حمیدرضا صدر به فرانچسکو توتی پرداخته، به افسانه رم که کفش هایش را سرانجام در چهل سالگی آویخت...
هر سفری پایانی دارد و سفر او همان جایی پایان یافت که شروع شده بود. در رم و با پیراهن رم. وقتی در مارچ 1993 برابر برشا با پیراهن رم راهی میدان شد شانزده سال داشت و وقتی در می 2017 برابر جنوا آن را درآورد چهل ساله شده بود. 8766 روز را با رم سپری کرده بود. با همان پیراهن. همان پیراهن و نه هیچ رنگ دیگری. او ده سال پس از وداع با تیم ملی در پایان دیدار رم - جنوا با رم وداع کرد. روزی که آرماندو ایتزو شانزده ساله برای جنوا به میدان رفت تا چرخه حیات ادامه پیدا کند. ایتزو دوازده سال پس از اولین بازی توتی برای رم به دنیا آمده بود.
رم با گل دقیقه نود پروتی به زحمت 2-3 جنوا را شکست داد تا نمایش رم همان همیشگی دوران توتی باشد: زیاد گل بزن و زیاد هم گل بخور. تماشایی بازی کن ولی در خط پایان دوم شو. توتی این قصه را حفظ شده بود. سوت پایان را که زدند به طرفش برگشتند. دوربین ها، میکروفون ها. بغضش گرفت. برابر هزاران تماشاگری که روی سکوها چشم های شان خیس شده بود گفت "می دانید اهل حرف زدن نیستم" و ادامه داد "احساس بچه بودن را که می فهمید، رویاپردازی را... ولی این رویا نیست. این زندگی واقعی یه".
زندگی واقعی توتی را بنری که طرفداران رم بالا بردند تعریف کردند " توتی خود رم است". آن "رم" هم باشگاه رم بود و هم شهر رم. در حالی که ویترین افتخارات باشگاهی توتی در مقایسه به همتایانش در یوونتوس، میلان و اینتر حقیر بود و کوچک. فقط یک قهرمانی سری آ و دو جام حذفی. همین. در حقیقت رمی که او برایش طی بیست و چهار سال جان کند "تیم دومی" بود: هشت نایب قهرمانی سری آ و پنج نایب قهرمانی جام حذفی رکوردی است دست نیافتنی.
با این وصف او را با تعداد مدال ها و قهرمانی ها توصیف نکردند. او شمایل رم بود، برای ماندنش، برای وفاداری که صفت مسخره ای در فوتبال شده. توتی سال 2006 جام جهانی را بالا برد، ولی او را با رم به یاد آوریم. با چهره و اندام شبیه مردان آثار میکل آنژ در آن جامه. هم قوی پنجه و هم آمیخته. با پاهایی آهنین و چشمانی نافذ. رم از دورانی به دوران دیگر بالا رفت و پایین و توتی خودش را در طوفان بازیکنان و مربیانی که آمدند و رفتند خود باز تعریف کرد: تیم تک مهاجم، تیم دو مهاجمه، تیم سه مهاجمه، مهاجم سایه، مرد میانی تهاجمی جلوی مدافعان، بازیکن گوش، شوت زن، ضربه آزاد زن، پاسور، بازیساز...توصیف تاکتیکی توتی دشوار بود، خیلی زیاد. او برای مربیان رم شده بود کلید گشودن قفل های محال.
