آن قریحه ناب
به یاد آوردن بازی های منصور پورحیدری آسان نیست. دروازه بان نبود تا شیرجه هایش را دوره کنیم و مهاجم نبود تا به توصیف گشودن دروازه ها بپردازیم. مدافعان کناری معمولا با مجموعه تیم تعریف می شوند، با مهاجمان مقابلشان. او ستاره نبود و اصراری هم برای ستاره شدن نشان نداد و همیشه خودش را یکی از بازیکنان متعلق به تیم و مربی اش قلمداد کرد. حتی زمانی که با باشگاه تاج، قهرمان آسیا شد دور از هیجان های مرسوم باقی ماند. در حقیقت او را با آرامش مفرطش به یاد سپردیم... محض نمونه: بهار 1350 دیدار تاج و پاس بدل شد به یک نبرد خشن لبالب از درگیری های تن به تن. اخراج علی جباری در دقیقه 38 تاجی ها را به نبرد طولانی ده نفره ای برابر بزرگان پاس کشاند. همه انتظار شکست سنگین تاج در غیاب ستاره خط میانی اش را می کشیدند؛ ولی پورحیدری با خونسردی ذاتی اش کنار مسعود معینی، کارگر جم و جانملکی از سنگر ناصر حجازی دفاع کرد. جانانه برابر پاسی های قلدر جنگید و همه توپ های منطقه اش را دفع کرد. با همان قریحه ای که هر مدافعی بدان نیاز داشت، با چیزی به نام "بازیخوانی". خونسرد بازی کرد و با اعتماد به نفس. در بازی اش نمایش صیقل یافته مدافع لاغراندامی را می دیدیم که می توانست در نبردی خشن، بدون خشونت بازی کند. با مهارت در تشخیص حرکت توپ، با پیش بینی مسیر حرکت حریفان، با چند لحظه واکنش زودتر... آن دیدار با تساوی 1-1 پایان یافت.
پسری از قلهک
پورحیدری برخلاف اکثر فوتبالیست های آن عصر نه در جنوب و شرق تهران بلکه در شمال پایتخت شکوفا شد. پدرش تاجر شناخته ای شده بود و ورزش را می ستود. علی پورحیدری، پسر عمویش در تیم جعفری بازی می کرد و مهدی، برادر بزرگش کاپیتان تیم قلهک بود. روزی دیدار دو تیم محلی قلهک و سلطنت آباد، همسایه های جنگجو، در زمین "پاتخت" (حوالی خیابان فرشته کنونی) به خشونت گرایید و با مصدوم شدن یکی از بازیکنان قلهک همه چشم ها به سوی پسرک دوازده ساله ایستاده کنار زمین برگشتند. به سوی منصور ریزنقش. او وارد شد و طی پیروزی 2 بر0 قلهک، توانایی هایش را به رخ کشید. آن پسرک کمی بعدتر با رفتن برادرش به آمریکا جای او را گرفت و به نوجوان جنگنده زمین خاکی های قلهک، زرگنده و یخچال بدل شد. کمی بعد در دبیرستان تمدن کنار کارو حق وردیان، مجید روستا و ناصر نبوی بازی کرد و شانزده ساله بود که پیراهن دخانیات را کنار بازیکن بااستعداد دیگری پوشید: غلام وفاخواه.
از دارایی به تاج
هفده ساله بود که همراه حمید امینی خواه راهی دارایی شد و در صف مدافعین ایستاد. به تعبیری پورحیدری "دارایی چی" به شمار می رفت و نه "تاجی". چنان که طی پیروزی دارایی برابر دیهیم، یکی از تیم های زیر مجموعه تاج، زمینه ساز به ثمر رسیدن تک گل دیدار شد: بازی بدون گل پیش می رفت تا او در اواخر دیدار، توپ را از جناح راست سانتر کرد و اکبر افتخاری دروازه را گشود. قهرمانی دارایی در باشگاه های تهران سال 1346 با حضور او در خط دفاعی شکل گرفت: 12 بازی و فقط 4 گل خورده.
انحلال دارایی در بهار 1347 زمینه ساز کوچ پورحیدری، جلال طالبی و اکبر افتخاری به تاج شد. علی دانایی فرد از پورحیدری مشتاقانه استقبال کرد. مدافعان کناری آن دوران تاج، از رضا زمینی گرفته تا محمد نجاری و فتح اله حسن بیگی، کارساز نبودند و پورحیدری در دفاع راست ایستاد و عزت جان ملکی آمده از کیان در دفاع چپ تا دو منطقه کناری را در انقیاد خود درآورند. پرویز قلیچ خانی و مهدی لواسانی مدافعان میانی بودند، کارو حق وردیان، احمد منشی زاده و علی جباری در میانه زمین می دویدند و طالبی و افتخاری در خط حمله قرار داشتند. کمی بعد رایکف وارد شد و خانه تکانی بزرگ تاج را آغاز کرد. خیلی ها رفتند، ولی پورحیدری جایی نرفت. او آبی پوش باقی ماند.
