روایت بانوی خبرنگار از حضور در ورزشگاه؛ رویایی به بزرگی یک حق

روایت بانوی خبرنگار از حضور در ورزشگاه؛ رویایی به بزرگی یک حق

پایگاه خبری فوتبالی - نوشتن از حضور زنان در آزادی، حالا که از ماجرا کمی فاصله گرفته‌ایم، سخت‌ترین کار دنیاست. 

به گزارش فوتبالی و به نقل از ایران‌ورزشی، توصیف آنچه در وصف نمی‌گنجد. سکوتی نه از سر هیجان و ذوق‌زدگی که از مواجهه با جمع اضدادی که به یکباره با آن رو به رو می‌شدی. باید شاد باشم یا ناراحت؟ بخندم یا گریه کنم؟ جیغ بزنم یا مثل خانم‌ها سر جایم بنشینم؟ راضی باشم به همین سهم یا نباشم؟
پارادوکس، قدم به قدم با ما بود. با ما وارد ورزشگاه شد. با ما جیغ زد. با ما اشک ریخت، شاد شد، مهربان بود، گاهی هم خشمگین شد و به خانه برگشت.
1- از ورودی شرقی ورزشگاه که وارد شدیم، هنوز گیجی را می‌شد از چهره دختران خواند. این آرزو تحقق یافته؟ یا قرار است یک نفر در میانه راه سیلی محکمی به صورت‌شان بکوبد و بگوید بیدار شو. هنوز گیج این حضور بودیم که با هندوانه‌های قاچ شده و شربت خنکی مواجه شدیم که برای استقبال از زنان فراهم شده بود. اینقدر منتظرمان بودند و راه‌مان نمی‌دادند؟ چقدر همه به طرز عجیبی مهربانند. و زنانی که نمی‌خواهند این فرصت را از دست بدهند. نمی‌خواهند از دست برود.
 چند نفری که جسورتر از بقیه هستند و به زبان انگلیسی نیز مسلطند، به سراغ ناظران زن فیفا می‌روند و به ناظران از زنانی می‌گویند که بدون بلیت مانده‌اند و نتوانسته‌اند به ورزشگاه بیایند. ناظران فیفا اما از آنها می‌خواهند که در اولین قدم به همین‌ها راضی باشند و آنها آشفته می‌شوند. راضی نیستند. نمی‌خواهند راضی باشند. در کنارشان اما هستند دیگرانی که حتی فکر اعتراض به ناظران فیفا را هم نکرده‌اند و راضی هستند به همین‌ها در اولین قدم.
حتی می‌روند و ناظران زن را می‌بوسند و تشکر می‌کنند که باعث ورودشان به ورزشگاه شده‌اند. از آن طرف ناظران فیفا با چهره‌های سرد و بی‌روح‌، دوربین به دست فقط فیلم می‌گیرند، تماشا می‌کنند و از رئیس کمیته روابط بین‌الملل فدراسیون فوتبال که همراه‌شان است، سؤال می‌پرسند.
2- اتوبوس‌ها ما را به ورودی تونل 4 می‌رسانند. بلیت‌ها که قبلاً چند بار در ورودی شرقی و مقابل اتوبوس چک شده بود، دوباره چک می‌شود. بازدید بدنی انجام می‌شود. توصیه‌های لازم را می‌گویند و زنان وارد تونل می‌شوند. جایی که حتی خیلی‌ها نمی‌دانند این همان تونل معروفی است که می‌گفتند اما سبزی چمن آزادی که نمایان می‌شود، همه چند ثانیه می‌ایستند، پاها سست می‌شود. جیغ است و خنده و گریه. کلکسیون احساسات فرو خفته‌ است؛ ورودی تونل. دختری زودتر می‌رود، زمین چمن را می‌بیند، برمی‌گردد و به دوستانش نشانش می‌دهد. می‌نشینند همه با هم گریه می‌کنند. زنی حدوداً 40 ساله خودش را از جمع جدا می‌کند، می‌نشیند جلوی زمین چمن و نمی‌گذارد کسی صورتش را ببیند. دختری از هیجان می‌لرزد و تشکر می‌کند. فیلم و عکس می‌گیرند تا این لحظه ماندگار شود. تحقق بزرگترین آرزوی خیلی‌های‌شان است و چه لحظه‌ای با‌شکوه‌تر از تحقق یک آرزو؟ حتی اگر این آرزو، حق ساده‌ای بوده که سال‌ها نداشتند.

