ماجرای غم انگیز بازیکن جوان آبادانی

ماجرای غم انگیز بازیکن جوان آبادانی

به گزارش" ورزش سه" مرگ گاهی داستان پردازی هایی می کند تا خودش و قدرت لایزال و مطلقش را تبدیل به نمایشی برای دیدن و آموختن کند. در میان مرگ ها آن هایی که داستان هایی عاشقانه را ترتیب می دهند انگار برای مخاطبانشان ارزش بیشتری قائل هستند. آن ها می دانند که عشق و مرگ در کنار هم تبدیل به معجونی شده که از ریشه های بدن هر شاهدی بالا می رود و در هم تنیده می شود. این یک داستان عاشقانه درباره مرگ است.


روز شنبه 26 آذر اولین خبر بد، درگذشت یک بازیکن جوان فوتبال بود. بازیکن معروفی برای رسانه ها نبود اما برای خانواده و دوستانش بی شک بهترین فوتبالیست بالقوه صنعت نفت و لیگ برتر بوده است. نامش محسن میرزایی 19 ساله، مدافع چپ تیم امیدهای نفت آبادان که از رده های نونهالان در این باشگاه بازی کرده است.


جمعه شب ساعت 10 محسن میرزایی در رستوران پدرش در یکی از خیابان های خوب آبادان نشسته است. دوستی دارد که مسئول پیست موتورسواری آبادان است. آن شب و ساعت 10 او با یک موتور سنگین 1000 هزار سی سی می آید مقابل رستوران می ایستد. او از محسن می خواهد که باهم دوری بزنند اما با مخالفت پدرش مواجه شده و می رود. نیم ساعت بعد برمی گردد، احتمالا دو دوست در تلگرام یا واتز آپ یا هر جای دیگری برنامه اش را ریخته اند. جوان های امروز چیزهایی بلد هستند که عقل جن هم به آن ها نمی رسد. برمی گردد و این بار محسن را سوار می کند. اما مرگ گاهی تشریفاتی عمل می کند.


محسن ترک موتور نشسته که برود که در آن زمان مادرش سر می رسد. با دیدن او نگران می شود و از محسن می خواهد که نرود. پسر از موتور پیاده می شود ، با مادرش حرف می زند، پسرها خوب رگ خواب مادرها را بلد هستند. مادرش را در آغوش می گیرد و سوار موتور می شود. موتور شتاب می گیرد و راه می افتد و مادر فریاد می زند:« نرو....» اما صدایش در فرکانس صدای موتور 1000 گم می شود.


داستان زندگی محسن میرزایی بازیکن جوان صنعت نفت آبادان و دوست موتورسوارش پایانش بسته است. موتور با سرعت بیرحمانه ای می رود، همیشه در اینجور مواقع یک سرعت گیر لعنتی که هزار تصادف و مرگ را در طول عمرش دیده نقش ضدقهرمان را به عهده می گیرد، موتور به هوا پرواز و سپس با اتوبوس کنار خیابان تصادف می کند. دوست موتور سوار همانجا و محسن میرزایی بر اثر خونریزی در بیمارستان فوت می کنند.


این فیلم عاشقانه تلخ، فیلمی است که دوربین های مداربسته خیابان و مغازه ها گرفته اند و نقطه اوج آن هنوز جایی است که محسن در آغوش مادرش نفس می کشد.