ایران - مراکش؛ جنگ از میدان سرخ آغاز شد

ایران - مراکش؛ جنگ از میدان سرخ آغاز شد

به گزارش "ورزش سه"، از تاکسی که پیاده شدیم، سر و صداهایی که از میدان سرخ شنیده می شد، آنقدر هیجان انگیز بود که فهمیدیم باید 200 متر باقی مانده را بدویم. از اولین پله های مشرف به میدان که بالا می رویم، زودتر از هرچیز دیگری پرچم ایران از دور خودنمایی می کند؛ درست زیر مجسمه گئورگی ژوکوف؛ انگار کاری که ارتش نازی در جنگ جهانی دوم نتوانست انجام بدهد، حدود 100 جوان سرخوش ایرانی با صورت های رنگ شده و لباس های شاد در یک شب گرم اواسط خرداد به سرانجام رسانده بودند؛ فتح مسکو.


نزدیک تر که می رویم، مشخص می شود که البته این فتح بزرگ، بدون مقاومت هم نبوده؛ چه اینکه هواداران روس و مراکشی هم سعی می کنند جو را در دست بگیرند اما حریف ایرانی هایی که هماهنگ تر به نظر می رسند، نمی شوند. 


مخصوصا روس ها که کاملا مشخص است از اینکه در خانه در اقلیت قرار دارند، چندان راضی نیستند. آنها هرچند به تیم شان امید چندانی ندارند اما نمی توانستند حتی خارج از زمین هم صدایی برای شنیده شدن نداشته باشند؛ همین بود که 5-6 نفری با پرچمی در دست، روی یک سکو ایستاده بودند و با تمام قدرت فریاد می زدند:" راسیا!" 


اما فریادهای آنها در هیاهوی طرفداران ایرانی که سمت چپ مجسمه  زیبای ژوکوف تجمع کرده بودند، گم می شد. وقتی به هسته اصلی جمعیت ایرانی ها رسیدیم، شعارها استادیومی بود و هواداران مشغول کری خواندن برای تیم های رقیب بودند؛ جایی که  "شیر" و حریفان، "سوراخ" بودند. 


بعد از آن نوبت یک شعار ملی-میهنی بود که هواداران را متحدتر کند و این وقت ها که گزینه ای بهتر از "ای ایران، ای مرز پرگهر" وجود ندارد. وقتی شعر به پایان و نقطه اوج آن یعنی " پاینده باد خاک ایران ما" رسید، هواداران با تمام قدرت فریاد زدند.


برای اینکه همچنان جو در دست ایرانی ها باقی بماند، باید تشویق ها ادامه پیدا می کرد و چه گزینه بهتری از تشویق ایسلندی، چیزی که همه ایرانی ها، از 7 تا 70 ساله، حالا آن را به خوبی بلد هستند.


تشویق ایسلندی که تمام می شود، ایرانی ها مشغول مشورت برای شعار بعدی هستند که ناگهان چند مراکشی با پرچم های قرمز از راه می رسند و رو به جمعیت ایرانی شروع به شعار دادن می کنند. شعارها به عربی و فرانسوی است و احتمالا هم آنها همان نظری را در مورد ایران دارند که ایرانی ها در مورد تیم آنها.


جلو می روم و از آنها می خواهم که پیش بینی شان را از بازی بگویند. یکی که به نظر می رسد خودش را برای چنین لحظه ای آماده کرده، می گوید:" ایرانی های عزیز، می خواهم بگویم که این بار نوبت ماست. تیم ما امسال می خواهد پیروز شود و صعود کند." و نتیجه را 3-1 پیش بینی می کند اما ترجیح می دهد پیش بینی گلزنان بازی را به دوستش بسپارد:" حکیم زیاش، نورالدین امرابات و .... خالد بوطیب" و یکی دیگر.


از جمعیت ایرانی و هواداران مراکشی که دور می شویم، طرفداران آرژانتین هستند که توجهات را جلب می کنند. چند نفر با لباس آبی و سفید، بالا و پایین می پرند و یکی که کلاهی به رنگ پرچم آرژانتین به سر دارد، بیش از اینکه به دل به شعار دادن بدهد، سرگرم دلبری از زیبارویان روسی است.


پرویی ها و مکزیکی ها هم در میدان دیده می شوند اما همچنان جو میدان تماما در اختیار ایرانی هاست و همین مراکشی ها را وسوسه می کند که دست به حرکت جالب بزنند.پس چند نفری به قلب جمعیت ایرانی زده و فریاد می زنند:" مراکش، مراکش" و پاسخ ایرانی ها که قابل پیش بینی بود. فریادهای "ایران-ایران" و دوره کردن مراکشی ها، طوری که دیگر پرچم قرمز هم آن وسط دیده نمی شود.


ساعت 2 صبح شده و بعد از یک روز پرماجرا که از ورزشگاه لوژنیکی شروع شد و با سفر 4 ساعته به کمپ آرژانتین ادامه پیدا کرد، میدان سرخ را با این آرزو ترک می کنیم که ستاره های ایران هم مانند هواداران، همین قدر پرانرژی و باانگیزه باشند؛ شاید در این صورت رسیدن به دومین پیروزی در جام جهانی خیلی دور نباشد؛ همین سه روز دیگر در سن پترزبورگ.

بهنام جعفرزاده

عکس ها: امیرحسین خیرخواه