پایگاه خبری فوتبالی-حمیدرضا سیاسی مدیرعامل اسبق باشگاه پرسپولیس در گفت و گویی به افشای برخی مسایل پشت پرده این باشگاه در اوایل دهه ۹۰ پرداخت.
به گزارش فوتبالی به نقل از کیهان ورزشی، اوایل دهه ۹۰ بود که در گیر و دار جابجاییهای مدیریتی باشگاه پرسپولیس، یک نام جدید به عنوان نفر اول این مجموعه بر سر زبان ها افتاد.
«حمیدرضا سیاسی» با پیشنهاد «امیررضا خادم» معاونت اسبق وزارت ورزش و جوانان در دوره حضور «محمود گودرزی» در راس این وزارتخانه، به عنوان رییس هیات مدیره باشگاه پرسپولیس مشغول به کار شد؛ فردی که درباره سوابق ورزشی او اطلاعاتی در دست نبود و تنها نکته ای که حضور وی را با امیدواری همراه می ساخت، توانمندی مالی اش
بود؛ آنهم در روزهایی که باشگاه بزرگ پایتخت با مشکلات مالی دست و پنجه نرم می کرد.
سیاسی در راس هیاتی متشکل از افراد ورزشی و غیر ورزشی به امید ایجاد ساختاری تازه برنامه های خود را آغاز کرد اما خیلی زود با یک تصمیم مهم یعنی برکناری «علی دایی» از سرمربیگری سرخپوشان، به تیتر اول رسانه ها بدل شد.
مدت زمانی کوتاه پس از این اتفاق، ماجرای سفر جنجالی این مدیر به اسپانیا و دیدار با «فلورنتینو پرز» رئیس باشگاه رئال مادرید علتی شد تا سیاسی در سراشیبی برکناری قرار بگیرد.
وی که در آن مقطع جدا از ریاست هیات مدیره، مدیرعامل باشگاه پرسپولیس نیز نامیده می شد، در پائیز سال ۹۳ به دلیل برخی شکایت ها و البته کشمکش های مرتبط با سفر جنجالیاش به مادرید بازداشت و پرونده مدیریتش در این باشگاه برای همیشه بسته شد.
سیاسی که کمتر اهل مصاحبه بود، در فروردین ماه سال ۹۴ با قید وثیقه از زندان آزاد شد و پس از آزادی نیز سکوت اختیار کرد تا ابهاماتی پیرامون چگونگی مدیریت ناگهانی اش در فوتبال و همچنین بازداشتش باقی بماند.
وی پس از حدود ۴ سال سکوت، با هفته نامه «کیهان ورزشی» درباره موضوعات مختلف پیرامون خود و اتفاقات دوران کوتاه مدیریتش در باشگاه پرسپولیس صحبت کرد. متن صحبت های وی را در ادامه می خوانید:
گزینه من برای مدیرعاملی پرسپولیس دادکان بود
بنده با توجه به اینکه عاشق پرسپولیس بودم و دوران نوجوانی و جوانی ام با عشق به این تیم سپری شد با پیشنهاد آقای امیر رضا خادم وارد هیات مدیره این باشگاه شدم. اول قرار نبود رییس هیات مدیره شوم. شخص دیگری مد نظر بود و آن فرد آقای مونسان بود. ایشان آمد در جلسه و گفت در کیش گرفتاری دارم و نمی رسم هم اینجا باشم و هم آنجا. چون وقت من بیشتر از بقیه بود ریاست هیات مدیره را به بنده سپردند. آن روز هیات مدیره ۹ عضو داشت. آقای علیرضا رحیمی در ورزش ایران استخوان خرد کرده و شناخته شده بود و ادبیات فوتبال را می شناخت. تنها گزینه ما برای مدیرعاملی ایشان نبود و چند نفر دیگر هم مد نظرمان بودند. مثلا من و چند نفراز دوستان روی گزینه محمد دادکان توافق داشتیم.آقای حمید استیلی هم در آن مقطع آقای دادکان را به ما پیشنهاد دادند. اما آقای رحیمی رای بیشتری آوردند. از طرز کار رحیمی خوشم می آمد. یک مقدار بسته کار می کرد و این بسته کار کردن یک مقدار کارها را عقب می اندازد اما من کارش را می پسندیدم. ما در اکثر مواقع با هم اتفاق نظر داشتیم. یکسری کارها قبل از حضور ما وارد مرحله اجرا شده بود. آقای خادم پیش از حضور ما با اسپانسرهای مختلفی مذاکره کرده بودند. فوتبال کشور ما از نظر ظاهری حرفه ای است اما وقتی وارد آن می شوید می بینید که چقدر غیر حرفه ای است. جایی که می خواهند به بازیکنان پول بدهند همه حرفه ای می شوند اما جایی که قرار است ساختار باشگاه تعریف شود چیزی به نام باشگاه وجود ندارد و شما با یک «تیم» روبرو می شوید. خدا رحمت کند آقای جعفر کاشانی را؛ این مرد بزرگ همیشه این موارد را می گفت اما کسی توجه نمی کرد.
