پایگاه خبری فوتبالی- یک: درست همان روزی که مراسم پر زرق و برق استقبال از کارلوس کیروش به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال در فرودگاه امام(ره) برگزار شد، ولاسکوی آرژانتینی هم به ایران رسید تا هدایت تیم ملی والیبال را برعهده بگیرد. این دو خارجی، رقمزننده روزهای مهمی برای فوتبال و والیبال ایران بودند. کی روش دو بار با تیم ملی به جام جهانی رسید و البته در سه جام ملتها هم ناکام مطلق بود اما ولاسکو روزهای طلایی و درخشانی برای تیم ملی والیبال ایران رقم زد. با کی روش البته تیم ملی به یک ثبات نسبی رسید که هر چند نمی توانست در جام ملتها به فینال برسد اما حداقل صعود به جام جهانی اش، بیمه بود. با ولاسکو، ایران یقه بزرگان والیبال مثل ایتالیا و برزیل را در خانهشان گرفت، پدیده لیگ ملتها شد و به المپیک هم رسید.
دو: تقریبا یک دهه بعد، حالا به جای کیروش و ولاسکو باید به قلعهنویی و عطایی عادت کنیم. نمونههایی کاملا ایرانی که اولی برخلاف دومی هنوز وارد محک جدی نشده و دومی، کاملا نمره مردودی گرفته است آن هم بابت از دست دادن قهرمانی جام ملتهای والیبال در خانه و عملکرد فوقالعاده ضعیف در لیگ ملتها. برای نظر دادن درباره اولی باید تا جام ملتها صبر کرد و البته یادآور شد حذف شدن در هر حالتی حذف شدن است حتی اگر در ضربات پنالتی باشد و با انبوهی نباختن در بازیهای رسمی و تدارکاتی.
سه: واقعیت فوتبال و در یک نگاه کلانتر، ورزش ایران همینی است که در چند ماه اخیر دیدهایم. نتایج والیبال به علاوه افت فاحش تیم ملی کشتی و البته زمین چمن آبروبر آزادی برابر النصر عربستان. با چنین مدیریت و روندی، امیدوار بودن زیادی اش، سادهلوحانه است. این امیدوار بودن یعنی داشتن خانهای با پنجرههای دوجداره و نمای لوکس آنچنانی روی فونداسیونی ضعیف و بدون استاندارد که با هر تکانی ممکن است فروبریزد و البته این نکته را هم فراموش نکنید که با زلزله نابود می شود.
چهار: همه می دانند که هر نتیجه مثبت، خوب و درخشانی در جام ملتهای قطر رقم بخورد، قطعا حاصل یک فرآیند درست و اصولی نیست حتی قهرمانی. رسیدن به جام با علم به این موضوع که فرض محال، محال نیست را باید به نام دانش کادر فنی و استعداد نیروی انسانیمان نوشت. مدیران فوتبال تازه یک سال است که به جای قبلی ها نشسته اند و در بدترین وضعیت فدراسیون فوتبال را تحویل گرفته اند. تورم بالا، افزایش قیمت ارز، تعداد بالای تیمهای ملی و سفرها و تورنمنت ها و البته بلوکه بودن منابع فوتبال ایران در فیفا و ای اف سی به خاطر تحریم ها. جدا از مدیریت فدراسیون فوتبال ، مدیریت در باشگاهها هم مهم است اما آنچه که آینه تمام نمای مدیریت فعلی باشگاهی است یعنی آنچه مدیران در مراسم استقبال از رونالدو رقم خورد!
پنج: چمن ورزشگاه آزادی را باید شاهکلید این روزهای فوتبال ایران لقب داد. چمنی که حتی از دور و خیلی دور هم توی ذوق میزند و از نزدیک که اصلا نباید دربارهاش حرفی زد. فدراسیون فوتبال که متولی زمین چمن نیست اما آیا مدیران ورزشگاه آزادی با مهدی تاج رییس فدراسیون فوتبال هم نظر هستند که لیگ برتر باید چهار ماه تعطیل شود؟ یا چهار ماه روی آن هیچ بازی انجام نشود؟ عنصر مفقوده در ماجرا این سوال است:«پس در تعطیلات لیگ، مدیران ورزشگاه آزادی دقیقا در حال انجام چه کاری بودید؟» البته مطرح شدن یا نشدن سوال یا جواب داشتن یا جواب نداشتنش زیاد مهم نیست. چون نه می شود چهار ماه لیگ را تعطیل کرد و نه ورزشگاه جایگزینی وجود دارد.
شش: انتظار داشتن ظرفیت یک لیوان از یک استکان، واقعی نیست و حتی رویا هم نیست. اینجا دقیقا دو ضرب در دو، 4 میشود. بنابراین تا اطلاع ثانوی باید هواداران دست به کار شوند تا هماهنگی بین داده و ستاده حاصل شود. این هماهنگی هم یعنی پایین آوردن سطح توقعات. تا چه اندازه؟ به اندازه کیفیت چمن ورزشگاه آزادی!
یادداشت از علیرضا خطیبی/ پایگاه خبری فوتبالی
1470