وب سایت رسمی فوتبالی- پرسپولیس میتوانست در نیمفصل دوم دوباره تغییر شکل بدهد و برگردد به همان شیوه دو، سه سال پیش اما شاید برانکو از بینظمی تاکتیکی تیمش ترسید که چنین نکرد.
به گزارش فوتبالی، از همان نخستین روزهای سرمربیگری در تیمملی ایران، برانکو اصلاحات خط دفاعی را آغاز کرد. این بزرگترین نیاز آن روزهای فوتبالمان بود و مهمترین موضوعی که هر روز دربارهاش صحبت میشد. وحشتناک بود وضعیت خط دفاعی آن روزهای تیمملی. آنقدر که همیشه از زبان اهالی فوتبال و کارشناسان میشنیدیم که تیمملی ایران اصلا چیزی به نام خط دفاع ندارد.
پیش از برانکو هم البته از این حرفها زیاد شنیده بودیم اما کسی به آنها عمل نکرد. فرصت اندکی که در اختیار ایویچ و بلاژویچ گذاشتند، برای تغییر شرایط کافی نبود و بعد از آنها، همه چیز افتاد گردن یک کروات جوانتر. همانی که بهعنوان دستیار و مغز متفکر چیرو شناخته بودیم و در نخستین روزهای سرمربیگریاش در تیمملی مدام یادآوری میکرد که در فوتبال، یک تیم باید با تمامیت خود دفاع و با تمامیت خود حمله کند.
خلاصه که برانکو ایوانکوویچ آمد و اصلاحات دفاعی مورد نظرش را هم انجام داد. آنچه از این اصلاحات به جا ماند اما ساختار هجومی و متفاوت تیمملی بود که تمام برنامهاش برای گلزنی در استفاده از ضربات ایستگاهی خلاصه میشد. نمونههایش را هنوز در ذهن داریم. در بازی با کرهشمالی گل اول را از روی ضربه ایستگاهی زدیم و گل دوم حاصل یک ضدحمله بود. درست مثل بازی ایران و ژاپن که میزبان آن هم تهران بود و گلهای تیمملی کاملا شبیه به گلهایی بود که در پیونگیانگ به تیم کرهشمالی زده شد. گل اول روی یک ضربه ایستگاهی به ثمر رسید و ضدحملهای که گل دوم را شکل داد، همان فرار علی کریمی بود که در نزدیکی دروازه حریف توپ را نگه داشت و بعد سانتر کرد برای وحید هاشمیان. در بازی با بحرین در تهران هم یک گل از روی ضربه ایستگاهی زدیم و با همان گل برنده شدیم.
در واقع این تمام برنامه تیمملی ایران در انتخابی جام جهانی 2006 آلمان بود. با همین روش به جام جهانی رسیدیم و با اینکه حریفان دست برانکو را خوانده بودند، دو گل زدیم. یکی به مکزیک و یکی هم به آنگولا که هر دو روی ضربات کرنر زده شد. بعد از آن اما نه تنها گلی به ثمر نرسید، بلکه در بازی با مکزیک حتی فرصت این را نداشتیم که از ضدحمله استفاده کنیم. باختیم و برگشتیم. برانکو ایوانکوویچ هم از همان جام جهانی به خانهاش برگشته بود.
فکر میکردیم آخرین دیدارمان است اما مرد کروات دوباره به ایران آمد. بعد از 9 سال. برگشت و شد مربی باشگاهی. آن موقع تازه یادمان آمد که بعد از خداحافظی با ایران از بیمیلیاش نسبت به کار در تیمملی گفته بود: «دیگر نمیخواهم در تیمهای ملی کار کنم. کار در باشگاه را ترجیح میدهم چون شما وقتی مربی باشگاهی هستی، فرصت زیادی داری که با تیمت وقت بگذرانی اما در تیمملی این فرصت وجود ندارد که به صورت دائمی کار کنی و باید کار مقطعی انجام بدهی.»
