددر لیگ قهرمانان اروپا به دست آمد. رئال در آن فصل توانست تا با غلبه بر یوونتوس زین الدین زیدان به جام قهرمانی برسد.
جالب اینجاست که یک هفته قبل از برگزاری بازی فینال لیگ قهرمانان اروپا بود که یوپ هاینکس، سرمربی وقت رئال مادرید به لورنزو سانز گفته بود:« با این تیم نمی توانم. نشدنی است.» به همین دلیل هم بود که به رغم قهرمانی رئال مادرید در لیگ قهرمانان اروپا، هاینکس رئال مادرید را ترک کرد. سانز با یادآوری آن قهرمانی گفت:« برد فوق العاده ای در فینال به دست آوردیم. از نظر ورزشی، آن بازی مهمترین فینال تاریخ باشگاه رئال مادرید بود. چون 32 سال بود که به جام قهرمانی نرسیده بودیم. نمی خواهم بگویم که جامهایی که بعد از آن فتح شدند، اهمیتی نداشتند. همه جامهای قهرمانی مهم هستند ولی آن قهرمانی تغییر نسلی را به همراه داشت؛ تغییر نسل، تغییر ذهنیت و... »
سانز ادامه داد:« تیم با مشکلات زیادی به آن فینال رسیده بود. یک هفته قبل از آن بازی با یووه بود که هاینکس به من زنگ زد و از او پرسیدم:"اوضاع چطور است یوپ؟" و او به من گفت:"رئیس، من غرق شده ام. با این تیم نمی توانم." به او گفتم:"چطور نمی توانی؟" بعد از آن با هفت یا هشت مهره مهم تیم دیدار کردم و به آنها گفتم:"یوپ گفته که نمی تواند با شما موفق شود؛ گفته شما همه آشغال هستید و نمی تواند با این بازیکنان قهرمان شود." »
او در ادامه صحبتهایش گفت:«فردای آن روز با همین بازیکنان و یوپ هاینکس جلسه ای گذاشتم و خودم جلسه را ترک کردم. ما قهرمان اروپا شدیم ولی منطقا کسی که به تو بگوید که نمی تواند، فصل بعد با تیم نخواهد ماند. ولی اینکه بعد از قهرمانی تیم دراروپا، ترک کردن تیم سخت است. الان این را تعریف می کنم، چون 20 سال از آن موقع گذشته. ولی من هم فردای آن روز نمی توانستم به خبرنگاران بگویم که سرمربی تیم ما گفته بود که نمی تواند با این بازیکنان به قهرمانی برسد.»
آقای سانز درعین حال به مرور حساس ترین بازیهای ال کلاسیکو در آن دوران پرداخت و ادامه داد:«در آن زمان با مدیران بارسا جنگهای زیادی داشتم.یک بار در جریان یکی از بازیها خوسه لوئیس نونیز بلند شد، دستهایش را جوری تکان داد که فکر کردم می خواهد مرا بزند، از او خواستم که آرام باشد و تقریبا آرام شد.»
6363