به گزارش "ورزش سه"، و به نقل از روزنامه گل رضا مالدینی محبوب هواداران پرسپولیس، پس از سالها سکوت در مورد ماجرای اختلافش با محمد مایلیکهن و علی پروین به صحبت پرداخت. رضا مالدینی که بیشتر از خود مالدینی در ایران طرفدار دارد، در مصاحبه ای به سوالاتی پاسخ داده که پیشتر از پاسخ به آن طفره میرفت.
قبل از هر چیزی میخواستیم با شما راجع به ماجرای سلفیها صحبت کنیم... حتما خبر دارید که این روزها مسایل زیادی بین بعضیها به وجود آمده؟ فاجعه پلاسکو آنقدر دردناک بود که باعث ناراحتی همه مردم شد. فکر میکنم به وجود آمدن بحث سلفیها و آن مصاحبههای عجیب و غریب باعث شد تا نگرانی و درد مردم بیشتر شود. به هر حال امیدوارم که دیگر چنین مسایلی در شهر ما بهوجود نیاید. تا جایی که یادم میآید شما جزو مشتریان پروپا قرص پلاسکو و کویتیها بودید. در آن زمان که ما جوان بودیم و فوتبال بازی میکردیم، پاساژها و بوتیکهای جدید در تهران ساخته نشده بودند به همین دلیل من جزو مشتریهای پروپا قرص بازار کویتیها بودم. در آن زمان تعدادی از دوستان من در آنجا بوتیک داشتند و به همین دلیل من به آنجا میرفتم و از آنها خرید میکردم.
این درست که شما جزو خوشتیپترین فوتبالیستهای ایران بودید اما من تصویر جالبی از شما در ذهن دارم... (خنده)... شلوار خمرهای را میخواهی بگویی؟
دقیقا...
آن موقع همان شلوارها مد بود و خیلیها پیلههای شلوار را میشمردند و جالب اینکه بعضیها رقابتشان در مورد بیشتر بودن همین پیلهها بود. (خنده) این که چیزی نبود... ما فُکُل هم میگذاشتیم. شاید بعضیها گذشته خودشان را فراموش کنند و این چیزها را نگویند اما آن زمان همین چیزها مد بود و من با همان تیپها جزو خوشتیپترینها بودم. مثل الان نبود که رقابت در مورد تنگ بودن شلوارها باشد.
البته بعضی از شلوارها و پیلههایش حتی در آن زمان هم خیلی عجیب وغریب بود. بله... کار به جایی میرسید که بعضیها شلوارهای هشت پیله میپوشیدند. من با همان چند پیلهای که شلوارم داشت اذیت میشدم. گاهیاوقات حتی وقتی در زمین فوتبال بازی میکردم احساسم این بود که همان شلوار پایم است و جلوی دویدن و سرعت من را میگیرد.
همین که این صحبتها را میکنید خوب است. مردم از همان زمان به من لطف داشتند و با همان تیپ و استایل به من لقب مالدینی را دادند. یادم هست که آقای جهانگیری که یکی از لیدرهای قدیمی پرسپولیس بود این لقب را به من داد و خیلی زود همهگیر شد. من در تمام این مدت هیچوقت لباس زننده و زشتی نپوشیدم و به این موضوع افتخار میکنم. این روزها بعضیها لباسهایی میپوشند که حتی تصور داشتن آنها برایم سخت است.
رویارویی شما و مالدینی هم داستانهای جالبی داشت. (خنده)... در آن بازی مردم در استادیوم مرا تشویق میکردند و هر بار که میگفتند «شاهرودی مالدینی»، پائولو مالدینی فکر میکرد که مردم در استادیوم آزادی او را تشویق میکنند. اولین باری که با مالدینی در استادیوم آزادی روبهرو شدم به او گفتم که مردم به من لقب مالدینی دادهاند و در کل تلاش کردم که به او بفهمانم که این شعارها و تشویقها مربوط به من است نه او. (خنده)!!! البته نمیدانم چرا مالدینی خیلی به بچهها توجه نمیکرد. بعید میدانم که او انگلیسی بلد نباشد. چند باری با او صحبت کردم و دیدم که خیلی توجهی نمیکند و خودش را به آن راه میزند... نمیدانم دلیلش چه بود شاید خسته بود و حال و حوصله صحبت کردن نداشت.
