به گزارش "ورزش سه" ، چند ساعت مانده تا شروع مسابقه با هزار بیم و امید وارد استادیوم سنت پترزبورگ می شوی. ورزشگاه بزرگی است. گوش تا گوش آن جمعیت نشسته است. با پراکندگی ناخوشایند اما منظم. همه در ورزشگاه انتظار آغاز بازی را می کشند. ایرانی، مراکشی، روسی و البته عرب ها!
در بین ایرانی ها حضور پررنگ بانوان موج می زند. خیلی هایشان ذوق زده هستند. مدام عکس یادگاری می اندازند تا دوستانشان را در این لذت ممنوعه شریک کنند! چشمت که به مادر پا به سن گذاشته ایرانی می خورد خشکت می زند! طاقت نمی آوری. به سراغش می روی.
طرز لباس پوشیدنش همان است که در کشور خودمان می بینیم. پس خیلی غریبگی نمی کنی. وقتی می پرسی: شما کجا اینجا کجا؟ با لبخند می گوید: بخاطر فرزندانم آمدم. حدس می زنی با این شمایل از خانواده سفارتی هاست. باز هم کنجکاوی: پس چرا تنها؟ آنها کجا هستند؟ از کجا آمدید؟ پاسخش متعجبت می کند: از ارومیه... بچه ها آن طرف ورزشگاه هستند! شماره بلیتمان متفاوت بود.
تا قبل از این تصورم از ورود بانوان به ورزشگاه، حضور دختران جوان و پر شور در استادیوم ها بود اما حالا متوجه اشتباهم شده ام. مادرها هم حق دارند به ورزشگاه بروند. حتی اگر صرفا برای بودن در کنار فرزندانشان چنین قصدی داشته باشند.
مراکشی ها تعدادشان به اندازه ایرانی ها نیست اما عربستانی و الجزایری و اردنی هایی که برای حمایت آنها آمدند طرفداران دو تیم ایران و مراکش را به تساوی کشانده است.
روس ها اما با ذهنیتی جالب و البته خودخواهانه طرفدار ایران هستند. هرچند به خاطر آشنا نبودن روس ها با زبان انگلیسی ارتباط گرفتن با مردم این کشور بسیار سخت است اما با ایما و اشاره خیالم را راحت می کنند که برد ایران را می خواهند. توجیه شان جالب است. روسیه سرگروه می شود و با تیم دوم گروه B بازی خواهد کرد. پس بهتر است به جای پرتغال یا اسپانیا، ایران دوم شود.
***
گل ثانیه های پایانی دیوانه کننده است تا بالاخره دقایق پر التهاب اضافه هم به اتمام می رسد و جشن و پایکوبی ایرانیان، زن و مرد، پیر و کودک آغاز می شود. شاید برای اولین بار از کسانی که ایران را ترک کرده اند می شنوی: کاش الان ایران بودم! چون ۱۵ جون ۲۰۱۸ در سنت پترزبورگ استادیوم، تاریخ فوتبال ایران دوباره و از نو نوشته شد. روزی که جام جهانی با برد برای یوزهای ایرانی آغاز شد تا بوی شگفتی سازی بیش از پیش به مشام برسد. اتفاقی که البته با وجود دو بازی بسیار سخت باور کردنش سخت است اما باور داشتنش کار سختی نیست چون حالا بدبین ترین و ناامیدترین ایرانی هم امیدوار شده است.
برخلاف ما، مراکشی ها دمق اند. حق هم دارند. حس می کنند کلکشان کنده است! از لقب اولین حذف شده جام واهمه دارند. چنین چیزی برایشان مایوس کننده و ناخوشایند است.
روزگار عجیبی است. به گذشته که نگاه می کنی فقط خوش خیالی دلخوشت می کند. حالا اما قلبت تندتر می زند. انگار قرار است اتفاق بزرگی بیافتد.
***
صبح فردای بازی است. مراکشی ها زودتر از انتظارشان سنت پترزبورگ را ترک می کنند. نه فقط white night یا همان شب های سفید اینجا، بلکه صبح فردای بازی با ایران هم برایشان روشن نیست! اصلا دومین شهر بزرگ روسیه، برای آنها جهنم است. حتی اگر هنوز هتل رزرو داشته باشند با چمدان های بزرگ و زیادشان در صف Check Out می ایستند تا زودتر از آنچه فکرش را می کردند از سنت پترزبورگ و شاید از روسیه بروند.
فارغ از چهره مغموم مراکشی ها تلاش زیادی لازم است تا روزنامه پیدا کنی. رسپشن هتل که ناامیدت می کند. او حتی کلمه News paper را هم نشنیده است! از چند نفر روسی که در رستوران نشسته اند و روی روزنامه شان استکان چایی گذاشته اند هم خیری نمی رسد. به هزار زحمت آدرس کیوسک را پیدا می کنم. روزنامه ای با اشاره به حضور بیش از ۶۰ هزار تماشاگر تیتر زده است: صدای کر کننده سن پترزبورگ! پیروزی ایران.
هرچقدر تلاش می کنم روس هایی که دیدمشان را پیدا کنم موفق نمی شوم. دوست داشتم به آنها بگویم اگر می خواهید به اسپانیا یا رونالدو نخورید سعی کنید دوم شوید. چون ما برای ادامه تاریخ سازی راه خودمان را می رویم و از هیچ حریفی نمی ترسیم.
مهدی بشکنی - سنت پترزبورگ