ایگواین در ورزشگاه ناپولی به اندازه کافی اذیت شد.
به گزارش کاپ، راهی که جوان آرژانتینی از نامیده شدن به عنوان پسر دورگه خجالتی آرژانتینی- فرانسوی تا تبدیل شدن به یک ستاره بزرگ فوتبالی طی کرده، خیلی طول و دراز بوده. وقتی از آرژانتین و ریورپلات کولهبارش را به مقصد رئال مادرید بست درتمام لیستای مربوط به پدیدههای آینده دنیا جای خاصی داشت اما تنها نکته ویژهش تا آن زمان دورگه بودن بود و نه هیچ چیز دیگری.
شروع در رئال
گونسالو ایگواین از آن زمان که با پیراهن رئال عکس گرفت، کلی رزومه برای خودش جمع کرد. از همان فصل اول شروع کرد به خاطرهسازی.. گل تساوی رئال در دربی فصل 2007-2006 در کالدرون را وارد دروازه اتلتیکو کرد و بقیه هنرنمایی هایش را برای فصل دومین قهرمانی متوالی رئال مادرید و روزهای پس از اخراج کاپلو گذشت. در بازی با اوساسونا یکی از دراماتیک ترین قسمتهای سریال بازگشتهای رئال را رقم زد و با گل ثانیههای پایانی به تیم جرات ادامه رقابت برای قهرمانی را داد.57 ثانیه بعد از اینکه وارد جریان ال کلاسیکو شد یکی از 4 گل تیمش را به بارسا زد تا در شبی که تنها برای سومین باردر تاریخ، بارسلونا قبل از بازی برای رئال گارد افتخار گرفته بود، ایگواین به یکی از قهرمانان برنابئو تبدیل شود.یک فصل بعد این بار گل اول را در ال کلاسیکوی برنابئو در تور بارسا جا داد اما از آن لحظه به بعد تیمش فقط یک گل دیگر زد و بارسلونا در اولین فصل مربیگری گواردیولا با 6 گل خاکستر رئال را به باد داد! گونسالو اول فصل در بازی با مالاگا هر 4 گل تیمش را زد. باز هم سایه بارسلونا و بارسلونایی بالای سرش بود چون درست در همان شب اتوئو از تیم کاتالونیایی کاری مشابه گونسالو انجام داد. وقتی کریم بنزمایی که در لیون گربه سیاه رئال بود به برنابئو دعوت شد، همه می پرسیدند کریم یا ایگواین؟ در نگاه اول ایگواین هم گلزنتر بود و هم محبوبتر اما رئال یک مهاجم لینک می خواست؛ کسی که بتواند رابط بین خط میانی و حمله بوده و قدرت عقب کشیدن به وقت لزوم را داشته باشد. در این زمینه توانایی بنزما بیشتر بود و ایگواین باید میرفت.
دوران درخشانتر
رفتن به ناپولی در ابتدا یک عقب گرد ارزیابی میشد اما وقتی گونسالو نماد تبدیل «پارتنوپی» به مدعی سری A شد، دیگر کسی از بازگشت به عقب حرف نزد. در فصل اول آبی پوش شدن به میلان،دورتموند و آرسنال گل زد اما ناپولی از گروهش در لیگ قهرمانان صعود نکرد. فصل 2015-2014 با زدن 2 گل و گل کردن پنالتی مقابل یوونتوس در سوپرجام ایتالیا به قلب هواداران ناپولی چسبید؛ با همان صورت عمدتا بیاحساس و پاهای بیرحم و گلزنش. فصل قبل هم موعد درخشش دیوانه کننده اش بود. آن گل رویایی آخر فصل به فروزینونه به اولین زننده 35 گل در یک فصل سری از زمان درخشش روزتی در فصل 29-28 تبدیل شد.رکورد او وقتی ارزش پیدا میکند که بدانیم در نیم قرن اخیر فقط یک بازیکن دیگر توانسته در یک فصل 30 گل بزند!
جنجال انتقال
این درخشش، بدترین تیم ممکن برای هوادارام ناپولی را عاشق «پیپتا» کرد؛ یوونتوس. در تابستانی که همه اخبار حول محور گونسالو و پوگبا میچرخید، ستاره آرژانتینی با 90 میلیون یورو به یووه رفت و رکورد نقل و انتقالات سری A و قلب هواداران ناپولی را یک جا شکست. درست مثل دوران انتقال باجو از فیوررنتینا به یوونتوس در یک شهر به خاطر یک انتقال اعتصاب برپا شد. دوستداران ناپولی پیراهن ایگواین را آتش زدند و مقابل خانهاش اعتصاب کردند.حتی چند رستوران شهر اعلام کردند به محض اولین مصدومیت این بازیکن در یووه پیتزاهای خودشان را با مبلغ یک یورو در اختیار مشتریان قرار میدهند و با آنها جشن میگیرند. هر چقدر مدیربرنامههایش ادعا میکرد موکلش به خاطر پول به ناپولی پشت نکرده، کسی باور نمیکرد. هر چقدر در رده ملی خوب بوده در تیم ملی آرژانتین همه آرزو می کنند در فینالها نباشد. از آن گل آفساید در فینال جام جهانی 2014 و البته فرصت خراب کردنهایش جلوی دروازه نویر گرفته تا هدردادن بهترین بخت آرژانتین در ثانیههای پایانی فینال دوره گذشته کوپاآمریکا، گونسالو در رده ملی یک ناکام تمام عیار است. در رده باشگاهی هم با انتقال به یووه، خیلی ها را از دست خودش عصبانی کرد. پروسینچکی، ستاره سابق فوتبال کرواسی ایگواین را یگ خوک نامید و مارادونا افسانهای دربارهاش گفت: اگر من جای او بودم هرگز این کار را نمیکردم. هواداران ناپولی نسبت به اسم یوونتوس حساس هستند. ایگواین به ما خیانت کرد و باید تاوانش را بدهد.»
تاوان خیانت
تاوانش را نداد که هیچ، قبل از بازی رفت این فصل یووه و ناپولی ادعا کرد 2 گل میزند. چنان جنجالی ایجاد شد که هواداران ناپولی را از رفتن به ورزشگاه یوونتوس و دیدن بازی محروم کردند و ایگواین جلوی چشم دوستداران تیم جدیدش به ناپولی گل زد. از شادی بعد از گل خبری نبود اما اینها باعث نشد در بازی برگشت در سن پائولو راحت باشد. او این فصل در یووه هم خوب بوده اما در روزهای میانی دوران حرفهای، همین یک داستان قدم زدن در لبه عشق و نفرت را کم داشته که حالا دارد مثل یک بندباز حرفهای بهترین پایان را برایش رقم میزند.