فکر میکنم مالدینی خیلی شانس آورد که به دوران جوانی شما نخورد. چطور مگه؟
چون شما در آن دوران که بازی میکردید، حسابی دست بزن داشتید. (خنده)... بعد از اینهمه وقت میخواهی در مورد کتککاریها صحبت کنی؟... در مورد این چیزها سوال نپرس چون من جواب نمیدهم.
بههر حال دوران جوانی شما بسیار جذاب و پرچالش بود. پنج، شش ساله بودم که پدرم رفت و دیگر نیامد. به همین دلیل هم کار کردم و هم درس خواندم. وقتی به کشاورز رسیدم با بازیکنان بزرگی همبازی شدم که حتی دیدن آنها برایم جالب بود... سیروس قایقران، افتخاری، بشرزاد، صبیحساران و خیلیهای دیگر... آنها در آن زمان حسابی هوای مرا داشتند و فقط به این امید به کشاورز رفتم که بتوانم بازی کنم. با همین روحیه و با همین انگیزه به پرسپولیس آمدم. در زمانی به پرسپولیس آمدم که مجتبی محرمی و جواد منافی در سمت چپ حضور داشتند.
در حالی میگویید آنها هوای شما را داشتند که خودتان با نیشگون مهرداد میناوند را از زیر دوش بیرون کشیدید. (خنده)... من بچه پایینشهر بودم و خیلی چیزها را به خوبی رعایت میکردم. آن زمان کسی قمقمه و اینجور چیزها نداشت. یک سطل شربت وسط رختکن بود که همه لیوانشان را توی آن میزدند و آخر تمرین آن را میخوردند. وقتی به پرسپولیس رفتم به خاطر حضور بازیکنان بزرگ این تیم حتی رویم نمیشد که از توی آن سطل شربت بخورم. (خنده)... مهرداد میناوند هم داستان خودش را دارد. همانطور که در خندوانه گفت مهرداد تازه به پرسپولیس آمده بود و خیلی زودتر از ما که قدیمیتر بودیم به زیر دوش رفت. من نمیدانستم که مهرداد قرار است برای مصاحبه برود و به همین دلیل او را با کف از زیر دوش بیرون کشیدم. مدام زیرچشمی مهرداد را نگاه میکردم... او منتظر ایستاده بود تا من خودم را بشویم و نوبتش شود. اما من کلی معطل کردم تا چشم و چار مهرداد بسوزد. (خنده)... من خودم همه این چیزها را رعایت کرده بودم و دوست داشتم تا بقیه هم این چیزها را رعایت کنند.
کار کردن با علی پروین هم جزو اتفاقهای جالب زندگی رضا مالدینی بود. در یک زمان تیم ملی و پرسپولیس دست علی پروین بود و او همهکاره فوتبال ایران بود. اولین بار که به تیم ملی دعوت شدم، فقط به خاطر یک بازی او مرا از تیم ملی خط زد تا دچار شوک بزرگی شوم... نمیدانم شاید او این کار را کرد تا من بیشتر تمرین کنم و پختهتر شوم... کسی نمیتواند فکر او را بخواند.
در یک برهه هم شما با علی پروین به شدت با هم دچار مشکل شدید. من آدم روراستی هستم و همیشه حرفم را میزنم. در آن دوران اوضاع و احوال پرسپولیس خیلی خوب نبود و من از بعضی چیزها انتقاد کردم. خیلیها جرات نمیکردند که تو روی پروین حرف بزنند اما من صادقانه به او گفتم که پرسپولیس تاکتیک و برنامه خاصی ندارد و به همین دلیل تیم نتیجه نمیگیرد. بعد از آن شد که علی پروین به رغم آمادگی، مرا نیمکتنشین میکرد. یادم هست قبل از یکی از داربیها چون پرسپولیس دفاع وسط نداشت، علی پروین از من در تمرینات در این پست استفاده کرد و قرار شد که من در داربی هم دفاع وسط پرسپولیس باشم اما قبل از بازی علی پروین اسم من و احمد عابدزاده را از لیست پرسپولیس خط زد!!! جالب است بدانید که من و احمدرضا حتی در اردوی پرسپولیس در هتل لاله هم بودیم ولی قبل از بازی خط خوردیم و از روی سکوها داربی را تماشا کردیم... با تمام این حرفها من علی پروین را دوست دارم.