خادم گفت می خواهم سیستم جدیدی را در استقلال و پرسپولیس پیاده کنم
رفاقت من و آقا امیر خادم به سالهای خیلی دور برمی گردد. ما از دوران جوانی رفاقت داشتیم. یادم هست سال ۹۲ امیرخان با من تماس گرفت و گفت می خواهم شما را ببینم. آن زمان ایشان معاونت حقوقی و پارلمانی وزارت ورزش و جوانان را بر عهده داشتند. گفتند از طرف وزیر آقای دکتر محمود گودرزی شده اند قائم مقام تام الاختیار ایشان در امور دو باشگاه استقلال و پرسپولیس. گفت می خواهیم سیستم جدیدی را در دو باشگاه پیاده کنیم. با من مشورت کرد. گفت تا امروز این دو باشگاه ضرر ده بوده اند و هیچگاه نظام درستی نداشته اند. ضمنا این را گفت که آقای رونیان یکسری حرکات در باشگاه پرسپولیس انجام داده که عمر مدیریتی اش اجازه نداد آنها را به سرانجام برساند. گفت به دنبال افرادی هستم که در لحظات بحران بتوانند به باشگاه کمک کنند و خلاصه از بنده برای همکاری دعوت کرد.
پیشنهاد پرسپولیس را یک فرصت دیدم
وقتی آقای خادم پیشنهاد همکاری داد گفتم من فوتبالی نیستم و چه کمکی از من ساخته است. گفت می خواهیم باشگاه را به سمت و سوی اقتصادی ببریم تا الگویی باشد برای سایر باشگاهها. از صحبت های آقای خادم خوشم آمد و پذیرفتم تا کمک کنم. این را نیز گفت که ما داریم با اسپانسرهای مختلفی وارد مذاکره شدیم و به جاهای خوبی هم رسیده ایم و قرار است چندین میلیارد پرداخت شود. پرسیدم سایر اعضای هیات مدیره چه کسانی هستند. گفت:« افرادی چون دکتر مونسان؛ دکتر سلیمی، دکتر طاهری، آقای خواجه وند و ...» دیدم افراد موجهی هستند. هیات مدیره تشکیل شد و من هم با اعضا هیچ مشکلی نداشتم. با آن دکترینی که آقای خادم برای من گفته بود هم مشکلی نداشتم. این حضور را یک فرصت دیدم تا باشگاه را بسازیم. در دفتر آقای خادم اعضا جمع شدند و فقط آقای زادمهر نبود که چون در خارج از کشور حضور داشتند تلفنی حرف زدیم.
برای شهرت به پرسپولیس نیامدم
بنده احتیاجی به شهرت نداشتم که بخواهم برای معروف شدن به پرسپولیس بیایم. شهرت به من کمکی نمی کرد. من از دوران جوانی پرسپولیسی بودم اما در دوره ای که فوتبال بازی می کردم هیچگاه در آن سطح نبودم که برای پرسپولیس بازی کنم لذا با عشقی که به این تیم داشتم دیدم فرصت خوبی برای خدمت کردن است. می خواستم دینم را به این باشگاه ادا کنم. من از خیلی سال پیش با قهرمانانی چون حسین رضازاده، برادران خادم، حمید استیلی رفاقت داشتم و با آنها بزرگ شدیم. من می دانستم هیچوقت نمی توانم مثل اینها یک سلبیریتی باشم.
می خواستند رویانیان را خراب کنند
سردار رویانیان برای باشگاه خیلی زحمت کشیده بود و وقتی به باشگاه آمدم دیدم که در لایه های مختلف این باشگاه کارهای این مدیر مشهود است. خیلی ها سعی کردند رویانیان را وارد بازی های سیاسی خودشان کنند چون دو باشگاه استقلال و پرسپولیس همواره مورد توجه جریانات سیاسی هستند و می خواهند از آنها سواستفاده کنند. آن مقطع همان جریانات سیاسی می خواستند به آقای رویانیان ضربه بزنند.
با وزیر در ساخت و ساز شراکتی نداشتم
آقای محمود گودرزی را پیش از آنکه در باشگاه پرسپولیس باشم می شناختم. ایشان در مقطعی ریاست دانشکده تربیت بدنی در خیابان امیرآباد را عهده دار بود. در انتهای دانشگاه یک زمینی بود به مساحت هزار متر هم هم اکنون هم در پروسه ساخت به سر می برد که توسط شرکت ساختمانی بنده در حال احداث است. ایشان را در ساخت و ساز ها می شناختم اما شراکتی با هم نداشتیم. ما با ایشان رابطه نزدیکی نداشتیم. تمام صحبت هایی که برخی رسانه ها مطرح کرده بودند شایعه بود. اما با حمید آقای استیلی و آقای خادم از دهه شصت رفاقت دارم. این را هم بگویم که خود آقای امیر خادم به من گفت وقتی نام شما را مطرح کردم وزیر هیچ موضع منفی ای نگرفت و رضایت هم داشت.
قبل از حضور من با اسپانسرها مذاکره شده بود
در اولین جلسه هیات مدیره به ریاست رسیدم و بحث بعدی انتخاب مدیرعامل بود. همه اعضا روی آقای حیمی نظر مثبتی داشتند و در همان جلسه اول ایشان مدیرعامل شد. آقای علی دایی سرمربی بود و ما بحث ماندن یا نماندن ایشان را به مدیرعامل واگذار کردیم. فکر می کنم آقای رویانیان در آن مقطع بازداشت شده بودند. وقتی به پرسپولیس آمدم اولین چالش ما با اسپانسرهای باشگاه بود. آقای خادم قبل از حضور من با اسپانسرها صحبت کرده بود و حتی در مصاحبه ای اعلام کرد که من اسب زین کرده را تحویل هیات مدیره دادم. این را هم عنوان کردند که برای اولین بار هیات مدیره در ابتدای فصل پول دارد و هیچ هیات مدیره ای این شرایط را نداشته است و ...
