داستان های یک مربی افسانه ای؛ نخستین معجزه برایان کلاف!

داستان های یک مربی افسانه ای؛ نخستین معجزه برایان کلاف!

وبسایت رسمی برنامه نود - اگر در جستجوی بزرگ ترین معجزه فوتبال هستید، باید به سراغ همان مردی بروید که همیشه می گفت «من به معجزه اعتقاد دارم!» او به معجزه اعتقاد داشت و به راستی که معجزه بزرگی را با یک تیم کوچک رقم زد. ناتینگام فارست با برایان کلاف و دستیار همیشگی اش پیتر تیلور به قهرمانی اروپا رسید و نام این باشگاه در تالار افتخارات و موزه ملی فوتبال قرار گرفت.

برایان کلاف از تیمی که رو به نابودی بود، یک غول ساخت و فارست را در سال 1978 به قهرمانی لیگ انگلیس رساند در حالی که آن ها به تازگی از دسته پایین صعود کرده بودند. قهرمانی لیگ با یک تیم تازه وارد، به بزرگی یک معجزه است اما برایان کلاف به افق های دورتری می اندیشید. دو قهرمانی پیاپی در اروپا و سه حضور پیاپی در فینال لیگ کاپ که به دو قهرمانی منجر شد، هیچ معنایی جز معجزه برای هواداران ناتینگام فارست نداشت. شاگردان برایان کلاف افسانه ای بین سال های 1977 تا 1980 به رکورد خارق العاده 42 بازی بدون شکست در لیگ دست یافته و بارسلونا را در سوپر کاپ اروپا مغلوب کردند. رکورد شکست ناپذیری تیم رؤیایی ناتینگام فارست، 25 سال بعد توسط آرسنال شکسته شد.

برایان کلاف در سال 1974 به عنوان سرمربی لیدز یونایتد انتخاب شد ولی تنها پس از 44 روز، از سمت خود برکنار گردید. وقتی که برایان کلاف در سال 1975 هدایت ناتینگام فارست را در دسته دوم بر عهده گرفت، این تیم تنها 5 امتیاز با منطقه سقوط به دسته سوم فاصله داشت اما ظرف مدت 5 سال، فارست به قهرمانی اروپا دست یافت. پس از گذشت سال ها، هنوز هم به اندازه کافی در شهر ناتینگام از آن تیم اسطوره ای یاد نمی شد تا این که ساخت فیلم «من به معجزه اعتقاد دارم» در سال 2015، همچون توفانی بود که گرد و غبار فراموشی را برداشته و تاریخ شکوه مند مهم ترین باشگاه شهر را مجدداً زنده کرد.

ناتینگام فارست با این روند شکست ناپذیری، از لحاظ تاریخی در کنار تیم های اسطوره ای دیگر همچون پرستون، پسران بازبی در دهه 1950، لیورپول، منچستر سیتی و استون ویلا قرار گرفت. پرستون بین سال های 1888 تا 1889 به رکورد 23 بازی بدون باخت رسید اما همواره بیش از فارست مورد توجه بود. تیم رؤیایی لیورپول نیز بین دسامبر 1977 تا ژانویه 1980 طی 10 تقابل با فارست، فقط در 2 بازی موفق به گل زنی شد.

مهم ترین دلیل موفقیت های سریالی ناتینگام فارست، وجود یک مربی بزرگ همچون برایان کلاف بود. او اخلاق خاصی داشت و شخصیتش جمع اضداد بود. گاهی مؤدب و گاهی بسیار گستاخ، گاهی مهربان و گاهی عصبانی و خشن. وقتی که کلاف به همراه ناتینگام فارست به آلمان شرقی سفر کرد و مقابل تیم فورواترز فرانکفورت به پیروزی رسید، با چهره ای مغرور وارد کنفرانس خبری پس از بازی شد اما چهره اش حکایت از بی میلی برای حضور در این کنفرانس داشت. او طی همان مدت کوتاه حضور در کنفرانس، به شدت علیه مدیران باشگاه انتقاد کرده و اعتقاد داشت که مدیران باید به جای وی در چنین مراسمی شرکت کنند. البته کلاف به قدری بزرگ بود که حتی از انتقاد علیه مدیران باشگاه فارست نیز ترس و واهمه ای به دل راه نمی داد. چه کسی جرأت رویارویی با برایان کلاف را داشت؟ چه کسی می توانست مقابل او قرار بگیرد؟

