یادداشت ویژه/ تیم ملی یا تیم میلی؟

یادداشت ویژه/ تیم ملی یا تیم میلی؟

پایگاه خبری فوتبالی- طلوع می کنیم! این ترسناک‌ترین و مشمئزکننده‌ترین عبارتی است که به تازگی وارد فوتبال ایران شده است. عبارتی که به نظر می‌رسد بار معنایی آن فراتر از فهم کاربر معروفی است که در توئیتر آن را استفاده می‌کند.

به گزارش فوتبالی، از روزی که دستیار فرگوسن پدر آمرزیده تهران را ترک کرد، همه فکر کردند که جانشینی مثل او برای تیم ملی آورده خواهد شد. جانشینی که جلوی تیم ملی را مثل عقبش کند. هشت سال سرمربی قبلی، عقب تیم ملی را درست کرد و جانشین بلژیکی آمده بود که جلوی تیم ملی را درست کند. اما جلوی تیم ملی، درست نشد که نشد. سرمربی پرتغالی با تاکتیک ویژه اش برای اول شدن تیم ملی فوتبال ایران در رنکینگ فیفا دو دوره تیم ملی را به جام جهانی برد. تیمی که دست افشین قطبی با ادعای دو کره (یعنی هم شمالی و هم جنوبی) را می شناسد بود به کی روش رسید و او نشان داد که بیشتر از قطبی، کره جنوبی را می شناسد. 

کی روش پول دستمزدش را که می‌خواست و البته توقع زمین تمرین هم داشت. چیزی که همه مربیان خارجی می خواهند. ویلموتس اما فقط پول دستمزدش را می خواست و خبری از توقعات نبود. آخرش هم شنیده شد که با دو میلیون یورویی که از نمایندگان فدراسیون فوتبال ایران گرفته در هتل سلفی گرفته، چون تا به حال یکجا با هم دو میلیون یورو را از نزدیک ندیده بود! 

کی روش فکر می کرد اینجا عربستان و قطر و امارات و کشور‌های مافوق پیشرفته خلیج فارس است که این چیز‌ها را راحت بدهد اما دید اینجا خبری نیست. اما ماند و با مدیران فوتبال ایران جنگید. جنگی تمام عیار با همه ابزارها. جنگی نه از جنس جنگ در اولدترافورد و با بازیکنانی چون نویل و بکهام و سولسشر؛ جنگی همراه با بازیکنانش علیه مدیریت فوتبال ایران. جنگی که خود کی روش را هم وارد حاشیه هایی کرد. جنگی که در نهایت به قهرمانی تیم ملی فوتبال ایران در جام ملتهای آسیا منجر نشد. جنگی که تا جایگاه سی آی پی ورزشگاه آزادی هم ادامه داشت و دستیار کی روش، برای سرمربی پرسپولیس مشت گره کرد. جنگی که آخرش باعث حضور کی روش در کلمبیا شد. کشور فامیل‌ها و آشنایان مغموم اسکوبار مقتول!

غروب می‌کنیم!

جایی که حالا قرار داریم فراتر از غروب است. چیزی شبیه به تاریک مطلق. از همان تاریکی و نا امیدی که در سریال بازی تاج و تخت، انسان‌ها پیش از جنگ با مردگان زنده یا همان وایت واکرها حس می‌کردند. همان مردگانی که می‌خورند و به جلو پیش می‌روند و اطرافیان برایشان مهم نیست. همه‌چیز باید برای ما باشد. این تیم ملی است یا تیم میلی؟ اصلا تیم ملی مهم است؟ کارنامه و سابقه مربیگری در تیم‌های دسته یکی و دویی برای انتخاب سرمربی تیم ملی مهم است؟ وزن سرمربی تیم ملی مهم نیست؟ از کی روش و ویلموتس برسیم به اسکوچیچ؟ خوابیم یا بیدار؟ برایش پروپاگاندا بسازیم؟ بگوییم قراردادش ریالی است تا راضی شوید؟ 

می‌دانید، حرف درست از هر زبانی خارج شود درست است. می‌خواهد منصوریان باشد یا هر شخصی یک بار لگدش به اجسام گرد خورده و متوجه می‌شود نباید هر شخصی را به بهانه آشنایی با شرایط داخل و نتایج کسب شده با تیم‌های درجه دو و سه که به زعم خیلی‌ها خوب است و به زعم خیلی ها خوب نیست، روی نیمکت تیم ملی نشاند. درست خواندید. نیمکت تیم ملی. همان نیمکتی که اگر تمام ۸۰ میلیون نفر می‌توانستند برای انتخاب نفر اول آن رای بدهند، گزینه شاهکار انتخاب شده فعلی از گزینه هیچکدام هم کمتر رای می‌آورد. اصلا یک نفر ما را شیرفهم کند که در بالکان چه خبر است؟ نمایندگی زده‌ایم؟ 

استراماچونی ایتالیایی به عنوان یک مربی درجه دو و سه اروپایی پای به ایران گذاشت؛ از لحاظ فنی در استقلال و لیگ انقلاب ایجاد کرد اما تاب و توانش حتی به ۶ ماه نرسید. کی‌روش پرتغالی با تمام بدخلقی‌هایش بهترین نتایج تاریخ ایران در جام جهانی را گرفت اما او هم فرار را بر قرار ترجیح داد. کالدرون آرژانتینی روی نیمکت تیمی نشست که غرور و بی‌انگیزگی از سر تا پای آن بالا می‌رفت اما تیمش را صدر جدول تحویل داد و رفت. این ویچ‌های جان سخت چگونه در ایران دوام می‌آورند؟ رمز و راز موفقیتشان چیست که حالا حتی بدون یک بازی روی نیمکت تیم ملی، مطمئنیم در ابتدای سیاهی شب قرار داریم و تازه از ما بهتر هم فارسی حرف می زنند؟

سیاهی پیش روی ماست. ناامیدانه باید به آینده بنگریم. کارشناسان تلویزیون های کشورهای خلیج فارس همه و همه از انتخاب اسکوچیچ تعجب کرده اند. آنها که روزی آرزویشان دیدار تدارکاتی با یوزها بوده با این سرمربی حتما جا می خورند! ما چه؟ نشسته ایم، چشم دوخته به قمرمان که در عقرب نیفتد و دری به تخته بخورد و تازه از مرحله اول مقدماتی عبور کنیم. همان مرحله‌ای که در دوره قبل تا دیدار آخر هیچ رقیبی توپش به نزدیکی خط دروازه هم نرسید. می‌گویند ما مردمان لحظه‌های سختیم. اشتباه می‌گویند. خودمان کار را سخت می‌کنیم. حالا هم چیزی نشده. در آستانه سراشیبی سقوطیم. سقوطی آزاد به ته دره‌ای که فوتبالی جماعت آن را بی‌اعتباری می‌داند و مدیران آن را طلوع می دانند! هنگ کنگ و کامبوج را که ببریم، تازه باید بحرین و عراق را در تهران به خاک سیاه بنشانیم. با اسکوچیچ می شود؟ شاید بشود اما در مراحل بعدی چه می کنیم؟ با قطر، ژاپن، استرالیا، کره جنوبی و عربستان؟ یک مساوی در بازیهای آینده ممکن است جام جهانی 2022 قطر را از ما بگیرد. 

یادداشت از علی رضایی/ پایگاه خبری فوتبالی