اسپانسر باشگاه از ۳۰ میلیارد توافقی ۱۰ میلیارد پرداخت کرد
شرکت بهنام پیشرو کیش یکی از اسپانسرها بود. آقای خادم و آقای گلرخسار برای همکاری صحبت هایی را انجام داده بودند اما بعد متوجه یکسری مسایل قانونی می شوند و یک روز قبل از عقد قرارداد با پرسپولیس می روند کیش و یک شرکت تاسیس می کنند و به ثبت می رسانند. قرارداد اولیه ۳۰ میلیارد برای یک فصل بود. از این مبلغ مجموعا تا آخرین روزی که در باشگاه بودند ۱۰ میلیارد پرداخت کردند. البته بنده ریالی از این مبلغ را نگرفتم و آقای رحیمی در جریان دریافتی ها بودند. به جز بهنام پیشرو کیش اسپانسرهای دیگری به آقای خادم معرفی شده و حتی مذاکراتی شده بود.
۲۰ میلیارد از جیبم به باشگاه دادم
از ابتدا قرار بر این نبود که بنده شخصا پولی را به باشگاه تزریق کنم. قرار بود راهکارهای اقتصادی بدهم. قرار بود اسپانسر جدی را هدایت کنیم. البته قرار بر این بود اگر در مقطعی باشگاه به مشکل خورد بنده کمک کنم و وقتی به باشگاه پول رسید پول من را برگردانند. بنده حدود ۲۰ میلیارد از خودم به باشگاه تزریق کردم و یک ریال آن هم برنگشت.
در هفت بازی هشت امتیاز گرفتیم!
قبل از اینکه با بهنام پیشرو به مشکل بخوریم اتفاقات عجیبی رخ داد. ما در بحث نتیجه گیری تیم به مشکل خوردیم. ما توقعهاتی داشتیم. پولی تزریق شده بود و نتایج با آن سرمایه گذاری همخوانی نداشت. ما با آقای علی دایی در هفت بازی ابتدایی فصل کلا هشت امتیاز گرفتیم. یکسری زمزمه هایی هم بود که؛ وزیر و سیاسی می خواهند دایی را کنار بگذارند. در حالیکه هیچ زمانی آقای وزیر درباره برداشتن دایی برای من تعیین تکلیف نکرد؛ حداقل به من چنین حرفی نزد. ما وقتی نشستیم نقاط ضعف خودمان را بررسی کردیم آقای رحیمی را خواستیم. پرسیدیم مشکل تیم کجاست و ایشان هم به مسایل مالی اشاره کرد. هیات مدیره با توجه به جمیع مسایل مطرح شده مشکلات را مرتفع کرد اما بازهم نتایج برای هواداران قابل قبول نبود.
ماجرای برکناری علی دایی
یک موتور ماشین برای درست کار کردن باید همه اجزایش درست کار کنند و اگر یک بخش آن ایراد داشته باشد موتور به سر و صدا می افتد. ما در دو سه نقطه مشکلات اساسی داشتیم. تازه هفت هفته از لیگ گذشته بود. ما از آقای رحیمی خواستیم آقای دایی را دعوت کنند و ایشان هم زحمت کشید به جلسه هیات مدیره آمد. ما با ایشان صحبت کردیم که مشکل کجاست. یکسری مشکلات را گفتند و یکسری مشکلات را نگفتند. ما آن مشکلات را حل کردیم ولی باز هم نتیجه حاصل نشد. دست آخر ما نشستیم و دوباره بحث کردیم. نظر ما این بود تیم به یک شوک نیاز دارد. هیات مدیره به اینجا رسید که آمدن آقای حمید درخشان بجای آقای دایی می تواند آن شوک باشد. این نظر هیات مدیره بود؛ نظر آقای دکتر زادمهر، آقای دکتر طاهری، آقای کاشانی و کلانی که البته این دو بزرگوار مشاور بودند نیز همین بود. این هیچ ربطی به خوب بودن و بد بودن علی دایی نداشت.
قرار بود کرانچار سرمربی پرسپولیس شود
آن زمان یک سرمربی بود به نام آقای کرانچار که گزینه ما بود. کرانچار قبل از آقای درخشان به ذهن ما رسید اما این مربی قرارداد جدید بسته بود و نشد ایشان را جذب کنیم. ورزشی های هیات مدیره و افراد ورزشی کنار تیم مثل آقایان کاشانی و کلانی در نهایت نظرشان روی آقای درخشان بود. حمید استیلی گزینه ما نبود. ایشان رفت راه آهن تا آن تیم را نجات دهد. من هم کمک ایشان می کردم. خود من آنجا را خریدم و دادم آقای استیلی. خودم چون نمی توانستم در دو باشگاه فعالیت کنم برادرم را به آنجا فرستادم. راه آهن تیم ریشه داری بود و داشت نابود می شد و شخصا دلم می خواست این تیم را نجات دهم. اگر واقعا در پرسپولیس مسئولیت سنگینی نداشتم خودم به راه آهن می رفتم. به استیلی هم گفتم شما اگر رفتی راه آهن دیگر نمی توانی در پرسپولیس باشی و باید همه انرژی خودت را آنجا بگذاری.
