وب سایت رسمی فوتبالی- شرایطی که برای باشگاه های خصوصی در فوتبال ایران فراهم شده و رقابتی که بین آنها و تیمهای دولتی وجود دارد، هیچ راهی بجز نابودی برای این تیمها باقی نمیگذارد.
به گزارش فوتبالی، خداداد عزیزی به عنوان نخستین تغییر نیمکت های لیگ برتر از کار کنار رفت تا اولین تغییر مربیان لیگ در سپید رود رشت آغاز شود. اما این اتفاق بیش از آنکه مرتبط با مسائل فنی باشد وابسته به شرایط مالکیتی و بحران بی سابقه یکی از محبوب ترین باشگاههای شهرستانی فوتبال ایران است.
اما آیا سپیدرود رشت اولین یا آخرین باشگاه لیگ برتری فوتبال ایران است که با چنین بحرانی مواجه می شود؟ فصل گذشته باشگاه نفت با چنین شرایطی مواجه نبود؟ وضعیت کنونی پدیده آیا بهتر از این است؟ سیاه جامگان یا مشکی پوشان با چنین مشکلاتی مواجه نشدند؟
نکته تلخ ماجرا سرنوشت مشترک تمامی باشگاههای خصوصی فوتبال ایران است که درست برخلاف روال فعلی فوتبال جهان همگی در سخت ترین و بدترین موقعیت ممکن قرار دارند!
فوتبال در جهان از مدیریت دولتی فاصله گرفته و به عنوان یک صنعت پولساز علاوه بر تامین هزینه های جاری خودش می تواند به شکل منطقی ایجاد درآمد کند اما در ایران همچنان هیچ منبع و روش مشخصی برای درآمدزایی باشگاهها وجود ندارد. اصطلاحا فوتبالی ها از دستیابی به حقوق قانونی فوتبال محروم هستند و در نتیجه، فوتبال زیان ده ایران جای نفس کشیدن باشگاههای خصوصی نیست!
وقتی توجیه اقتصادی درستی برای سرمایه گذاری وجود ندارد منابع محدود بخش خصوصی با گذشت مدت کوتاهی به پایان می رسد و سپس باشگاهی از هم پاشیده و بدهکار به سرنوشت تلخ سیاه جامگان ، راه آهن ، نفت تهران و پاس همدان دچار می شود.
سپید رود رشت با وجود حمایت و تعلق خاطر ویژه هوادارانش و حتی استقلال خوزستان ، آخرین قهرمان شهرستانی لیگ برتر حالا به عنوان گزینه های اصلی سقوط در فصل جاری محسوب می شوند. شرایط مالی این دو باشگاه در دو فصل گذشته موجب کسب نتایج ضعیفی شده و حالا وخامت حال سپیدرود به جایی رسیده که اعضای این تیم کمترین امکانات لازم جهت سفر به شهر میزبان مسابقه یا اقامت در هتل را نیز در اختیار ندارند.
حقیقت این است که زیرساخت های لازم برای نفس کشیدن بخش خصوصی در فوتبال فراهم نیست. از سوی دیگر برخی از باشگاههای دولتی با بودجه مشخص و بدون دغدغه مالی وارد رقابت با باشگاههای خصوصی در شرایط نابرابر می شوند و در این رقابت خصوصی ها محکوم به نابودی هستند.
ظهور مقطعی برخی شخصیت های متمول در مواردی مثل استیل آذین ، تراکتورسازی و نساجی هم معمولا استمرار و دوام چندانی نیافته چرا که وقتی توجیه اقتصادی لازم برای تداوم سرمایه گذاری وجود ندارد طبیعتا سرمایه گذار مانع از استمرار زیان دهی خودش در فوتبال می شود و به شکلی کناره گیری می کند.
فراموش نکنیم که چشم انداز فوتبال حرفه ای ایران باید در مسیر خصوصی سازی تعریف شود اما با شرایط موجود چگونه می توان با قطع وابستگی مالی باشگاهها به دولت و ورود بخش خصوصی امیدوار بود؟
در صورتی که حداقل درآمد قطعی باشگاههای فوتبال در لیگ حرفه ای از طریق حق پخش تلویزیون، تبلیغات دور زمین و حامیان مالی تضمین شود طبیعتا باشگاهها خصوصی هم می توانند به حیات خودشان ادامه دهند اما تا زمانی که در فوتبال ظاهرا حرفه ای ایران هیچ درآمد حقیقی برای باشگاهها وجود نداشته باشد آینده ای برای بخش خصوصی در فوتبال وجود نخواهد داشت.