وب سایت رسمی فوتبالی- قصه انتخاب سرمربی تیم امید ایران به فصل فرهاد مجیدی رسیده است. چهره محبوب آبیها حالا یکی از مطرح ترین گزینهها برای تصدی نیمکت تیم المپیک ایران است.
به گزارش فوتبالی، نشستن بر روی نیمکت استقلال به عنوان سرمربی آن هم در چند بازی آخر فصل، باعث شده تا نام مجیدی نیز در کنار گزینههای دیگری همچون یحیی گلمحمدی، مهدی مهدویکیا و ... به عنوان گزینههای سرمربیگری تیم امید ایران مطرح شود و در این میان به نظر میرسد که او شانس بالاتری نسبت به گزینههای ایرانی دیگر برای تصدی این پست دارد.
استراتژی فدراسیون فوتبال برای انتخاب سرمربی تیم امید چندان مشخص نیست. این را میشود از نامهای مطرح شده در یکی دو ماه اخیر برای تصدی پست سرمربیگری تیم امید فهمید. نامهایی همچون امیر قلعه نویی، یحیی گلمحمدی، مهدی تارتار، مهدی مهدویکیا، وحید هاشمیان، عبداله ویسی، محمد تقوی و حالا فرهاد مجیدی. چه نقطه مشترکی غیر از ایرانی بودن در بین این گزینهها میتوان یافت؟ سبک مربیگری قلعهنویی چه سنخیتی و شباهتی با سبک مربیگری ویسی و ... دارد؟ اگر هدف انتخاب یک مربی جوان برای تیم امید است پس نام قلعهنویی در این بین چه میکند؟! اگر ملاک موفقیت در لیگ و تیمهای باشگاهی است، پس ملاک گنجاندن نامهایی همچون مهدویکیا، مجیدی و هاشمیان در این لیست بالا بلند چیست؟ جز قلعهنویی و هیچکدام از این مربیان سابقه مربیگری در رقابتهای ملی را ندارند و در لیگ قهرمانان آسیا نیز گلمحمدی و مجیدی آن هم در دو بازی سابقه مربیگری دارند. پس نمیتوان گفت که موفقیتهای بینالمللی دلیل انتخاب این گزینهها بوده است.
از شانس بد تیمهای المپیک ایران، هر وقت نوبت به انتخاب سرمربی برای این تیم و برنامهریزی برای آمادهسازی آن میرسد، همه چیز به بینظمترین و غیرسیستماتیکترین شیوه در مورد این تیم پیش میرود. تیمهای امید ایران در دورههای مختلف بیشتر چوب برنامهریزی ضعیف و از آن بدتر انتخاب سرمربی و کادر فنی نامناسب را خورده است. انگار طلسمی باز نشدنی در انتخاب سرمربی تیم امید در کار است که اجازه نمیدهد این تیم طعم رسیدن به المپیک را به فوتبال ایران هدیه کند. در این دوره نیز انتخاب کرانچار و سپس قطع همکاری با او، خود خبر از همین آشفتگی در تصمیمگیری مدیران میدهد. از آن قبلتر انتخاب حمید استیلی به عنوان مدیرفنی تصمیم مدبرانهای جلوه نمیکرد و اکنون نیز یکی از مشکلات در انتخاب سرمربی تیم، نحوه تعامل با همین مدیر فنی تحمیلی است. این آشفتگی در تصمیمگیری که از نداشتن یک استراتژی مشخص و از آن مهمتر نبود راهبردی که منتج از تجربیات و ناکامیهای سالیان گذشته تیم امید باشد، ناشی میشود کار را به جایی رسانده که نامهای متعدد برای سرمربیگری تیم امید مطرح شود. قرار گرفتن این نامها در کنار هم نشان میدهد که برای مدیران فدراسیون تنها پیدا کردن یک مربی ایرانی که قادر باشد با شرایط آنها کار کند مهم است و فاکتورهایی که مربوط به شخصیت مربیگری، دانش فنی و همچنین برآورد کارایی مربی در بازیهای تورنمنتی و تیم های ملی محلی از اعراب در فرایند انتخاب سرمربی ندارد.
در بین نامهای مطرح شده برای هدایت تیم امید، نام چند مربی بدون سابقه سرمربیگری هم مطرح شده است. چهرههای خوشنامی که البته تجربه سرمربیگری ندارند. قبلا این روش انتخاب سرمربی از بین چهرههای معروف اما بدون سابقه مربیگری در کشورهای اروپایی و البته ایران نیز به کار گرفته شد و اغلب جواب نداد. هلندیها با انتخاب رایکارد و فانباستن سردمدار این روش در انتخاب سرمربی برای تیم ملی خود بودند و جواب هم نگرفتند. در ایران نیز علی دایی با یک فصل مربیگری در سایپا به تیم ملی رسید و ناکام ماند. قلعه نویی نیز از نیمکت قهرمان لیگ مستقیما به نیمکت تیم ملی رفت و او هم با تیمی از ستارههای بزرگ ناکام ماند. حالا هم فرهاد مجیدی در این مسیر قرار گرفته و ممکن است صاحب صندلی مربیگری تیم امید شود. اما سوال اصلی این است که آیا فرهاد مجیدی با برنامه و هدف مشخص به گرفتن نیمکت تیم امید فکر کرده یا اینکه او نیز قرار است فدا شود؟ رئیس فدراسیون فوتبال امروز در کنفرانس مطبوعاتی اش گفته بود هر کس سرمربی تیم ملی امید شود باید به لحاظ مالی ایثار کند. پس از علیرضا منصوریان که بدون رزومه خاصی سرمربی تیم ملی امید شد، حالا باید دید سرانجام تیم ملی امید با فرهاد مجیدی به کجا می رسد!
گزارش از حجت شفیعی/ سایت فوتبالی