گفتند دایی را برکنار نکنید تا …!
ما با چند نفر از مسئولین درباره برکناری علی دایی صحبت کردیم و به ما گفتند شما اشتباه می کنید که او را کنار می گذارید. بگذارید بماند و دو بازی دیگر ببازد تا تماشاگر با سنگ و کلوخ و شیشه نوشابه به او حمله کنند و او را پائین بکشند و بدون اینکه پولی به او بدهید خودش می گذارد و می رود. من گفتم این مردانه نیست و باید به اصول قراردادمان با ایشان پایبند باشیم.
قرارداد آقای دایی را آقای رویانیان بسته بود و فکر می کنم مبلغ آن حدودا سالی ۳،۴ میلیارد بود و هر سال هم مبلغی به آن اضافه می شد. من آمدم با آقای دایی صحبت کردم. یک جوی علیه ما درست شد. یک روزی در باشگاه بودم از طرف شعبه دوم فرهنگ و رسانه آقای قاسم زاده که بعدا همین ایشان ما را گرفت و بازداشت موقت کرد زنگ زد و گفت: من چند تا سوال دارم. گفت: آقا وزیر به شما گفته دایی را برکنار کنید. دایی هنوز هم برکنار نشده بود. بعد دایی گفت وزیر مرا برکنار کرده و آقای دکتر گودرزی هم از ایشان شکایت کرد.واقعیت هم همین بود که وزیر هیچوقت به من نگفت علی دایی را برکنار کنم. برای من نتیجه گرفتن باشگاه خیلی مهم بود. ما هر روز مساوی می کردیم و می باختیم. جلسه ای که قرار بود هیات مدیره با آقای رحیمی به عنوان مدیرعامل باشگاه اعلام کند که آقای دایی کنار برود، ایشان در جلسه شرکت نکرد و بعد هم مدعی شد من در جریان تشکیل جلسه نبودم. همان روز به هیات مدیره گفتم شما این احتمال را بدهید که آقای رحیمی با این تصمیم موافقت نکند. دوباره مشورت کردیم و صورت جلسه کردیم اگر این اتفاق افتاد آقای رحیمی هم برکنار شود.خلاصه آقای رحیمی گفت من دایی را برکنار نمی کنم و آقای منتقمی را بجای ایشان به عنوان مدیرعامل معرفی کردیم.
سپس اتفاقات ورزشگاه درفشی فر و آن جار و جنجال ایجاد شد که من به آقای دایی گفتم چه اتفاقی افتاده است. گفتم در شان شما نیست وقتی می گویند نباشید باز هم بروید ورزشگاه درفشی فر. گفت من حرفه ای هستم و پولم را می خواهم. گفتم شما تشریف بیاورید تا حساب و کتاب کنیم. گفت: قول می دهید؟ گفتم قول می دهم. تشریف آورد و با هم توافق کردیم. من طلب فصل قبل آقای دایی و آن فصلی که با ما همکاری داشت را تا انتها بصورت چند فقره چک پرداخت کردم و مقداری هم پول دادم. گفت باید طلب دستیارانم را هم بدهید که آن را هم دادم. اتفاقا چک های شخصی خودم را هم دادم. بعد که متوجه شدم آقای قاسم زاده می خواهد مرا بازداشت کند، دایی را صدا کردم و چک های مدت دار را گرفتم چک روز به ایشان دادم تا اگر من در زندان بودم مشکلی برای مطالبات ایشان بوجود نیاید. بنده به ضرس قاطع و با مدرک می گویم مطالبات آقای دایی مربوط به دوران مدیریت خودم را پرداخت کردم. به من قول داد مبلغ سال سوم را مطالبه نکند و حتی دفتر من دوربین داشت و فیلمبرداری شده است.دایی هیچوقت سراغ من نیامده اما هر وقت بیاید من جلوی خود ایشان آن ماجرا را مطرح می کنم. مالیات سال قبل آقای دایی گفتند شده صد و خرده ای میلیون تومان که گفتیم برود مفاصا حساب را بگیرد که گفت من نمی روم و من هم گفتم خب پس من چکی به مبلغ سیصد میلیون به شما می دهم و بعد که باشگاه مفاصا گرفت این چک را از شما می گیریم. وقتی که متوجه شدم قرار است بازداشت شوم به ایشان گفتم من می روم و برمی گردم، اگر مدیرعامل بودم که خودم این بحث مالیات را حل می کنم و اگر نبودم باشگاه انجام خواهد داد که ایشان یک مقدار عجله کردندو اشتباه بود کارشان.
وقتی مقابل اراده آنها ایستادم برکنارم کردند!
