به گزارش "ورزش سه"، بعد از سه قهرمانی پیاپی در بوندس لیگا و سه بار حضور در نیمه نهایی لیگ قهرمانان، گواردیولا که دیگر شوق گذشته را در چشمان مدیران باشگاه بایرن نمی دید، سرانجام به پیشنهاد دوستان قدیمی، تکسیکی بگیریستاین و فران سوریانو، پاسخ مثبت داد و هدایت منچسترسیتی را برعهده گرفت. دوران 7 ساله مربیگری او پر از افتخارات ریز و درشت بود؛ اما منتقدان پپ همیشه بهانه ای برای طعنه زدن به او داشتند. پس از آنکه قهرمانی های بارسا حاصل درخشش مثلث لیونل مسی، آندرس اینیستا و ژاوی محسوب می شد و در بایرن هم که "هر مربی ای می توانست قهرمان شود".
حتی وقتی سیتی فصل 17-2016 را با 6 پیروزی پیاپی آغاز کرد، بسیاری به او هشدار دادند که باید منتظر هفته های سخت پایان سال، رسیدن روزهای بارانی و بازی در زمین های خیس باشد. همین بود که وقتی سیتی در کینگ پاور 4-2 مغلوب لسترسیتی شد، روزنامه نگاران انگلیسی تیم او را به دلیل هماهنگ نشدن با سبک بازی در لیگ برتر به باد انتقاد گرفتند و تعداد پایین تکل های تیم او را یادآوری کردند. اما گواردیولا در حالی که می دانست احتمالا صحبت هایش دستمایه روزنامه های سخت گیر انگلیسی خواهد شد، در کنفرانس مطبوعاتی همان دیدار گفت:" من مربی تکل زدن نیستم. بنابراین ما تکل زدن تمرین نمی کنیم. آنچه من می خواهم این است که تلاش کنیم تا فوتبالِ بهتری بازی کنیم و گل بزنیم. تکل چی هست؟"
برای انگلیسی ها که مدت ها تلاش کردند "لگد زدن"، به عنوان بخشی از جنبه مردانه بازی، را در فوتبال قانونی نگه دارند، چنین اظهار نظری بیش از اندازه صریح بود. پس دومینیک کینگ، ستون نویس دیلی میل، در پاسخ به گواردیولا نوشت:" تکل بخشی اساسی از فوتبال انگلیس است که قهرمانی تیم های خوب را تضمین می کند. تکل ها بازی ها را تغییر می دهند و اتمسفر بازی را عوض می کنند." و برای اینکه تاثیر فوتبال انگلیسی بر مربیان خارجی را نشان بدهد، یادآور شد:" به خوشحالی یورگن کلوپ وقتی یکی از بازیکنانش نبردهای 50-50 را می برد، نگاه کن!"
اما برای گواردیولا هیچ یک از این آمارها، تعداد تکل ها، تعداد پاس ها یا تعداد سانترها اهمیتی نداشت؛ چه اینکه او خیلی پیش از آن، نگاهش به فوتبال را با این جمله عجیب نشان داده بود:" جام ها، عدد هستند و اعداد، خسته کننده اند!" برای مربی ای که حتی تعداد جام ها هم اهمیتی برایش ندارد، چرا باید مهم باشد که بازیکنانش از منچستریونایتد، چلسی یا سایر رقبا کمتر تکل زده اند؟
هدف گواردیولا در مربیگری، همان چیزی است که در اولین کنفرانس مطبوعاتی اش به عنوان سرمربی سیتی گفت:" فوتبال زیبا. به این خاطر اینجا هستم. می خواهم تیمم آنطور که من می خواهم بازی کند."