قهرمان آسیا
او طی قهرمانی تاج در آسیا برابر هاپوئل در فروردین 1349 ، دو سال پس از قهرمانی ایران در آسیا، کنار اکبر کارگرجم و مسعود معینی، وظایفش در دفاع را بی نقص انجام داد. مهار بوربا گوش چپ سریع و زهردار هاپوئل آسان نبود. آن قهرمانی به عنوان اولین افتخار باشگاهی ایران در آسیا همه را سر ذوق آورد. تاج باشگاهی بود با ساختاری سنجیده و امکانات زیرساختی بی مانند. همان شب طباطبایی گوینده امجدیه در تب و تاب پیروزی تاجی ها از بلندگو اعلام کرد "... فوتبال ایران به زودی پروفشیونلی (حرفه ای) خواهد شد" و چند هفته بعد ویگن آوازی خواند با شعری از ایرج جنتی عطایی در ستایش از آن بازیکنان "... یازده مرد جوون... واسه بازی میان میدون... دو دروازه با یه زمین ... ای بچه ها گل بزنین... بچه ها متشکریم، بچه ها متشکریم".
مدافع کناری بی ادعا
اوج گیری پورحیدری به عنوان مدافع راست همزمان بود با درخشش مدافعان کناری بزرگ - از جمله محراب شاهرخی، مصطفی عرب و ابراهیم آشتیانی - و فرصت بازی در تیم ملی را از او گرفت. چنان که حضور قلیچ خانی و سپس علی جباری در تاج فرصت بستن بازوبند کاپیتانی را به او نداد؛ هرچند وقتی آبی پوش ها در پاییز 1350 جام میلز را در هند فتح کردند او جام را روی شانه های غلامحسین مظلومی به عنوان کاپیتان بالا برد.
پورحیدری بارها برابر پرسپولیس به میدان رفت؛ ولی در بازی شش تایی 1352 جایی در ترکیب نداشت و یکی از معماهای ترکیب تاج در آن روز همین غیبت بود. مدافعان تاج عبارت بودند از نصراله عبداللهی، اکبر کارگرجم، جواد اله وردی، عزت جانملکی که یعنی رایکف در آن دیدار، مدافع راست تخصصی را روانه میدان نکرده بود. او در نبرد بعدی دو تیم پس از آن نتیجه باورنکردنی، ترکیب دفاعش را تغییر داد و پورحیدری با تجربه و عباس نوین روزگار جوان را به میدان فرستاد و بازی به تساوی کشیده شد.
سه دهه با استقلال
او بی هیاهو کفش هایش را آویخت و احتمالا کسی به یاد نمی آورد کی و کجا آخرین بازی اش را برای تاج انجام داد. زمان سپری شد و پورحیدری و ناصر حجازی پس از انقلاب به عنوان دو تاجی قدیمی نقش کلیدی در ادامه حیات باشگاه با نام "استقلال" بازی کردند. پورحیدری به عنوان مربی و سرپرست با آبی پوش ها بیش از سه دهه جلو آمد. سه بار قهرمان باشگاه های تهران شد و دو بار قهرمان لیگ ایران و یک بار قهرمان آسیا... "منصور خان" در دورانی که شلختگی ها گریبان استقلال را هرگز رها نکردند همان مردی باقی ماند که از زمان حضورش در میدان می شناختیم: بی اعتنا به هیاهوهای مقوایی با تلاش برای برپا نگاه داشتن ستون های تیم. چروک های صورتش در گذر ایام با سرعتی فزاینده عمیق شدند و عمیق تر. چروک هایی روی یک صورت بی لبخند و دور چشمانی با نگاه خرده گیرانه. او برغم دست و پنجه نرم کردن با بیماری هایی که هرگز کوتاه نیامدند حاضر نشد چیزی که بدان عشق می ورزید را رها کند. رها نکرد تا زنگ پایان را بزنند. با آن طنین محنت زا، با آن پژواک تلخ... منصور پورحیدری متولد 1324 در پاییز 1395 وداع کرد و رفت.
*این مطلب توسط نویسنده برای ورزش سه ارسال شده است.