تیم ما در هفت بازی هشت امتیاز گرفته بود و در هفت بازی بعدی ۱۵ امتیاز گرفتیم و این یعنی انتخاب ما و تغییر سرمربی موفقیت آمیز بوده است. قرار بود ما قبل از آن جابجایی ها سه بازی دیگر را ببازیم و در جدول سقوط کنیم. برابر قراردادی که ما با اسپانسر نوشته بودیم اگر تیم به رده پایین تری در جدول می رفت اتفاقات بدی برای مجموعه می افتاد. این سندی که من برای شما آورده ام گویای همه چیز است. در بند ۱۶ این قرارداد آمده است که؛ از آنجا که باشگاه در بخش فوتبال هم اکنون در لیگ برتر کشور قرار دارد، لذا متعهد است در طی دوره قرارداد از هر گونه فعل و اقدامی که موجب نزول موقعیت به سطوح پایین تر لیگ شود، در غیر اینصورت باشگاه موظف به پرداخت اصل مبلغ دریافتی و جریمه به میزان آخرین شاخص بانک مرکزی به بهره بردار می باشد. این یعنی چی؟ ما سه بازی دیگر می باختیم کارمان تمام بود و می رفتیم به رده های انتهای جدول و آن بند فعال می شد. اراده ای در داخل تیم بود که این اتفاق رخ بدهد و من تصمیم گرفتم محکم برابر این اراده بایستم و اجازه خیانت ندهم. اصلا علت برداشتن بنده هم همین بود. یک روز به من خبر دادند اسپانسر باشگاه اعلام کرده اگر پرسپولیس سقوط کند ما پول مان را می گیریم و یک چیزی هم اضافه می گیریم. همان ها باعث شده بودند ما از ۷ بازی اول فصل ۸ امتیاز بگیریم.
نمی خواستم پرسپولیس ملعبه جریانات سیاسی شود
سازمان خصوصی سازی اصرار داشت جلساتی را بگذارد و مجموعه را وارد پروسه خصوصی سازی کند که من مخالف بودم. می گفتم این باشگاه نمی تواند به شخص واگذار شود چون ملعبه دست برخی جریانات و احزاب سیاسی می شود در حالیکه پرسپولیس مردمی است. از سوی دیگر ممکن بود باشگاه به دست برخی بیفتد که برای پول درآوردن از کنار آن با احساسات میلیون ها هوادار بازی کنند. اعلام کردم قیمت واگذاری این باشگاه ها این نیست بلکه ۵۰۰ میلیارد تومان است. حتی گفتیم اسناد حسابرسی شده مشکل دارد. از خصوصی سازی اصرار و از ما انکار و جاهای مختلفی هم رفتیم. نظر من این بود و به وزیر هم گفتم. گفتم اجازه بدهید من این باشگاه را سر و سامان بدهم و بعد آن را در بورس قرار می دهیم و به ملت ایران واگذار می کنیم. با پولش هم برای باشگاه ساختارسازی می کنیم اما این مسایل خوشایند یکسری افراد و جریانات نبود.
ماجرای مذاکره با رئال مادرید
بعد از گذشت مدتی آقای منتقمی آمد و به من گفت که از زمان آقای رویانیان مذاکراتی با باشگاه رئال مادرید انجام شده تا این تیم با حضور در ایران بازی دوستانه ای با باشگاه پرسپولیس برگزار کند.البته درست هم می گفت. حتی با اسپانسرهایی هم برای این بازی صحبت شده بود. البته من یادم است که در آن زمان کریستیانو رونالدو به همراه دیگر بازیکن مسلمان رئال ، کریم بنزما در جنگ ۳۳ روزه لبنان از مردم بی گناه غزه حمایت کرده بودند و از آن طرف صهیونیست ها داشتند در بارسلونا روی مسی مانور می دادند که مجموعه این عوامل من را ترغیب کرد که ما هر طور شده این بازی را در تهران برگزار کنیم و حتی به خاطر حمایت آنها از مردم غزه، با تابلو فرش هایی که عکس های رونالدو و بنزما در آنها نقش بسته از آنها تقدیر و تشکر کنیم.
قبل از سفر به اسپانیا با همه هماهنگ کردم
من پس از صحبت آقای منتقمی در این خصوص به مسئول بخش روابط بین الملل باشگاه گفتم که از طرف باشگاه با رئال ارتباط بگیرد و ایمیل بزند و حتی خودم مستقیما با پرز رئیس باشگاه رئال وارد مذاکره شدم. پس از اینکه مذاکرات جدی شد و قرار شد برای مذاکره نهایی به اسپانیا برویم در باشگاه جلسه ای گرفتیم و در نهایت با تصمیم اعضای هیات مدیره قرار شده بنده به عنوان رئیس هیات مدیره،آقایان منتقمی به عنوان سرپرست یا مدیرعامل باشگاه،حسین کلانی به عنوان پیشکسوت باشگاه و حسینی مسئول بخش روابط بین الملل عازم مادرید شویم. ما حتی طی نامه ای آقای امیر خادم معاون وزیر و حتی حسنی خو رئیس حراست وزارت ورزش رو در جریان این سفر و بازی دوستانه قرار دادیم که با استقبال این نفرات هم روبرو شدیم و یادم هست آقای وزیر گفت شما در این سفر می توانی از نحوه درآمد زایی رئال،علت موفقیت این باشگاه و سایر ارتباطات ورزشی استفاده کنید . ما هم با این نیت راهی مادرید شدیم.