اگر برای رقبا، به ویژه رقیب اصلی همه این سال ها، ژوزه مورینیو، فوتبال و موفقیت با جام ها معنی پیدا می کند، برای گواردیولا فوتبال یک اثر هنری است؛ اثری که فارغ از قیمت نهایی آن- تعداد جام ها- با آنچه به فوتبال اضافه می کند، معنا می شود. اگر زمانی افلاطون در سمپوزیوم نوشته بود:" اگر چیزی وجود داشته باشد که زندگی به خاطر آن بیارزد، آن نظاره زیبایی است"، برای گواردیولا هم آنچه از فوتبال می ارزد، نه قهرمانی ها و جام ها، که ساختن تصویری بی نقص تر از این "بازی زیبا"ست. در واقع این مسیری است که او برای جاودانگی در فوتبال انتخاب کرده است. به همین خاطر بود که زمانی، از اینکه بازی های بارسا، فارغ از آنچه در زمین اتفاق می افتاد، مورد نقد قرار می گرفت، ناراحت بود:" چیزی که مردم می خواهند، نتیجه است؛ و از روی نتیجه است که آنها تحلیل می کنند که شما خوب بازی کرده اید یا نه. اگر ببازید، تیتر خبرها همیشه این است "بارسا فاجعه بود".
کمال گرایی پپ در ارائه فوتبال زیبا بیش از همه در تلاش او برای پیدا کردن ویژگی های جدید در بازیکنان تیمش و حتی تبدیل کردن آنها به بازیکنانی کاملا متفاوت از گذشته تجلی پیدا می کند. او چنان وسواسی در توضیح توصیه های تاکتیکی اش به بازیکنان دارد که به نظر می رسد خود را مسئول اثبات وجود "تابولا راسا*" می داند. جرارد پیکه زمانی در مورد تفاوت گواردیولا با سایر مربیان گفته بود:" پپ نه تنها به شما دستور می دهد، بلکه دلیل آن را هم توضیح می دهد."
در تیم های او بازیکنان به راحتی تغییر پست می دهند؛ هافبک ها به مدافع، مدافعان کناری به هافبک های بازیساز و مهاجمان به شماره 9 های کاذب تبدیل می شوند. تغییراتی که بعضی اوقات بسیار عجیب به نظر می رسد؛ اما حاصل موشکافی دقیق پپ در تمرینات و ساعت ها گفتگوی خصوصی او با آن بازیکن است؛ نتیجه هم در بیشتر اوقات شگفت انگیز است؛ آنقدر خوب که فکر می کنیم، چرا آن بازیکن در همه این سال ها در پست قبلی بازی می کرد؛ از رفتن خاویر ماسکرانو و خاوی مارتینس به خط دفاعی تا بازی فیلیپ لام در خط میانی.
در همین فصل هم بازیکنان سیتی کم شگفت انگیز نبودند؛ پیشرفتی که به راحتی می توان به پای گواردیولا نوشت؛ از ستاره های جوانی مانند لروی سانه و جان استونز تا بازیکنان باتجربه تری مثل داوید سیلوا، فرناندینیو و کوین دی بروین.
یک سال بعد از آن کنفرانس مطبوعاتی تاریخی، حالا سیتی با 11 امتیاز برتری نسبت به تیم دوم، در صدر جدول لیگ برتر قرار دارد؛ با شکست دادن هر 5 تیم مدعی دیگر، بدون اینکه گواردیولا تیمش را برای زدن تکل تمرین بدهد یا حتی کمی از ایده های بلندپروازانه اش دست بکشد.
او در همان زمان پیوستن به سیتی گفته بود خیلی ها در آلمان و اسپانیا به او گفته بودند نمی تواند در انگلیس سبک بازی همیشگی اش را حفظ کند؛ اما حتی بعد از اتفاقات فصل قبل، او ایمانش را به ایده هایش از دست نداد؛ و حالا می تواند این شعر دوست صمیمی اش، میکل مارتی ای پل، شاعر کاتالانی که زمانی پپ اشعارش را در خانه ادبیات مونیخ خوانده بود را زمزمه کند:" بگذار بگویم که حالا زمان فراموش کردن است/ اکنون زمانی است که بار دیگر به خلوص باور داشته باشیم/ و بار دیگر خانه را با رنگ های شاد، رنگ کنیم".
گواردیولا نه تنها رنگ تازه ای به سیتی و لیگ برتر زده، که فوتبال را هم به سطح تازه ای برده؛ و اگر زمانی آریگو ساکی گفته بود که بدون رینوس میشل، نه یوهان کرویف بود و نه گواردیولا، احتمالا نسل بعدی مربیان فوتبال هم وامدار او خواهند بود.
*(تابولا راسا یا نظریه لوح سفید از جان لاک که معتقد است هر انسان بدون شناخت فطری به دنیا می آید و این تجربه ها و دانش است که این لوح را می نویسد)
بهنام جعفرزاده