در آن روزها برایان کلاف در اوج شهرت و محبوبیت قرار داشت و از همین شهرت خود استفاده کرده و تعدادی صندلی چرخ دار را برای کودکان معلول دربی شایر خرید. او گاهی آن قدر مهربان بود که هنگام سفرهای اروپایی و پس از معطلی های تمام نشدنی در فرودگاه ها، برای همه بازیکنان خود نوشیدنی می خرید تا احساس خستگی را از تن به در کنند ولی به هنگام عصبانیت، به هیچ کس حتی مسئولان باشگاه خودی نیز رحم نمی کرد. برایان کلاف یک انسان بسیار سنتی و به تعبیر برخی از مخالفانش، یک «لمپن» بود. او اعتقادی به پدیده های مدرن دنیای فوتبال نداشت و آن قدر از کنفرانس خبری و پاسخ گویی متنفر بود که نشست های خبری دوشنبه های او طی 5 دقیقه به پایان می رسید. البته او بسیار زرنگ تر از این حرف ها بود و گاهی برای دست به سر کردن خبرنگارهای وابسته به مطبوعات زرد، چند کلمه یا تیتر جنجالی به عنوان خوراک می داد و در تمام طول روز از شر آن ها خلاص می شد.

وقتی که کلاف توانست در ماه می 1977 تیم ناتینگام فارست را به بالاترین سطح فوتبال انگلیس بازگرداند، برای جشن صعود تصمیم به یک مسافرت دسته جمعی به مایورکا اسپانیا گرفت. بدین ترتیب، بازیکن ها و کادر فنی باشگاه فارست چمدان ها را بسته و به طور گروهی به مسافرت رفتند. در آن روزها خبری از علوم تغذیه، متخصصین ورزش علمی و غذاهای رژیمی مانند پاستا و سالاد فصل نبود و بازیکن های فارست هر چیزی که دوست داشتند را سر میز شام سفارش می دادند. بازیکن های ناتینگام فارست در تابستان 1977 و در آستانه آغاز فصل جدید، هیجان زیادی برای بازی در لیگ دسته اول (لیگ برتر کنونی) داشتند ولی سقف آرزوهای آن ها پس از بحث و گفت و گو در همان کافه کوچک همیشگی، عدم سقوط به دسته پایین بود. مارتین اونیل که خودش عضوی از همان تیم در سال 1977 محسوب می شد، درباره آن روزها چنین می گوید:

همه در اطراف به ما تبریک می گفتند ولی یک ماه در وجود ما نگرانی موج می زد که آیا می توانیم در بالاترین سطح لیگ، بازی کنیم؟ آیا آن برای ما زیادی بزرگ نیست؟ ما می دانستیم که برایان کلاف و پیتر تیلور وقت را تلف نکرده و به دنبال خرید بازیکن های جدید هستند به همین دلیل این استرس برای بسیاری از ما وجود داشت که شاید از تیم کنار گذاشته شویم.