تخفیف ۳ میلیون یورویی
پس از حضور در مادرید و استقرار در هتل شخصی به نام ساوالانپور اومد نزد ما. این شخص که خودش رو خبرنگار معرفی کرده بود با آقای منتقمی و حسینی از قبل در ارتباط و مذاکره بود . ما گفتیم برنامه فردا برای ملاقات با آقای پرز چه هست که ایشون (ساوالانپور) گفت فردا شخصی ایرانی به نام امیر حسین جهانشاهی هم در مذاکرات ما حضور دارد که خیلی به پرز نزدیک است و نفوذ دارد که من گفتم اگر اینطور باشد ما می توانیم تخفیف خوبی از رئال بگیریم و استفاده های دیگری هم از نفوذ و رابطه این شخص بکنیم .البته ما هیچ شناخت دیگری از فرد یاد شده نداشتیم که کی هست و چی هست. ما فردای آن روز رفتیم باشگاه و قبل از حضور در دفتر پرز در اتاقی مجزا با جهانشاهی دیدار کردیم و که وی در آن دیدار چند دقیقه ای از نفوذ خود در باشگاه و رابطه نزدیکش با پرز صحبت کرد که ما هم خیلی از این موضوع استقبال کردیم. رفتیم و جلسه تشکیل شد. در جلسه من وقتی دیدم این فرد، پرز را به اسم کوچکش «فلورینتو» صدا می زند و پرز هم در مقابل به او می گوید «امیر» من خیلی ذوق کردم و پیش خودم گفتم ای جان ! بلیت ما برده و ما می توانیم نهایت استفاده را ببریم و حتی بازیکنان درجه دو و سه رئال را بگیریم و در زمینه آموزش مربیگری هم چند مربی به اسپانیا بفرستیم و مراوده های این چنینی داشته باشیم. خلاصه پس از گذشت چند دقیقه از جلسه آقای پرز گفت که ما برای انجام این بازی ۵ میلیون یورو می گیریم و به تهران میاییم. من رو به جهانشاهی کردم گفتم ما این پول رواز کجا بیاوریم و بدهیم و اگر میشود برای ما چک و چونه بزن که گفت شما چقدر راضی هستید که من گفتم نهایت یکی ، دو میلیون یورو . او هم پس از صحبتی که با زبان اسپانیایی با پرز کرد، پرز گفت هر چی امیر بگه و او هم گفت دو میلیون یورو و در نهایت توافق حاصل شد و به همین راحتی سه میلیون یورو پرید! فارغ از اینکه ما در یک دام افتاده بودیم و خبر نداشتیم.
تصور داشتیم فرشته نجات پیدا کردهایم
ما آمدیم بعد از توافق نهایی در خصوص بازی به پرز گفتیم ما می خواهیم با کمک شما در زمینه راه اندازی آکادمی ،تبادل بازیکن و مربی ،اسپانسر و موارد دیگر هم با شما همکاری داشته باشیم که پرز هم در این زمینه خیلی استقبال کرد و گفت همه جور همکاری با ما خواهد کرد . من هم که اصلا باورم نمی شد پیش خودم می گفتم ای خدا این فرد فرشته نجات ما شده و ما چه شانسی آوردیم و می توانیم نهایت استفاده را از او ببریم. پس از پایان جلسه ما راهی تالار افتخارات باشگاه رئال شدیم و همان جا عکس یادگاری گرفتیم و گفتم از همین جا مستقیم عکس را به تهران و باشگاه ارسال کنید . آنجا در ذهنم این بود که پس از انتشار این عکس در سایت باشگاه من بازخوردهای این جلسه را تا دو ، سه ساعت دیگر و قبل از رسیدن به تهران می گیرم.
در فرودگاه به همه چیز شک کردم
پس از اتمام جلسه من به جهانشاهی گفتم که می خواهم شما را ببینم که اوگفت من تا دو ، سه ساعت دیگر در اسپانیا نیستم و از اینجا می روم که گفتم من می خواهم هر طور شده شما را ببینم که پس از هماهنگی من به فرودگاه رفتم و آنجا دیدم که ۶،۷ تا بنز مشکی وی را اسکورت کردند و کلی تشریفات . من همان جا پیش خودم شک کردم که چطور می شود این همه تشکیلات برای یک ایرانی آماده باشد؟ خلاصه با او ملاقات کردم و گفتم من می خواهم از نفوذ شما استفاده کنم،شما را به ایران دعوت کنم تا میهمان ویژه باشگاه پرسپولیس باشید، من در سایت باشگاه اعلام می کنم که شما از ما حمایت کردید و... که او هم اعلام حمایت کرد و گفت هر کار دیگری هم داشته باشید من کنارتان هستم و..