حتی قبل از افشاگری پروین در مورد مجتمع ارتش! در آن زمان میگفتند که شما در آن ساختمان دچار مشکلی شده بودید و علی پروین ادعا کرد که به داد شما رسیده! من نمیدانم که این حرف را علی آقا از کجا درآورد! نمیدانم منظورش چه بوده... شاید آجر بالا انداختهایم و او ما را دیده!
داستان سر این حرفها نبود... میگفتند که رضا شاهرودی حاشیه زیاد دارد. من نمیدانم که این حرفها را علی پروین زده یا نه. ولی همه آنهایی که مرا میشناسند میدانند که من دنبال این حرفها نبودم. در آن زمان من خیلی طرفدار داشتم و با شما موافق هستم اما هیچوقت خودم را فراموش نکردهام و کار زنندهای انجام ندادهام.
در همان دوران بود که شما هم مصاحبه کردید و گفتید پروین برای هر کی سلطان است برای من نیست. (خنده)... در آن زمان خیلی حرفها رد و بدل شد. ولی حالا باز هم به شما میگویم که من همیشه علی پروین را دوست داشتم. خودتان اخلاق علیآقا را میدانید و میشناسید. علی آقا خوشش میآید که بقیه تعریفش را بکنند و در موردش حرف بزنند. اما من هیچوقت این کار را نکردم. من عاشق علی پروین بودم اما دلم میخواست حقم را در زمین بگیرم و دنبال این کارها نبودم. خودتان میدانید که بعضیها توی روی علی پروین تعریف او را میکردند و در پشتش حرفهای دیگر میزدند. از همان زمان تا امروز اخلاق من همین بوده... همین الان هم اگر به بعضیها چراغ سبز نشان بدهم اوضاع و احوالم خیلی بهتر میشود. اما من رضا شاهرودی هستم و به خاطر همین خصوصیات و اخلاق، رضا شاهرودی شدم.
مثلا به چه کسانی چراغ سبز نشان نمیدهی؟ به دلالها و آنهایی که شبیهشان هستند! باور کنید که اگر به بعضی مدیرها، مربیها و دلالها چراغ سبز نشان بدهم همین فردا به من تیم میدهند. دوست دارم از شما سوال کنم که چرا همیشه چند تا مربی تیم دارند و در لیگ فعالیت میکنند. حتی وقتی تیمشان به دسته پایینتر سقوط میکند، باز هم تیم دارند و هیچوقت آنها را بیرون نمیبینیم. اگر بخواهم راجع به بعضی مسایل حرف بزنم، از فردایش هزار جا مرا میخواهند و میگویند چرا این حرفها را زدی. چند وقت پیش ریختند و دلالها را گرفتند... حتی گفتند که بعضی از آنها اعترافهای عجیب و غربیی کردند اما بعد از آن همهشان را ول کردند و آنها دوباره وسط معرکه فوتبال هستند.
مثل اینکه از این موضوع دل پری داری؟ چرا نداشته باشم... مربی که اعتراف کرده پول گرفته دوباره در فوتبال ماست... البته اینکه خوب است چند وقت پیش اعلام کردند که بعضی از مربیها کودکآزاری هم کردهاند. چطور میشود که این آدمها در فوتبال حضور داشته باشند و کسی کاری به کارشان نداشته باشد... اگر به من باشد، اینها را اعدام میکنم اما متاسفانه همین افراد سه ماه بعد از اعلام ماجرایشان آمدند و کار کردند. اگر من سختی کشیدم، رضا شاهرودی شدم و به کسی باج ندادم فقط به این دلیل بود که امروز خیالم راحت باشد. اما متاسفانه امروز هم آنهایی سر کار هستند که خودشان را فروختهاند و کارهای عجیب و غریب کردهاند.