طی 97-1992 مهاجم جوانی بود که می خواست بپرد بالا و پرید. کارلو ماتزونه او را مهاجم دوم تیم کرد. نقش یاری دهنده را به او داد. نقش خلق کننده را، پاسور را. اولین گلش برای رم برابر فوجیا در 1994 را با به جلو تاختن از عقب و یکی از آن شوت های سهمگین پای چپش زد. یازده گل طی سه فصل زیاد نبود، ولی رمی ها گوهر نایاب را می شناختند. زدنک زمان وارد شد و 99-1997 و توتی بیست و یک ساله را یک مهاجم خیالپرداز فانتزی کرد، یکی از بهترین مهاجمان جوان ایتالیا. در سیستم 3-3-4 حمله زدنک در جناح چپ شماره ده را پوشید و طی دو فصل 30 گل زد و شد جوان ترین کاپیتان سری آ. زدنک آن زمان در پاسخ این که پنج بازیکن برتر ایتالیا کدام ها هستند گفت "توتی، توتی، توتی، توتی و توتی".
فابیو کاپلو در 1999 وارد شد و نمایش توتی را آمیخته به قدرت جسمی و بهره هوشی اش کرد. ترکیب او با قدرت گابریل باتیستوتا و سختکوشی ویچنزو مونته لا جادویی شد. بازیسازی و پاس هایش برای باتیستوتا 20 گل در لیگ و برای مونته لا 13 گل به ارمغان آورد و خودش 13 گل زد. قهرمانی 2001 سری آ رویاهای رمی را جان بخشید. با رفتن کاپلو دوران سردرگمی رم و توتی آغاز شد. مربیانی که آمدند و می رفتند: رودی فولر، ازیو سلا، لوییجی دل نری و برونو کونتی. سرانجام لوچانواسپالتی آمد و او در 2005 دوباره شکوفا شد: پخته تر، آزموده تر، نیشدارتر. او عقب بازی کرد. توپ ها را در عمق گرفت، دفاع را خود به جلو فرا خواند. آمانتینو مانسینی و رودریگو تادئی به فضاهای خالی تاختند تا او یا سیمونه پروتا توپ را ارسال کنند. در حالی که مارچلو لیپی او را در جام جهانی 2006 ، دورانی که وقتی توتی با مصدومیت کلنجار می رفت عقب تر از لوکا تونی قرار داد تا هم مردان میانی را یاری دهد و هم به دروازه نزدیک باشد. توتی در هر هفت بازی ایتالیا بازی کرد. گل پیرلو برابر غنا با زمینه سازی او زده شد، همین طور گل ماتزاتزی برابر جمهوری چک، همین طور دو گل در یک چهارم نهایی برابر اوکراین. او بود که آن ضربه پنالتی در آخرین دقایق بازی با استرالیای جان سخت را زد تا ایتالیا به صعود ادامه دهد. او در جام جهانی 19 شوت زد و 185 پاس داد در حالی که با درد ناشی از گذاشتن پلاک های فلزی در زانویش رهایش نمی کرد.
توتی در فصل 2007-2006 در همه رقابت ها 32 گل زد و 15 پاس گل داد که یعنی تولدی دیگر. او سال های 17-2013 را به عنوان نقش دوم بازی کرد، نقش مکمل را. آخرین فصل معرکه اش 14-2013 بود، همان فصلی که رم باز هم پشت سر یووه درجا زد. حالا رفته و در معبد بزرگان سری آ قرار گرفته. فقط پائولو مالدینی بیشتر از 619 بار بازی او به میدان رفته و فقط سیلویو پیولی بیشتر از 250 گل او در سری آ زده. ولی برای رمی ها چیز دیگری است. دلباخته رم و شمایل یک عصر.
حمیدرضا صدر
از همین نویسنده بخوانید:
آیا دو جام یونایتد، جام های میکی ماوس بودند؟!