طعمه نشدیم
بعد از این دیدار و پایان ماجرا ما به ایران برگشتیم.از بعدازظهری که آمدیم ایران دیدم همه دوستان و آشنایان در حال تماس گرفتن هستند که حمید این جهانشاهی کی هست که شما رفتی ملاقاتش و این فرد ضد انقلاب است و... من وقتی دیدم تعداد زنگ ها زیاد شد خودم هم سریع پیگیری کردم و در اینترنت مشغول جستجو شدم و بعد از چند ساعت متوجه شدم که جهانشاهی کی هست و چی هست. البته بعضی از دوستانم که در اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات هم بودند تا آخر همان شب هم با من تماس گرفتند و مرا در جریان پیشنیه جهانشاهی و فعالیت های ضد ایرانی وی قرار دادند. بعد از این تماس ها من متوجه شدم که هدف جهانشاهی چیست؟ جهانشاهی هدفش این بود در داخل ایران یکسری افراد را از باشگاه پرسپولیس که دارای کاریزما هستند را استخدام کنند برای اهداف خودشان در آن طرف . البته ما طعمه نشدیم و پس از حضور در ایران متوجه قضایا شدیم . فردای آن روز من صبح اول وقت خودم مستقیما به پرز در ایمیلی اعلام کردم که ما بخاطر مسایل امنیتی نمی توانیم پذیرای شما باشیم و امیدواریم این دیدار در آینده ای نزدیک در تهران انجام بشود و من از پذیرایی شما در مادرید ممنون هستم و...من حتی اجازه ندادم این ماجرا به فردای آن روز منتقل شود. بازی را خودم یک طرفه لغو کردم و هیچ کسی در هیچ مقطعی از من نخواست بازی را کنسل کنم. نه وزیر از من خواست نه مسئولان اطلاعات و امنیت ،نه سپاه و نه نماینده های مجلس و نه هیچ کس دیگری از من درخواست کنسل شدن بازی رو نداشت و خودم مستقیما بازی را لغو کردم.
تاثیر جواب دادن به تاج در بازداشتم!
بعد از اتمام این ماجرا ما رسیدیم به بازیهای نیم فصل. پس از پایان بازی های نیم فصل ما یک بازی با ذوب آهن در جام حذفی در تهران روز جمعه داشتیم. یادم هست آن زمان آقای تاج رئیس سازمان لیگ بود و روز چهارشنبه به ما اعلام کردند که بازی شما روز جمعه بدون تماشاگر است. ما اعتراض کردیم که این حکم باید در بازی های لیگ اجرا شود چون خطای تماشاگران ما در لیگ که نباید در جام حذفی اجرا شود ولی اینها آمدند یک خیانت بزرگ کردند و به ما نارو زدند. من در شرایطی که روز دوشنبه دستور لغو این حکم را از کفاشیان رئیس فدراسیون گرفته بودم این ها (سازمان لیگ و تاج) که تا صبح روز پنجشنبه مدام اعلام می کردند که این بازی بدون تماشاگر است ساعت ۱۸روز پنجشنبه به ما گفتند که شما می توانید بازی روز جمعه مقابل ذوب آهن را با تماشاگر برگزار کنید. این در حالی بود که ما زمان را ازدست داده بودیم چون ما وقتی برای اطلاع رسانی به هوادارانمان نداشتیم . من بعد از این حکم صبح روز جمعه به برنامه ورزش و مردم رفتم و در حضور آقای شفیع خدابیامرز گفت و گوی تلفنی با تاج داشتم که صحبت من با تاج خیلی صریح و چالشی شد و من گفتم ما اصلا نمی خواهیم که بازی ما با تماشاگر باشد چون شما زمان را از ما گرفتید و من چه جوری می توانم بعدازظهر پنجشنبه ساعت ۱۸ به هواداران باشگاه اعلام کنم که از شهرستان حرکت کنند و خودشان را در آن سرما به تهران برسانند. من صراحتا اعلام کردم ما از خیر بازی با تماشاگر گذشته ایم ولی آقایان کار خودشان را کردند و پرسپولیس در حضور تماشاگران اندک خودش به میدان رفت و سازمان لیگ بازی بعدی ما را در لیگ بدون تماشاگر کردند، یعنی با این کارشان پرسپولیس را از دوبازی با تماشاگر محروم کردند. این یکی از اعتراضات شدید اللحن ما به آقای تاج بود که فکر می کنم نمی توانست در حکم بازداشت من دو روز پس از بازی با ذوب آهن بی تاثیر باشد.ما آن بازی در جام حذفی را هم مقابل ذوب آهن ۲ بر یک باختیم و حذف شدیم و وارد بحران شدیم.
سپاه گفت مشکل امنیتی نداری
بحث ادامه پیدا کرد و آقای قاسم زاده گفت من شما را بازداشت موقت می کنم. که این کار را هم انجام دادند و ما رفتیم زندان اوین. فردای آن روز ایشان دوباره آمد و کلی از ما سوال کرد و رفت و بعد از آن بنده را در داخل زندان تحویل بند ۲ الف سپاه دادند. چند روزی از من بازجویی کردند و بعد ازچند روز بازجویی، به من اعلام کردند که به خانواده ات زنگ بزن تا یک سند جور کنند و تحویل دادگاه بدهند تا شما آزاد شوی. من برگشتم گفتم آقای فلانی شما بدانید که آقای قاسم زاده من را رها نخواهد کرد که آنها هم در جواب گفتند: نه ، شما از نظر امنیتی مشکلی ندارید ، بروید سند بگذارید و آزاد هستید. حتی طرف به من گفت که موارد امنیتی شامل قرار بازداشت موقت می شود و مشکلات مالی و اسپانسر و طلب که بازداشت موقت ندارد. من بعد از این ماجرا به خانواده ام گفتم بروید و کارهای سند را انجام دهید.