با شوق همین مربیگری هر روزه، پروفسور به پرسپولیس آمد و البته اوایل نتایج خوبی نمیگرفت. در فصل 95 - 94 که برای قهرمانی میجنگید و تیمش نایبقهرمان شد، ورق برگشت. از بازی ششم یا هفتم به بعد بود که تیم برانکو به فوتبال تکضرب و سرعتی روی آورد و این شیوه را به طرز عجیب و غریبی به نمایش میگذاشت. سازندههای این فوتبال سراسر تهاجمی، کرور کرور بازیکنانِ تکنیکی بودند که نمایشهایشان لقب تیکیتاکا هم گرفت.
با این شیوه، پرسپولیس زیاد گل میزد و گل هم زیاد میخورد. مشکل خط دفاعی اما بهخاطر اشتباهات بیحد و مرز مهرههایی که در اختیار برانکو بود، حل نشد و سر آخر، پرسپولیس قهرمانی را بهخاطر تفاضل گل کمتر نسبت به استقلال خوزستان از دست داد و نایبقهرمان شد. هر چند همان موقع هم فوتبال را خیلی خوب و فوقالعاده بازی میکرد و هیچ نقطهای از زمین را بدون استفاده نمیگذاشت.
فصلِ بعد از آن با کمترین تغییر برای قرمزها سوت خورد. پرسپولیس فصل96 - 95 را با همان تیکیتاکای عجیب و غریب و آن نمایش تهاجمی و تکضرب آغاز کرد و این بار قهرمان شد. ویژگی آن روزهای تیم برانکو این بود که از عمق خیلی استفاده میکرد. در واقع برنامهاش استفاده از تمامِ یکسومِ دفاعی حریفان بخصوص عمق دفاع آنها بود. آن تیم به اندازه کافی کاتبک داشت، اوورلب داشت. خلاصه همه چیز داشت و خیلی کم پیش میآمد که به سانتر کردن توپ روی بیاورد. برای همین بود که با اقتدار و اختلافی چشمگیر قهرمان شد و خیلی راحت جام را بالای سر برد.
ایوانکوویچ اما وقتی فهمید تاکتیکهایش لو رفته، پرسپولیس را در فصل 97 - 96 با کمی تغییر به میدان فرستاد. هر چند نیروی کافی برای اجرای برنامههای قبلی را هم نداشت. تیم برانکو هفتههای ابتدایی لیگ هفدهم را هم با فوتبال تهاجمی از سر گذراند اما آرامآرام از میانههای نیمفصل اول یعنی خیلی زود تبدیل به تیمی شد که کم گل میخورد و خیلی سخت هم گل میزد و بعد با کمک گرفتن از ضدحملات، بازی را در دست میگرفت. این تغییر آنقدر به چشم آمد که حتی مجید جلالی به زبان آوردش: «دست برانکو داشت برای همه لیگ برتریها رو میشد اما او زرنگی کرد و تغییر تاکتیک داد.» البته پرسپولیس آن روزها هم بازی مالکانه را داشت اما سعی میکرد با کمترین گل زده برنده شود. گل نمیزد، گل هم نمیخورد اما گاهی پیش میآمد که به بازی تدافعی روی بیاورد و برنامه اصلیاش را بگذارد روی سانتر کردن.
فصل سوم برانکو که همین لیگ هجدهم است، با یک تغییر کلی آغاز شد. مرد کروات از همان ابتدای فصل بازیهایش را روی ضدحملات و ضربات ایستگاهی پایهریزی کرد. کرنر، سانتر و استفاده از نقاط کور حریف در ضربات ایستگاهی. آرامآرام به جایی رسید که دیدیم یک عالمه گل از روی ضربات ایستگاهی زده و بقیهاش هم گلهای ناگهانی حاصل ضدحملات هستند. با همین ضربات ایستگاهی و سانتر و شوتها، پرسپولیس کامبکهای بزرگ و زیادی هم داشت.
