کارلوس کی‌روش؛ ایستاده بر شانه غول 

کارلوس کی‌روش؛ ایستاده بر شانه غول 

زمانی که تیم ملی بعد از نود دقیقه نبرد جانانه یک بر صفر مغلوب آرژانتین شد، هنوز کارلوس کی روش شمایلی کامل از یک سرمربی تیم ملی را به نمایش می‌گذاشت. او خوش قیافه، بلند قامت و شجاع بود و استراتژی‌اش در این دیدار بزرگ و  تاریخی به نتیجه رسیده بود، اگرچه ما لحظاتی برای توقف آرژانتین مقابل چشم مارادونا کم آوردیم تا مسی در راه یورش به عنوان بهترین بازیکن تاریخ دروازه علیرضا حقیقی را با یک شوت استثنایی باز کند. 

آن روزها، ایران برای ریختن به خیابان و جشن این بازی سلحشورانه به یک جمله نیاز داشت؛ جایی که عادل فردوسی پور بعد از ضربه سر اشکان دژآگه به چارچوب دروازه آلبی سلسته فریاد بزند: چقدر خوبیم ما! و خبرنگاران حاضر در برزیل غبطه بخورند که چرا در ایران نیستند تا دوشادوش مردم شکر گذاری خودشان را از داشتن این تیم ملی به گوش خدا برسانند. آن روزها که  کارلوس کی روش شبیه به یک رشته کوه برف گرفته زیبا کنار نیمکت تیم ملی قدم می‌زد و فکر می‌کردیم باید این نمایش را به همه نکات منفی و مشکلات احتمالی سرمربی پرتغالی بخشید. او برای ما با سرانگشتان سبز کننده، بشارت آینده‌ای بهتر را می‌داد، پس به وقت شکست در جام ملت‌های آسیا، حلقه دست‌ها را از هم باز نکردیم؛ ایستادیم تا دوباره با او پیش برویم تا قلب یک بازی بزرگ در روسیه 2018، وقتی که دیگر یک شکست نزدیک سقف آرزوهایمان نباشد. 

آن وقت، سرخوش از موفقیت‌ها، هنوز نشانه‌های امروز را جدی نمی‌گرفتیم؛ پس کی روش با بدخلقی‌های  گاه و بیگاه هنوز مرد خردمندی بود که سابقه‌ای درخشان در فوتبال داشت. دستیار کاردان آلکس فرگوسن در یونایتد و سرمربی تیم جوانان پرتغال در انتهای دهه 1990، تیم پرستاره‌ای یک نسل را با مفهوم افتخار آشنا کرد. در همین اثنا بود که هرگز انتقاد به کارنامه کی روش را درک نمی‌کردیم، که او برای ما تافته‌ای جدا بافته به نظر می‌آمد اگرچه در رئال یا پرتغال یا اینجا و آنجا کارنامه‌اش زودتر از معمول بسته شده و غالب همکاری‌ها را با کج خلقی به اتمام رسانده بود و در ایران نیز هر از چندگاه در دعواهای سخیف به تسویه حساب با سرمربیانی می‌پرداخت که به برنامه‌های طولانی آماده سازی او اعتراض داشتند و البته به صورت ادواری دشمنانی در فدراسیون برای خود می‌یافت تا حمله تندی را علیه آنها سامان بدهد.

با کی روش در سال ششم، کمابیش در همین حال و هوا بوده‌ایم. حمایت از مسابقات ملی و برنامه‌های او، اما برای اولین بار هماوردی برای سرمربی تیم ملی پیدا شده که پیش از کی روش روی همان نیمکت نشسته و همین مسیر را نیز طی کرده است. مربی پرهوادار ترین تیم ایران که دوقطبی آنها اولین بار در نظرسنجی غیرضروری برنامه نود برای انتخاب محبوبترین سرمربی بعد از انقلاب ایران شکل گرفت. این دو بعد از ارتباط مناسب اولیه، به مروز و با بهانه تداخل برنامه‌ها انتقاد از یکدیگر را آغاز کردند و باوجود چند فرمان آتش بس، در خط مقدم باقی ماندند و اگرچه برانکو ایوانکوویچ با مشورت دوستان تصمیم به سکوت کامل مقابل کی روش گرفت اما سرمربی تیم ملی به حملات دیوانه وارش ادامه  داده است. او امروز 24 ساعت از قبل از مهمترین بازی فصل پرسپولیس اعلام مرد 7-8 بازیکن ملی پوش این تیم را از اردوی بعدی محروم می‌کند و همچنین به ایراد سخنانی تحقیرآمیز علیه برانکو و کرواسی پرداخت و به خبرنگاران گفت با برانکو صحبتی ندارد چون در سطح او نیست. (کی روش سطح خود را با آنتونیو کونته سرمربی چلسی مقایسه کرد). 