موافقی که در مورد داربیها صحبت کنیم. تا چند روز دیگر داربی مهم پایتخت میرسد. فکر میکنم که تب و تاب فوتبال در همان زمان ما بود. هم داربیها جذابتر بود و هم مردم بیشتر فوتبال را دوست داشتند. شاید به همین دلیل است که هنوز بازیکنان تیم 98 بین مردم محبوب هستند. در آن زمان وقتی قرار بود ما به تیم ملی برسیم، یک سال زحمت میکشیدیم. خود من وقتی به تیم ملی دعوت شدم که در هشت بازی یا گل زدم یا پاس گل دادم. در آن زمان بازیکنها خیلی پول نمیگرفتند و تمام انگیزه و وجودشان را برای پیراهن تیمشان میگذاشتند. من مخالف پول گرفتن فوتبالیستها نیستم. یک فوتبالیست ماکسیموم تا 10سال میتواند بازی کند و پول بگیرد. اما صحبت من این است که همه تلاش کنند تا پولی که به خانهشان میبرند حلال باشد.
اما گفته بودید که بعضی فوتبالیستها جنبه پول ندارند؟ بله من گفتم... بعضی از فوتبالیستها اصلا جنبه پول ندارند و وقتی دوزار پول توی جیبشان میرود بیخیال فوتبال میشوند و میبینید که خیلی راحت جایشان را به نفر بعدی میدهند. این اتفاق از زمان ما افتاده و هنوز هم ادامه دارد. الان بازیکن دو تا بازی در پرسپولیس میکند و بعد هم به تیم ملی دعوت میشود. من در تیم جوانان کشاورز بودم که همزمان برای تیم بزرگسالان هم بازی میکردم. در آن زمان آقای رضا وطنخواه مربی ما بود و جالب اینکه پرسپولیسیها مرا خواستند. آقای وطنخواه میگفت اگر به پرسپولیس بروی بیرون مینشینی و به تو بازی نمیدهند اما من در شرایطی به پرسپولیس آمدم که محرمی و منافی سمت چپ پرسپولیس بودند. آنقدر تلاش کردم که محرمی را به دفاع آخر فرستادند و جواد منافی هافبک چپ شد.
چرا 16 را پوشیدی؟ این پیراهن را به من دادند و من قبل از پوشیدنش از انصاریفرد اجازه گرفتم. شماره 16 همیشه برای من خوشیمن بود و حتی در تیمملی هم همین شماره را پوشیدم. البته مایلیکهن خیلی تلاش کرد که من شمارهام را عوض کنم اما من 16 را دوست داشتم و هیچوقت آن را عوض نکردم.
یک درگیری عجیب و غریب هم با مایلیکهن داشتی و به همین دلیل از تیم ملی خط خوردی. چرا هیچوقت در مورد آن توضیح ندادی؟ قرار بود که تیم ملی برای حضور در بازیهای جام ملتهای آسیا به دوبی برود. ماندن در اردوی تیم ملی اجباری نبود و فقط به ما اعلام کردند که تمرین ساعت سه شروع میشود. جالب است بدانید که آن روز دوستان خود آقای مایلیکهن مرا به یک مراسم دعوت کردند تا جوایزی را اهدا کنند. من در آن مراسم شرکت کردم و ساعت دو و بیست دقیقه به استادیوم آزادی رسیدم.
اما در آن زمان گفتند که شما و نعیم سعداوی را همراه دو نفر دیگر در یک کافیشاپ دیدهاند و به همین دلیل از تیم ملی خط خوردهاید! من صراحتا در این گفتوگو اعلام میکنم که چنین چیزی اصلا صحت نداشت و ما به خاطر دلایل دیگری تا امروز سکوت کردیم. وقتی من به استادیوم آزادی رسیدم نعیم زودتر از من به آنجا رسیده بود. من و نعیم با هم نبودیم و من آنجا فهمیدم که نعیم هم من مثل چند دقیقهای دیر رسیده و با اصرار خود من بود که لباس پوشیدیم و پیش آقای مایلیکهن رفتیم. مایلیکهن گفت که شما دیر رسیدهاید و حق تمرین ندارید. من هم گفتم ما فقط چند دقیقه دیرتر رسیدیم و این اتفاق برای خیلیهای دیگر با زمانهای بیشتر افتاده. از مایلیکهن پرسیدم که چرا به آنها چیزی نمیگوید که همین مساله باعث شد او ناراحت شود و ما را اخراج کند.