این آخرین روش برانکو، دقیقا همان برنامهای بود که در روزهای سرمربیگریاش در تیمملی استفاده میکرد و با آن، به راحتی ایران را به جام جهانی 2006 برد. به جام جهانی اما که رسیدیم، دیگر همه ما و تاکتیکهایمان را شناخته بودند. حالا همان داستان در پرسپولیس تکرار شده. حالا دیگر همه تیمها آنقدر پرسپولیس را میشناسند که ضدحملاتش را مهار کنند و بدتر اینکه این تیم به دلیل مشابه شانسهای گلزنی با استفاده از ضربات ایستگاهی را هم از دست داده است. دلیل روشنی دارد این اتفاق؛ تمام برنامههای برانکو ایوانکوویچ در این شیوه که استفاده از نقاط کور حریفان بود، مثل تاکتیکهای قبلی لو رفته. حالا دیگر همه فهمیدهاند که پرسپولیس به وقت استفاده از ضربات ایستگاهی روی کدام نقاط کور متمرکز میشود. آخرین تیمی که با این شیوه غافلگیر شد، استقلال بود که دربی را به همین تاکتیک برانکو باخت.
حالا اما همه دست برانکو را خواندهاند و به نظر میرسد او دیگر چیزی ندارد برای پنهان کردن. البته پرسپولیس میتوانست در نیمفصل دوم دوباره تغییر شکل بدهد و برگردد به همان شیوه دو، سه سال پیش. یعنی دوباره روی بیاورد به بازی مالکانه و با در اختیار گرفتن تمام فضای نیمه زمین حریف دوباره تفکرات و تاکتیکهای خود را به حریفانش دیکته کند. با آمدن سروش و ترابی و همینطور عالیشاه و رسن، ابزار و اهرم این کار را هم داشت. در واقع این بهترین کاری بود که برانکو میتوانست انجام بدهد اما شاید از بینظمی تاکتیکی تیمش ترسید.
ناهماهنگی احتمالی تازهواردها که ممکن بود به اندازه کافی در پرسپولیس جا نیفتاده باشند، او را ترساند. به نظر میرسد که این ترس خیلی هم نابجا نبود چرا که آمادگی بدنی بعضی از بازیکنان جدید مثل سروش رفیعی و مهدی ترابی در سطح پرسپولیس نبود. تیم برانکو به لحاظ قوای جسمانی در سطح خیلی بالایی قرار دارد و برای همین بعضی از تازهواردها مثل ترابی و سروش فرصت این را پیدا نکردند که خودشان را در پرسپولیسِ برانکو با این قوای جسمانی جا بیندازند، این شد که عقب ماندند. البته باز هم دست آقای سرمربی باز بود برای تعویض اما شاید واقعا ترسیده بود که همان شیوه ضدحمله و استفاده از ضربات ایستگاهی را در پیش گرفت و جلو رفت.
در واقع پرسپولیس بیشترین ضرر را جایی متحمل شد که نتوانست برگ برندهای داشته باشد. طی بیش از سه سال سرمربیگری در پرسپولیس، برانکو ایوانکوویچ سه بار تغییر تاکتیک داد و حالا موضوع مهم این است که تنها یک بازی به پایان فصل باقی مانده و همینطور یک سال از قرارداد آقای سرمربی.
پرسشمان این است که پرسپولیس میخواهد در این یک بازی چه کاری انجام بدهد؟ آیا باز هم به خطا گرفتنهای مهدی ترابی و ضربات ایستگاهی و کرنرهایی که روی دروازه حریف میفرستد، دل میبندد یا در این آخرین بازی که برای قهرمان شدن به سه امتیازش محتاج است، تاکتیک تازهای رو خواهد کرد؟
پرسش مهمتر این است که فصل آینده چه اتفاقی قرار است بیفتد؟ تا اینجای کار، برانکو ایوانکوویچ تمام کارهایی را که ممکن بود، در پرسپولیس انجام داده. از بازی مالکانه تهاجمی و تیکیتاکا گرفته تا دفاع - ضدحمله و بستن بازی و کشیدن آن به ضربات ایستگاهی. برنامه دیگری مانده که پروفسور در این سه، چهار سال امتحانش نکرده باشد؟ در واقع میخواهیم بدانیم برانکو که برای هر دورهای یک برنامه ویژه و متفاوت را اجرا کرده، برای فصل آینده چه برنامهای دارد و تکلیف پرسپولیس چه خواهد شد؟
7655