به گزارش "ورزش سه"، وقتی عکسهای این روزهای امیر عابدزاده در کنار مدیر باشگاه ماریتیمو پرتغال را رصد میکنیم، بی اختیار به روزهای سرخوشی اواخر دهه هفتاد میرویم و پسر بچهای را به یاد میآوریم که با لباس دروازبانی کودکانهاش در کنار پدری که محبوبترین چهره ورزشی آن زمان ایران بود، از پلههای استادیوم آزادی بالا میآمد و همراه پدرش که خود را در میان تشویقهای بی امان هوادارانش برای حضور در میدان گرم میکرد، شیرجه میرفت و توپ میگرفت. حال آن پسر بچه خود وارد مسیری شده که انگار سرنوشت محتوم او بوده است؛ سرنوشتی به نام دروازه بانی.
فرزند ورزشکار معروف بودن اگرچه برای شروع دوران ورزشی یک امتیاز محسوب میشود اما به هیچ وجه متضمن موفقیت نیست. ضمن اینکه مقایسه شدن با پدر ورزشکار، نیز غیرقابل اجتناب است؛ بنابراین به دست آوردن هویت مستقل در دوران حرفهای کاری سخت و گاه نشدنی است. اگر ورزشکار پدر، خود یک اسطوره باشد آنگاه رسیدن به هویتی مستقل در دوران حرفهای برای فرزندان، سختتر و سختتر هم میشود.
وقتی پدرت احمدرضا عابدزادهای باشد که در قله دروازبانی ایران ایستاده و سالهاست که عملکرد هر دروازه بانی که پیراهن شماره یک تیمملی را میپوشد با او مقایسه میشود، باید کاری ناممکن کنی تا بتوانی نامت را از زیر سایه پدر خارج کنی. چقدر باید توپ بگیری و مهاجمان حریف را ناکام بگذاری و در چه جهنمهایی سوزانتر از جهنم ملبورن و حوهورباروی مالزی و ریاض عربستان باید بدرخشی و سربلند بیرون بیایی تا شاید آنوقت نامت را بالاتر از عقاب آسیا ببرند. با این نوع نگاه، امیر عابدزاده بودن «دشوار وظیفه» است، امکانی ناممکن. باید پوستی کلفت داشت و روحی بزرگ تا زیر سنگینی نام پدر خم نشوی و عطای گلری را به لقایش نبخشی. اما خوشبختانه امیر برعکس اغلب فرزندان نازک نارنجی اسطورهها، پوست کلفتی و پشتکار پدر را به ارث برده و برای همین وقتی به صورت تدریجی از چرخه دروازه بانی فوتبال ایران حذف شد، سعی نکرد با اعتبار نام پدر برای خود کاسبی نان و آب داری راه بیندازد؛ بلکه عزم رفتن به اروپا کرد و دوباره از صفر و همچون یک دروازبان در ابتدای دوران حرفه ای خود، گامی نو و تازه برداشت. همانند پدرش که وقتی رسول کربکندی نام او را در دوران جوانی از تیم خط زد، روز بعد و روزهای بعد هم باز سر تمرین رفت و آنقدر اصرار کرد تا بالاخره عیار خود را به مربیان اصفهانی ثابت کرد. امیر طی یک سال گذشته در همان مرحلهی پشت دروازه ایستادن پدرش قرار داشت و حال توانسته خود را به مربیان پرتغالی نشان دهد.
امیر عابدزاده برای اینکه به سرنوشت سایر فرزندان فوتبالیست های معروف دچار نشود، از ابتدا از پدرش خواست که در انتخاب مسیر حرفهای خود، او را آزاد گذاشته و اجازه دهد نامش از زیر سایه عقاب آسیا خارج شود. هرچند پسر احمد عابدزاده بودن باعث شد که زمانی سر از باشگاه پرسپولیس در آورد، اما پس از اینکه شرایط را برای پیشرفت مساعد ندید، دوباره به همان مسیر ابتدایی خود بازگشت و آن بازگشت دوباره به اروپا بود. او که فعالیتش را از انگلیس و سپس آمریکا آغاز کرده بود، این بار به پرتغال رفت و پس از مدتی راهی همان تیمی شد که سال گذشته علیرضا حقیقی را در ترکیب خود داشت.
اینکه آینده چه خوابی برای امیر عابدزاده دیده مشخص نیست. آنچه مشخص شده این است که امیر تا حدود زیادی پشتکار و جدیت پدرش در دوران بازی را به ارث برده است. هرچند او فیزیک مناسب پدرش را ندارد اما برای کسی که از کودکی خود را در استادیومهای ورزشی و در کنار غول دروازبانی ایران دیده، دروازبانی کردن انتخابی ازلی و ابدی بوده است و اینگونه امیر عابدزاده راهی جز پیمودن مسیرهای پیشرفت ندارد. چه معلوم، شاید ماریتیمو که برای حقیقی، چندان خوش شانسی نیاورد، برای امیر عابدزاده پلی باشد برای پیشرفت و رسیدن به پیراهن تیم ملی.
حجت شفیعی