سه سقوط کرده: ونگر، گواردیولا، مورینیو
زیدان ماند و انریکه رفت
جان تری: وداع مرد احساساتی تک باشگاهه
چلسی 2017: دویدن دنبال باد
شبی در آمستردام برخلاف جریان آب
وقتی هیولا، سرخپوستها را بلعید
بازنگری تاریخیترین قهرمانی پرسپولیس؛ جام 1352
کسی نمیگفت آفتاب در مونیخ میدرخشد
مسی: خرمن آتش در میعاد
ال کلاسیکو: شب خوک زده با فیگو
تونی آدامز و سالاد فصل هجده ملیتی گرانادا
سی ال؛ لبخند دارودسته مادریدی
یوونتوس - بارسلونا: هفت پرده از نبرد انتقامی
میلان؛ فیل بزرگ در تاریکی مطلق
منچستریونایتد؛ چرا این تیم خود را پیدا نمیکند؟
مرگ تدریجی فوتبال هلند: چرا و چگونه؟
سایه روشنهای جذابترین لیگ جهان
مارچلو لیپی: مردی برای همه فصول
قطر - ایران؛ بازخوانی نبرد تلخ دوحه 1376
بهشت بر تو ارزانی باد پسرجان...
سیتی - موناکو؛ کبریت خیس برابر آتش گداخته
بازخوانی اولین فصل مورینیو در چلسی
سیندرلا؛ نیمه شب چهارشنبه به وقت نوکمپ
نه، این همه آرزوهای ناپولی نبود...
تو هم تمام شدی آقای ونگر
انریکه و بارسا: اینجا زمان برای کسی متوقف نخواهد شد
خوردن استیک با دندانهای مصنوعی
معجونی که فوتبال انگلیس را تغییر داد
تجدید خاطره با ایکر کاسیاس
آلگری: از تورین تا لندن و بارسلونا
بارسا در پاریس: ده پرده از کشتار والنتاین
لیگ قهرمانان: ناقوسها برای که بهصدا در میآیند؟
اولین توفان: وسترن در امجدیه
ردبول؛ بوندسلیگا علیه نوشیدنی شیطان!
ظهور و سقوط لستر: وداع با رمانتیسم؛ سقوط نکنید، بمانید آقای رانیری
آرسن ونگر: گربه خانگی میان ببرهای گرسنه
یادداشت حمیدرضا صدر درباره تیم محبوب ایتالیایی؛ رم، کولوسئوم در غیاب سزار
لیورپول و کلوپ: ژانویه عذاب آور
از رونی تا رونالدو: مسیر موازی پسران فرگوسن
از قلیچ خانی و هاشمی نسب تا سرجیو راموس: دست دادن با آتش
رونالدو برزیلی یا رونالدو پرتغالی؟
جام جهانی 48 تیمی: معما، پرسش و دلار
از اوفارل تا کیروش: همان شهرزاد قصهگو
بازگشت یاپ استام به منچستر: داغ آن وداع تلخ
یوونتوس: همان بالا با یک علامت سوال
قربانگاه والنسیا، نفرین خفاشها
فوتبال سال 2016؛ ده پرده از زندگی و مرگ
آیا یونایتد و مورینیو سرانجام به جاده اصلی بازگشتهاند؟
آقای گل محجوب؛ از سیلی عبده تا مرگ در استکهلم
از چلسی تا آرسنال، از آنتونیو تا آرسن
لیونل مسی 2016: هم شیرین شیرین؛ هم تلخ تلخ
یادداشت ویژه حمیدرضا صدر برای برنده توپ طلا؛ رونالدو: رنج به علاوه سرمستی
گواردیولا در باتلاق انگلیسی
میلان: مشت آهنین درون مخمل راه راه
ردبول، نوشابه منفور بوندسلیگاست!
هفته چهاردهم لیگ برتر: باران آنها را برد
ال کلاسیکو 232 : کسالت آمیخته به جادوی صد
هفته سیزده لیگ برتر: کونته آن بالا و مورینیو این پایین
تا 41 سالگی در برنابئو؛ کریستیانو میتواند؟
با این بارسلونا چه باید کرد؟
رئال به روایت زیدان: بی های و هوی، بی زرق و برق
هفته دوازده لیگ برتر: نه، تو دیگه خاص نیستی!
استیون جرارد: تاریخ تو را به کدام سو خواهد برد؟
وداع با منصور پورحیدری؛ آن چروکهای عمیق