وبسایت رسمی فوتبالی- «بهترین مربی تاریخ فوتبال ایران»؛ این لقبی بود که محمدرضا زنوزی مطلق هنگام جذب جان توشاک به وی داد. پس از آنکه قرار شد باشگاه تراکتورسازی از حالت نظامی خارج و به بخشخصوصی واگذار شود، محمدرضا زنوزی بهعنوان تنها مشتری تیم تبریزی وارد گود شد و تراکتور را خرید. زنوزی که در اقتصاد ایران اسمی آشنا دارد، از اوایل دهه نود با حضور گسترشفولاد در بالاترین سطح باشگاهی، نزد اهالی فوتبال نیز به شهرت رسید.
به گزارش وبسایت فوتبالی- گسترش اگرچه هوادار نداشت، اما استادیوم اختصاصی با زمین عالی و نیز امکانات حرفهای این باشگاه نظر فوتبالیها را به خودش جلب کرده بود. مزیت دیگر گسترش آن بود که از زنوزی هیچ اثری در رسانهها دیده نمیشد. او فقط به امر مالکیت اشتغال داشت و مدیریت باشگاه را به افراد دیگر سپرده بود. امسال اما زنوزی از آن همه بیخبر و بیاثر بودن گسترش خسته شد و بلافاصله پس از آنکه امکان خرید تراکتورسازی فراهم آمد، برای جذب برادر بزرگتر خیز برداشت. بعد از حضور در تراکتور اما سیمای فوتبالی زنوزی عوض شد. مالک هواپیمایی آتا حالا آن روی شخصیتش را نشان میداد و با وعدههای داغ در پی هیجانزده کردن هواداران بود. زنوزی البته تمکن مالی لازم برای عملی کردن وعدههایش را هم داشت؛ پس در اولین گام سرمربی اسبق رئالمادرید و تیمملی ولز را استخدام کرد و همانجا بود که گفت: «توشاک بهترین مربی خارجی تاریخ فوتبال ایران است.» این آقای بهترین اما، فقط صد روز در تراکتور دوام آورد و پس از کسب نتایج متوسط در لیگ برتر و شکست در اولین مرحله جامحذفی، شغلش را از دست داد. تراکتورسازی روز جمعه در جامحذفی به نفت آبادان باخت، روز شنبه توشاک را از حضور در تمرین ریکاوری منع کردند، روز یکشنبه شایعه اخراجش در شهر پیچید و بامداد دوشنبه او را درحال سوار شدن به طیاره عازم استانبول دیدند. اگرچه حداقل تا این لحظه باشگاه تراکتورسازی موضع رسمیاش را در این زمینه اعلام نکرده، اما واضح است که توشاک در تبریز به آخر خط رسیده. از یاد نبریم تراکتورسازی یکشنبه آینده در چارچوب هفته هفتم لیگ برتر با پدیده بازی دارد و تقریبا محال است که در این فرصت کوتاه، توشاک به ایران برگردد.
معمای ولزی
جان توشاک در طول مدت زمانی که در ایران کار کرد، هرگز عطش و اشتیاق لازم را برای هدایت یکی از محبوبترین تیمهای کشور به سمت آیندهای درخشان نشان نداد. او به ندرت از روی نیمکت ذخیرهها بلند میشد و کنار زمین میآمد. حتی گفته میشود در تمرینات هم توشاک کمتر وسط گود میآمد و این وظیفه را بیشتر به دستیارانش سپرده بود. مربی مطرح ولزی در نشستهای خبری نیز خیلی مختصر به سوالات جواب میداد و به آسانی در مورد اشتباهات خودش سخن میگفت. البته که اعتراف یک مربی به کوچینگ اشتباهش اصلا بد یا عجیب نیست، اما تکرار مکرر این اتقاق جای تامل دارد؛ مثل اقرار چند باره توشاک به اشتباهش در بازی دادن به اشکان دژاگه و مسعود شجاعی! او در آبادان دژاگه را بهعنوان بازیکن تعویضی به زمین فرستاد و سپس دوباره او را بیرون کشید تا کاپیتان تیمملی را به شدت خشمگین کند. بهنظر میرسد همان درگیری هم تیر خلاص را به همکاری توشاک با تراکتوریها زد. این مرد که حتی هنگام ترک ایران هم حاضر نشد یک کلمه با خبرنگاران حرف بزند، درحالی جدا میشود که حتما غرامت قابلتوجهی بابت اخراجش دریافت خواهد کرد. در مورد میزان احتمالی خسارت اخراج توشاک از ارقامی بین ۴۰۰ تا ۸۰۰ هزاردلار سخن گفته میشود؛ بودجهای بسیار سنگین که در فوتبال ایران میتوانست مثلا صرف حفظ کارلوس کیروش شود، اما حالا پای صد روز کار بیحاصل یک مربی تمامشده ریخته خواهد شد. توشاک اسم کوچکی در فوتبال اروپا نیست اما آنچه زنوزی و شرکا از آن غفلت کردند، سرازیری سالهای اخیر این مربی ۷۰ ساله در حرفه مربیگری بوده است. فاصله زیادی وجود دارد بین رئالمادرید با خزر لنکران و الوداد کازابلانکا؛ مدیران تراکتور درحالی توشاک را بهعنوان سرمربی سابق رئال و لاکرونیا جذب کردند که او در سالهای اخیر رزومه چندان پرباری نداشته است.
یک نشانه ناامیدکننده دیگر
سالهاست که در مورد ضرورت گذار فوتبال باشگاهی ایران از شکل مالکیت دولتی به خصوصی سخن گفته میشود، اما واقعیت آن است که اغلب نمونههای مربوط به باشگاهداری خصوصی در این سالها با شکست مواجه شدهاند. دیگر لازم نیست از تجارب بسیار ناموفق حسین هدایتی در استیلآذین سخن بگوییم که امروز کسی نه از باشگاهش خبر دارد و نه از خودش! موارد متعدد دیگر هم بودهاند که در آنها سرمایهگذاران عمدتا بهدلیل مشکلات مالی عطای کار را به لقایش بخشیدهاند. در مورد زنوزی و تراکتور هم اگرچه هنوز برای قضاوت نهایی زود است، اما بدون شک مساله نصب و عزل جان توشاک یک نمره منفی برای مالکان این تیم و بهطور کلی باشگاهداری خصوصی در فوتبال ایران تلقی میشود. تراکتورسازی در اولین فصل مالکیت زنوزی متحمل هزینههای بسیار سنگینی شد، درحالیکه شاید میشد بهجای تصمیمات هیجانی و نهچندان حرفهای، بخشی از این هزینهها را صرف زیرساختسازی برای باشگاه کرد. حتی در اروپا هم تراز مالی باشگاهها بهطور مداوم چک میشود و اتفاقات دستودلبازانهای همچون پرداخت غرامت چندصد هزار دلاری بابت استفاده سهماهه از یک مربی نمیتواند آنقدرها قابل قبول باشد. این الگو بیشتر از آنکه الهامبخش فوتبال مدرن اروپا باشد، ما را به سمت کشورهای حاشیه خلیجفارس هدایت میکند که اصلا جالب نیست.