مارتین اونیل در همان زمان و طی مصاحبه با یک روزنامه محلی گفته بود که فارست باید آرزوهای بزرگ را در سر پرورانده و به فکر کسب سهمیه اروپایی باشد. ناتینگام فارست از لحاظ کسب امتیاز بین کلیه تیم های صعود کننده به بالاترین سطح لیگ انگلیس (تا آن زمان)، پنجمین تیم ضعیف محسوب می شد. این تیم یک چهارم مسابقات فصل گذشته خود در دسته دوم را با شکست به پایان رسانده و به عنوان تیم سوم، جواز صعود را به دست آورد. فارست هرگز مقابل دو تیم بالاتر از خود که در آن فصل به لیگ دسته اول صعود کردند، به پیروزی نرسید و با توجه به جمیع این نکات، اعتماد به نفس بازیکن های فارست برای حضور در جمع بزرگان کم بود. حواس برایان کلاف بیش از همه جمع بود و او بر روی چند بازیکن ارزشمند انگشت گذاشت. حضور پیتر شیلتون خیال هواداران ناتینگام فارست را از درون دروازه راحت کرد و دو استعداد ناب اسکاتلندی نیز به فارست پیوستند؛ آرچی گمیل هافبک کوچک اندام و کنی برنز بازیکن شرور و هولیگانی که از بیرمنگام سیتی به جمع یاران کلاف اضافه شد.

کنی برنز به قدری یاغی و اوباش بود که حتی دیوید وایزمن رئیس وقت باشگاه بیرمنگام به برایان کلاف توصیه کرد که او را نخرد! اما کلاف مردی نبود که از یاغی جماعت بترسد چون که خودش از همان جنس بود و اصلاً کنی برنز را می خواست چون او را یک یاغی به در بخور می پنداشت! شاید هم تکل برنز در دربی استون ویلا و بیرمنگام توجه کلاف را جلب کرده بود، همان تکلی که 30 سال بعد، توسط نشریه Times در زمره 50 برخورد خشن تاریخ فوتبال قرار گرفت. شایعات منفی پیرامون برنز به قدری زیاد بود که پس از پیشنهاد پیتر تیلور دستیار همیشگی کلاف برای به خدمت گرفتن این بازیکن، بلافاصله با واکنش منفی کلاف رو به رو شد. برخی شایعات وجود داشت که برنز بدون بیمه و در حالت مستی رانندگی کرده و گاهی با این وضع نامساعد در نزاع های عمومی و خیابانی شرکت می کند.

پیتر تیلور برای راضی کردن کلاف هیچ چاره ای نداشت جز این که خودش به صورت مخفیانه و همچون یک کارآگاه به محل زندگی و پاتوق برنز رفته و درباره او تحقیقات بیشتری کند. تیلور با کلاه و عینک آفتابی به آن محل رفت تا شناخته نشود. برخی شایعات راجع به اضافه وزن و البته قمار بازی برنز نیز وجود داشت ولی حاصل تحقیقات تیلور به این جا رسید که برنز خیلی هم آدم بدی نیست. به هر حال، باشگاه بیرمنگام پیشنهاد 150 هزار پوندی فارست بابت فروش کنی برنز را پذیرفت و یک روز بعد، نخستین ملاقات بین کلاف و برنز صورت گرفت.

در نخستین ملاقات بین کلاف و برنز در باغ مشهور سرمربی فارست، او بیش از هر چیز راجع به نخود فرنگی شیرین با شاگرد جدیدش صحبت کرد و به جای کنی، نام وی را به اشتباه «کنت» صدا زد! کلاف و تیلور پس از مدتی به این نتیجه رسیدند که بازیکن تنبلی همچون برنز به جای خط حمله باید در خط دفاع به بازی گرفته شود. به اعتقاد تیلور، این بازیکن توانایی تبدیل شدن به نسخه اسکاتلندی بابی مور را داشت.

بسیاری از روزنامه ها پیش از شروع فصل، بهترین اتفاق ممکن برای ناتینگام فارست را حضور در میانه جدول لیگ می دانستند و بسیاری از شرط بندی ها بر روی سقوط این تیم به دسته پایین انجام شد. لیورپول طی 5 فصل گذشته به 3 قهرمانی و 2 نایب قهرمانی دست یافت در حالی که منچستر سیتی نیز تیم قدرتمندی بود. ایپسویچ تاون با بابی رابسون حرف های زیادی برای گفتن داشت و طی 3 فصل گذشته، دو بار به مقام سومی رسید. منچستر یونایتد نیز با استیو کاپل، مارتین باکان و گوردون هیل در زمره مدعیان قهرمانی قرار داشت و هیچ کس در مخیله خویش، تصور قهرمانی ناتینگام فارست تازه وارد را جای نداده بود.