اما در آن زمان گفتند که شما به مایلیکهن گفتهاید «من رضا مالدینی هستم... تو نمیتوانی مرا خط بزنی... من 50هزار طرفدار دارم...»! من این قضیه را تکذیب میکنم و شاید در آن زمان مصلحت در این بوده که چنین حرفهایی بزنم. شاید خود حاجآقا به دنبال توجیهی برای کارش بوده که این موضوع را تکذیب نکرده. تنها حرفی که من زدم همانی بود که به شما گفتم. محمد پنجعلی هم شاهد است... به محض اینکه من از اردو بیرون آمدم، حاجمحمد به من زنگ زد و گفت که با مایلیکهن صحبت میکند. بعد از چند دقیقه او مجدد به من زنگ زد و گفت که مایلیکهن گفته شاهرودی باید عذرخواهی کند تا او را ببخشم! من هم هیچوقت این کار را نکردم و شانس حضور در آن بازیها را از دست دادم. باتوجه به اینکه در دوران اوج خودم بودم مطمئنم که میتوانستم بعد از آن بازیها پیشنهادهای خوبی دریافت کنم. از هامبورگ و چند باشگاه اروپایی پیشنهاد داشتید و حتی آنها برای دیدن بازیهای شما آمدند. اما به خاطر درگیری با استیلی مصدوم شدید و جای خودت را به میناوند دادید. در زمان مدیریت عابدینی بود که مدیران چند باشگاه اروپایی برای دیدن من آمدند. یک روز قبل از بازی با یوگسلاوی من دچار آسیبدیدگی شدم و یادم هست که آن روز اشک در چشمان عابدینی جمع شد. در آخرین تمرین تیمملی قرار شد که یک ربع بازی دستگرمی داشته باشیم. من بلند شدم و سر زدم. وقتی پایین آمدم مچ پایم کج بود و حمید استیلی که در تیم خود ما بود روی پای من فرود آمد. خیلیها فکر میکردند که حمید استیلی عمدا این کار را انجام داده اما انصافا من فقط دچار یک اتفاق شدم و به خاطر آن آسیبدیدگی جامجهانی، باشگاه اروپایی و خیلی چیزهای دیگر را از دست دادم. یادم هست که آن سال یک دکتر خارجی برای تیم ملی آورده بودند... به جای اینکه روی پای من یخ بگذارد پای مرا ماساژ داد و کارهای عجیب و غریبی کرد! خودش میگفت که اینها متد جدید است اما با کارهایی که او کرد پایم داغون شد...
پس همین شد که به دالیان رفتی؟ در چین بلایی سرمان آمد که باورتان نمیشود. مربی دالیان عاشق اردو بود و در اردو هم مدام به ما غذاهای عجیب و غریب میداد. همهاش قورباغه و مار میخوردند و غذاهایشان اصلا به من سازگار نبود. ببینید وضعیت چقدر بد بود که وقتی مدیربرنامههای من به چین آمد همانجا بستری شد و معدهاش را عمل کرد. به همین دلیل بود که از بعضی بازیکنان خواستم که به جای چین به یک لیگ دیگر بروند و بیخیال این کشور شوند.