۱۲۸ روز در انفرادی
من را فردای آن روز که کل حضورم در زندان و بند سپاه به ۷،۸ روز هم نمی رسید به بند ۲۴۱ منتقل کردند و با اجازه شما حدود ۱۲۸ روز در زندان انفرادی بودم. ابتدا دو ماه درخواست بازداشت موقت کرده بودند و بعد از پایان آن هم دو ماه دیگر قرار بازداشت را بدون اینکه من را بخواهند تمدید کردند و جالب اینکه برای دفعه سوم هم بازداشت موقت من را تمدید کردند. بعداز تمدید دفعه سوم پرونده من را کیفر خواست زدند وفرستادند دادگاه انقلاب . من پس از حضور در دادگاه انقلاب خدمت قاضی صلواتی رسیدم واز کلیه اتهامات امنیتی تبرئه شدم. چندین موارد اتهام امنیتی از جمله ملاقات و رابطه با جهانشاهی و سرویس های اطلاعاتی بیگانه در پرونده ام مطرح بود که تمام این موارد رفع شد.
حمایت اسپانسر معلوم الحال
تبرئه شدن از طرف قاضی صلواتی پایان کار نبود. بعد از این ماجرا من را درگیر مسایل حقوقی و قضایی باشگاه پرسپولیس کردند.البته خیلی ها منتظر بودند که من با داشته های ورزشی خودم، بروم و به خاطر اینکه چهار روز نیفتم زندان دست به دامن شبکه های معاند بشوم تا با آنها صحبت کنم ولی من داغ این اتفاق را به جگرشان گذاشتم .چون اعتقاد داشتم مسائل درون خانواده را باید خودمان جمع کنیم تا گزکی به غریبه ها ندهیم. خلاصه مجددا به خاطر مشکلاتی که با اسپانسر داشتیم به دادگاه ۱۰۵۷ به ریاست آقای نصرت اله حیدری رفتیم که در آنجاهم با یک رای مستدل و حساب شده تبرئه شدم اما پس از مدتی رئیس دادسرای رسانه آمد و به رای های صادره اعتراض کرد. البته اگر ایشان می آمد و به رای آقای صلواتی اعتراض می کرد من می گفتم موارد امنیتی کشور و دفاع از کشور برای ایشان خیلی حائز اهمیت است و شاید موضوعی از دید آقای صلواتی دور مانده ولی آقای قاضی آمد به رای آقای صلواتی اعتراض نکرد و به جای آن از اسپانسر معلوم الحالی حمایت کرد که آمده بود به سیستم فوتبال کشور و باشگاه پرسپولیس ضربه بزند. این برای من خیلی جای درد داشت. البته من مستقیم مقابل این اسپانسر ایستادم و جلوی کثافت کاری های آنها را گرفتم ولی متاسفانه آمدند و پشت آن اسپانسر ایستادند و به رای اعتراض کردند. بعد دادگاه تجدیدنظر آقای مسعودی مقام آمد من را مجرم تشخیص داد و به یک سال حبس و ۱۰ میلیون تومان جریمه محکوم کرد .
می خواهند باشگاه پرسپولیس را تحت فشار قرار دهند
این مسایل را مطرح کردم تا هواداران پرسپولیس در جریان باشند. تمام این رای ها در خصوص بحث اسپانسر در حالی صادر شده که من اصلا مدیرعامل باشگاه نبودم و آقای رحیمی مدیرعامل بوده وطبق قانون اگر تخلفی صورت گرفته باشد(که هیچ تخلفی هم انجام نشده)، مدیرعامل باید پاسخگو باشد و بنده به عنوان عضو و رئیس هیات مدیره سمت اجرایی نداشتم که بخواهم تصمیم گیرنده باشم . ضمن اینکه آقایان وقتی دیدند بنده در تمام پرونده ها تبرئه شدم عنوان کردند که بنده منافع شرکت بهنام پیش رو را داده ام به شرکت جنکسیکس. این در شرایطی بود شرکت جنکسیکس با معرفی خود شرکت بهنام پیش رو آمده و با باشگاه پرسپولیس قرار داد بسته بود که نامه اش هم موجود است. در خصوص این موضوع باید به این نکته کلیدی را هم اشاره کنم که شرکت بهنام پیشرو مستقیما با شرکت جنکسیکس وارد مذاکره شده بود و پس از توافق فرم و قرارداد امضا شده را تحویل آقای رحیمی مدیرعامل وقت دادند و گفتند پیرور نامه ارسالی آقای رحیمی مدیرعامل باشگاه پرسپولیس آن را امضا کند که این کار هم از سوی آقای رحیمی انجام شد.در حقیقت آنها (شرکت بهنام پیشرو)خودشان رفته بودند کار را تمام کرده بودند و باشگاه را در عمل انجام شده قرارداده بودند. دادگاه هم متاسفانه این قرارداد را موازی قرارداد اسپانسر قرارداد و من نتوانستم دادگاه را متقاعد کنم . البته من به عدالت دادگاه ایمان داشته و دارم و حسن نیت آنها برایم مسجل بود. من می خواهم تمام مردم و هواداران باشگاه پرسپولیس بدانند هدف من به جز خدمت چیز دیگری نبود و بنده در مدت حضورم در باشگاه نزدیک به ۲۰ میلیارد تومان از جیبم خرج کردم. الان هم فکر می کنم نظر آقای اسماعیلی سخنگوی محترم قوه قضاییه مبنی بر نتیجه رسیدگی به پرونده مدیرعامل اسبق پرسپولیس و ۴ فقره محکومیت و... به احتمال قوی من باشم . البته من نپرسیده ام ولی حدس می زنم منظور ایشان من باشم.