اغلب فوتبال نویس های انگلیسی از نقاط ضعف فارست، کمبود سرعت و ایرادهای خط هافبک نوشته و هافبک های این تیم یعنی بویر، مک گاورن و اونیل را با ستاره های بزرگی مانند دالگلیش، کندی و مک درموت قابل مقایسه نمی دانستند. ناتینگام فارست در نخستین بازی بیرون خانه باید به مصاف اورتون در گودیسون پارک می رفت. انتشار یک مطلب تحقیر آمیز راجع به فارست در یک روزنامه عصر، جو سنگینی را در اتوبوس این تیم به وجود آورد ولی تیلور با تعریف چند جوک روز، سعی در تغییر این جو سنگین داشت.

اورتون در این بازی بسیار توفانی شروع کرد و یاران فارست طی 20 دقیقه نخست در محوطه جریمه خود مشغول دفاع شدند اما یک ضربه کرنر برای تیم میهمان، همه چیز را تغییر داد و رابرتسون گل نخست بازی را برای فارست زد. دقایقی بعد، شوت دیدنی رابرتسون به گوشه فوقانی دروازه اورتون رفت و یاران کلاف با نتیجه 2-0 پیش افتادند هر چند که جیم پیِرسون یکی از گل های خورده را در اواخر نیمه اول جبران کرد. مارتین اونیل در نیمه دوم، گل بعدی را برای فارست به ثمر رساند و شاگردان کلاف با ارائه یک نمایش خارق العاده، برای نخستین بار در جمع بزرگان قدرت نمایی کردند.

رختکن ناتینگام فارست یک قربان گاه برای بازیکن ها بود و حتی رئیس باشگاه نیز اجازه ورود به آن جا را نداشت. برایان کلاف بعد از این بازی با چهره ای متفاوت و شاد وارد رختکن شد. حین ورود به داخل رختکن، با چهره ای بشاش به یک مرد دیگر گفت:

بفرما داخل! خوشحالم که می بینیمت.

کلاف طوری با آن مرد رفتار می کرد که گویی پاپ یا نخست وزیر است اما او بیل شنکلی مربی سابق لیورپول بود. کلاف نیز همچون بازیکن ها روی صندلی نشست تا شنکلی درباره بازی و نقاط ضعف یا قوت فارست با بازیکن ها صحبت کند. شنکلی نیز حدود 15 دقیقه برای بازیکن ها حرف زد در حالی که دستش در جیب بود. کوین کیگان قبلاً راجع به شنکلی گفته بود که اگر او چند دقیقه با شما صحبت کند، آن گاه توانایی و انگیزه جا به جایی یک کوه را نیز خواهید داشت. همان صحبت 15 دقیقه ای بیل شنکلی در رختکن ناتینگام فارست، اعتماد به نفس عجیبی به بازیکن های این تیم داد. اوج کلام شنکلی به بازیکن ها چنین بود:

اگر همین طور بازی کنید، شما قهرمان دسته اول خواهید شد. بروید و این قهرمانی را به دست بیاورید!

نتایج خوب ناتینگام فارست ادامه یافت تا جایی که کلاف و تیلور در نخستین تقابل با تیم سابق خود دربی کانتی، به پیروزی بزرگ 3-0 رسیدند. وایت طی 3 بازی توانست 4 گل را برای فارست به ثمر برساند و یاران کلاف پی در پی پیروز می شدند. در نهایت، پیش بینی بیل شنکلی به وقوع پیوست و ناتینگام فارست در کمال تعجب، قهرمانی لیگ را به دست آورد. آری! این هنر بیل شنکلی بود و یا به تعبیر بهتر، معجزه برایان کلاف!

4464