بازیهای لیگ را دنبال میکنید؟ بله، حتما... میخواهید در مورد پرسپولیس بپرسید؟
نه... حال و احوال استقلال را چطور میبینید (خنده)؟ علی منصوریان بچهمحل و دوست خوب من است. من اول فصل هم گفتم که سرمربیگری استقلال برای منصوریان زود است. ای کاش علی کارش را در کنار یک مربی خوب و بزرگ اروپایی شروع میکرد تا اوضاع و احوالش بهتر شود. علی میتوانست سال خوبی را داشته باشد اما زود تصمیم گرفت و این اتفاق در استقلال برای او نیفتاد. شاید بعضیها بگویند که چرا شاهرودی پرسپولیسی در مورد استقلال حرف میزند اما من به عنوان دوست علیرضا و یک کارشناس در مورد استقلال صحبت میکنم. چون همیشه به این حریف قدیمی احترام گذاشتهام. من فکر میکنم که منصوریان یکسری از بازیکنانش را ندیده، خرید! بعضی از آنها در حد استقلال نیستند و شاید این فراز و نشیب به خاطر حضور آنها باشد. خدا کند که برای منصوریان اتفاق بدی نیفتد چون او جزو سرمایههای استقلال و فوتبال ماست. از اینکه استقلال در دو بازی گذشته نتیجه گرفته خوشحالم و امیدوارم که آبیها دوباره جان بگیرند.
خیلیها معتقدند که جای رضا شاهرودی در پرسپولیس خالی است. انصافا پرسپولیسیها هر سال به من زنگ میزنند تا به باشگاه بروم اما معمولا مرا برای تیم امید و تیمهای پایه میخواهند و من هم دلم نمیخواهد تا به این تیمها بروم. پرسپولیس کلی پیشکسوت و ستاره دارد که امیدوارم از وجود آنها در باشگاه استفاده شود.
راستی شما طلبتان را از پرسپولیس گرفتید؟ نه... من از سال 81 از پرسپولیس طلبکارم و جالب اینکه اداره مالیات به خاطر همان پول نگرفته، مرا جریمه کرده و از من پول میخواهد. جالب اینکه دوستان آنقدر در مورد این پول نگرفته اصرار و پافشاری دارند که حتی پلاک ماشینی که به نام من است توقیف کردهاند.
پرسپولیس را چطور ارزیابی میکنید؟ پرسپولیس همیشه بزرگ بوده و هست. این درست که اینروزها بعضیها راحتتر به پرسپولیس میرسند و راحتتر پیراهن این تیم را میپوشند اما باید بدانند که نگاه خیلی از مردم ایران به پرسپولیس است و با نتایج این تیم جان میگیرند. به نظر من پرسپولیس تا اینجای کار عملکرد خوبی داشته و توانسته نتایج خوبی بگیرد البته نباید فراموش کنیم که پرسپولیس میبایستی در بازیهای آسیایی شرکت کند و به همین دلیل فشار کار برای سرخها بیشتر و سختتر میشود.
خیلیها معتقدند برانکو با رامین رضاییان لجبازی میکند و دلیل نیمکتنشینیهای رامین همین است. بدون شک هر مربی دوست دارد تا تیمش بهتر و قویتر باشد. من بعید میدانم که برانکو بخواهد به خاطر لجبازی رامین رضاییان را نیمکتنشین کند. البته در مقابل این موضوع باید بگویم که رضاییان بازیکن بسیار خوب و تاثیرگذاری است. همانطور که دیدید رضاییان در آخرین بازی پرسپولیس همه کار کرد.
احساس میکنم که بازی رامین رضاییان را میپسندید؟ بله... فکر میکنم که اگر رامین همین مسیر را ادامه دهد، خیال مرا راحت میکند. فکر میکنم که رامین میتواند یک رضا شاهرودی دیگر برای پرسپولیس باشد و با دیدن او یاد بازیهای خوب خودم میافتم. به هر حال توصیه من به رامین این است که قدر خودش را بداند و فراموش نکند باتوجه به نوع فوتبال و استایلی که دارد میتواند خیلی بیشتر و بهتر پیشرفت کند.
آینده پرسپولیس را چطور میبینید؟ من فکر میکنم که پرسپولیس تا اینجای کار توانسته نتایج خوبی را با برانکو بگیرد. هرچند نقطه ضعفهایی نیز در مورد پرسپولیس به چشم میخورد اما امیدوارم که این مسایل زودتر حل و فصل شود. فراموش نکنید که اختلاف بین کیروش و برانکو نیز به سود هیچکدام از آنها نخواهد بود. چون هم تیمملی ضربه میخورد و هم پرسپولیس.