سایت رسمی فوتبالی- روزنامه اکیپ چاپ فرانسه به فایل صوتی دیگری از امیلیانو سالا دست یافته است که این فوتبالیست آرژانتینی در زمان حیات برای یکی از اعضای خانواده اش ارسال کرده بود.
به گزارش فوتبالی، زمان ارسال این فایل صوتی به روز ششم ژانویه، یعنی دو هفته قبل از درگذشت امیلیانو سالا در سانحه هوایی برمی گردد. سالای جوان در صحبتهایی گفته بود که از انتقالش به کاردیف راضی و خوشحال نیست و این انتقال به خاطر خواسته والدمار کیتا، رئیس باشگاه نانت صورت گرفته است. سالا در صحبتهایی به انتقاد از کیتا پرداخته و گفته بود که او فقط نگران پول است و دلواپس آینده فوتبالی او نیست.
به علاوه او در جریان این صحبتها گفته که از میسا اندیایه، مدیربرنامه هایش خواسته بوده که مقصد بهتری برایش انتخاب کند اما در نهایت اوضاع آنطور که او توقع داشته پیش نرفته است.
متن این فایل صوتی که در روز ششم ژانویه 2019 ارسال شده بود بدین ترتیب بود:« دیشب پیغامی برای میسا (مدیربرنامه هایم) فرستادم. و او چند ساعت بعد به من زنگ زد؛ با هم جروبحث کردیم و برایم توضیح داد که شب قبل از آن، فرانک کیتا (رئیس باشگاه نانت) برایش پیغامی فرستاده تا با او تماس بگیرد؛ بعد از آن تماس برقرار شده و با هم صحبت کردند و حالا می خواهند مرا بفروشند و امروز پیشنهاد باشگاه کاردیف از راه رسیده. گویا آنها مذاکره کرده اند تا پول زیادی به جیب بزنند. آنها عملا و رسما می خواهند که من بروم. درست است که این قرارداد خوبی است ولی از نظر ورزشی برایم هیجان انگیز نیست.»
در ادامه صحبتهای سالا می شنویم:« آنها تمام تلاششان را می کنند که من به کاردیف بروم. من از رفتن به آنجا نمی ترسم و درتمام عمر ورزشی ام جنگیده ام. اینکه بخواهم به آنجا بروم و بجنگم برایم ترسناک نیست؛ ولی من به میسا گفتم که باید در پایان بازار، برای من تیمی بیابد که بهتر از اینجا باشد. میسا به کاردیف نه گفته؛ چون نمی خواهد که من به آنجا بروم. او به آینده ورزشی من فکر می کند؛ چون من در جایگاه قدرتمندی از همه زمینه ها هستم؛ در دنیای فوتبال، در بحث قراردادها و از هر نظر؛ ولی از این بابت خسته شده ام و چنین چیزی را نمی خواهم. راستش دوست دارم تیم هیجان انگیزی پیدا کنم؛ هم از نظر قراردادی و هم از نظر ورزشی ولی گویا هردوی اینها با هم، ممکن نیست.»
این مهاجم آرژآنتینی ادامه داد:« از سوی دیگر دوست ندارم با کیتا صحبت کنم؛ چون نمی خواهم خودم را غرق کنم. از او واقعا خوشم نمی آید؛ حالا می خواهد مرا به کاردیف بفروشد؛ چون این تجارت بزرگی برای اوست و می تواند پولی که می خواهد را دریافت کند. او می خواهد که من بروم ولی حتی نظر من را هم جویا نشده و برایش هیچ چیزی جز پول مهم نیست.»
سالا در بخش پایانی صحبتهایش گفته:« اوضاع اینگونه است. من چیز بیشتری نمی دانم و نمی دانم که چه کار باید بکنم؛دراین بین هیچ کسی به من و به درون من و روح من نگاه نمی کند. خیلی سخت است. چون حس می کنم که افراد زیادی نیستند که در جایگاه من قرار گرفته باشند.»
6363