3‌- ساعت‌های مانده به بازی برای آنها که زودتر از بقیه خود را به ورزشگاه رسانده‌اند، به عکس و فیلم گرفتن گذشت و تمرین تشویق با لیدرها و همیاران هوادار. لیدر میانسالی که سال‌هاست از همراهی‌اش با تیم‌های فوتسال زنان می‌گذرد، حالا یکی از همان‌هایی بود که نگاه بهت‌زده‌اش به ما می‌فهماند، خودش مقابل یک آرزوی محقق شده ایستاده و یک ثانیه هم نمی‌نشست. بازی که شروع شد اما همه راه خودشان را پیدا کردند. نیازی به آموزش نبود. همه یکصدا فریاد می‌زدند، در موج مکزیکی و تشویق ایسلندی هم چیزی کم نگذاشتند.

4‌- روایت ملی‌پوشان در حضور زنان هم روایت جالبی بود. 14 گل، در نخستین حضور زنان را خیلی‌ها به فال نیک گرفتند. ملی‌پوشان هم در پایان بازی به سمت جایگاه زنان آمدند و با تشویقی غیر عادی رو به رو شدند. دقایقی که این بازی را برای خیلی از زنان‌ها ماندگار کرد.
5- زنان ساعت‌ها در شیپورها دمیدند. خسته نمی‌شدند؟ نفس کم نمی‌آوردند؟ حالا مگر چه خبر شده بود؟ یک ورزشگاه آزادی رفتن که این همه شلوغ‌کاری نداشت! این بوق‌های ممتد و بی‌پایان، این نفس‌هایی که تمام نمی‌شد اما پاسخ همه این سؤال‌ها بود. زن مسنی که با عصا به ورزشگاه رسیده بود می‌گفت: «این بار را به افتخار این دختران آمدم وگرنه من را چه به ورزشگاه؟» خیلی‌های دیگر همینطور بودند. موضوعی که در بخشی از کتاب «شهر فرنگ اروپا» از آن به عنوان «آزادی جبری» نام برده شده است. نویسنده در این کتاب درباره وقایع سال‌های اول 1900 حرف می‌زند و می‌نویسد: «زنان پس از قرن‌ها تسلیم شدن به نظم طبیعی، حالا به نظم قراردادی پیوسته‌اند... رهایی زنان در واقع پارادوکسی از آزادی جبری است، چون حالا مسئولیت‌های بیشتر و بیشتر بر دوش آنان افتاده بود و چیزهایی که پیش‌تر دستاوردها و امتیازات بزرگی برای زنان محسوب می‌شد، مثل ممنوعیت اشتغال زنان در شب و مرخصی زایمان و غیره، حالا از دید آنها اشکال جدیدی از سرکوب و ستم بود.» این هم نقل بخش دیگری از زنانی بود که به ورزشگاه آمده بودند.
6- زنان که ورزشگاه را ترک می‌کردند، هنوز از دمیدن در شیپورهای‌شان خسته نشده بودند. ناظران زن فیفا مقابل در ایستاده بودند و نظاره‌گر چهره زنان بودند. هنوز بودند کسانی که از آنها تشکر می‌کردند. از آنها که درباره وضعیت حضور زنان و اتفاقات ورزشگاه آزادی پرسیدیم، تمایلی به مصاحبه نداشتند. گفتند گزارش محرمانه است. با این حال در وصف آنچه دیده بودند به طور شفاهی تنها به بیان همین نکته اکتفا کردند که: «زنان با لبخند از ورزشگاه می‌روند و این به معنای رضایت ماست.» هرچند که کاستی‌هایی قطعاً وجود داشته اما موضع کلی فیفا برطرف کردن گام به گام این ضعف‌ها بود.
7- بازی ایران - کامبوج تمام شد و زنان به خانه‌های‌شان برگشتند. بدون شک به این سهم کوچک از ورزشگاه راضی نیستند و مطالبه همه ما این است که بتوانند جایگاه بیشتری در ورزشگاه‌ها داشته باشند. همچنین بتوانند برای لیگ داخلی فوتبال ایران هم در ورزشگاه‌ها، تیم‌های باشگاهی محبوب خود را تشویق کنند.
همه زنان اما در عین حال نمی‌خواهند دستاورد 18 مهر آنها کوچک شمرده شود. حتی اگر راهیابی‌شان به ورزشگاه، اولویت اصلی مطالبات زنان یک جامعه نباشد.

1984