کی روش امروز نشست خود را در حالی برگزار کرد که تصمیمش بدون اعلام قبلی بود و چینش خبرنگاران جوان در آن طوری بود که کسی او را بابت این حرف‌های شگفت انگیز به چالش نکشد. پس، او مثل همیشه  پشت کلمات مخفی ماند تا نوبت به حمله بعدی در فیس‌بوک یا در یک گفت و گوی تک نفره برسد ... اما در ششمین سال کار با سرمربی پرتغالی نامدار تیم ملی سؤالاتی تازه به ذهن می‌آیند. نکاتی که باید یادآوری‌شان کرد: 

*آیا کی روش از قبل تصمیم به عدم دعوت از بازیکنان پرسپولیس برای اردوی قطر داشته؟ اگر پاسخ مثبت است چرا این مسئله درست در شب بازی پرسپولیس مقابل تراکتور اعلام شده؟ آیا سرمربی تیم ملی که قصد دارد مسئولیت تصمیم جنجالی‌اش را به گردن همتایش در پرسپولیس بیندازد، قصدی از این کار داشته  و می‌خواسته روی روحیه بازیکنان پرسپولیس که استخوان‌بندی خود را بر اساس ملی پوشان شکل داده تأثیر بگذارد؟

* اگر پاسخ منفی است، چرا آقای کی روش اعلام تصمیم خود را ساعتی پس از بازی فردا (که مهم‌ترین بازی امسال فوتبال ایران است) محول نکرده است؟ آیا با توجه به اینکه تیم ملی تا اسفند برنامه مهمی ندارد، لازم بود که این تصمیم به اطلاع رسانده شود؟  * اگر پاسخ مثبت است، فدراسیون فوتبال ایران چه مسئولیتی در قبال تأثیر احتمالی تصمیم خودسرانه سرمربی تیم ملی روی نتیجه بازی فردا دارد؟ آیا فدراسیون به عنوان مرجع بی طرف فوتبال ایران، می‌تواند به عنوان کارفرما از کی روش بابت این رفتار غیرحرفه‌ای توضیح بخواهد و او را توبیخ کند؟ 

*چگونه ممکن است یک سرمربی در سطح ملی، مردی که او را با رابطه فوق‌العاده با ملی پوشان و شاگردانش می‌شناختیم چنین علیه آن‌ها بشورد و به سادگی 8-9 بازیکن شایسته را از حق و هدفشان محروم کند؟ آیا دعوا با یک مربی دیگر ارزش چنین بی عدالتی بزرگی را دارد؟  

*اگر تصمیم کی روش که  منجر به از دست رفتن سرمایه اجتماعی بزرگ تماشاچی و البته نیروی انسانی می‌شود، صعود تیم ملی به جام جهانی را به مخاطره بیندازد چه باید کرد؟

*مهدی تاج در آخرین مصاحبه تلویزیونی خود گفته بود که فضای فوتبال را به اتفاق کی روش به سمت صلح خواهد برد. اما حال باید از او پرسید که چگونه ممکن است چنین رویارویی بی سابقه‌ای با مهم‌ترین اکثریت هواداری فوتبال در ایران را کنترل کرد؟ آیا گفت و گوی امروز و آنچه که کی روش بر زبان جاری کرده  جایی برای صلح باقی می‌گذارد؟ راستی تا کجا با این کج خلقی‌ها پیش می‌رویم؟

*آیا در ایران، کسی نیست که به کی روش یادآوری کند که باید به اندازه سرمربی یک کشور بزرگ 80 میلیونی مسئول و البته محترم باشد؟ از فدراسیون که بگذریم، وزارت ورزش که در تمام این سال‌ها تأمین کننده اصلی دستمزد سنگین کی روش بوده، امروز کجاست؟ 

* آیا این شایعه درست است که کی روش عمداً هر روز بحرانی تازه درست می‌کند تا فدراسیون مجبور به اخراج شود و او یک میلیون دلار غرامت بگیرد؟ آیا رییس فدراسیون فوتبال ایران که در مصاحبه آخر تاکید کرد اگر قرار بود امروز با کی روش قرارداد ببندد برخی بندهای قرارداد او را حذف می‌کرد، به واسطه همین بندها مجبور به مماشات با نافرمانی‌های سرمربی تیم ملی است؟ اگر چنین است چرا نهادهایی مثل سازمان بازرسی با عوامل امضای این قرارداد برخورد نمی‌کنند تا حداقل در مرتبه بعدی کرامت انسانی را به صعود احتمالی به جام جهانی نفروشیم؟ 

* و اما نکته آخر ... امروز کارلوس کی روش بازهم از سر الکس فرگوسن سرمربی بزرگ منچستر یونایتد نام برده تا به ما و البته امثال برانکو سطح کاری خود را یادآوری کند. در پاسخ باید گفت، فرگوسن دستیاران بی شماری داشته که خیلی از آنها دیگر شغل مهمی در فوتبال جهان ندارند. چهره‌هایی مثل آرچی ناکس، برایان کید، استیو مک کلارن، جمی رایان و والتر اسمیت که برخلاف سرمربی تیم ملی ایران، "نشستن بر شانه غول" را برای ادامه زندگی برنگزیده‌اند.

پژمان راهبر