به گزارش "ورزش سه" و به نقل از سایت پرسپولیس، او در آخرین بازی نیم فصل، اولین بازی خود را انجام داد و همین امر بهانهای برای گفتگو با حمیدرضا طاهرخانی بود که سختیهای طاقتفرسایی را تحمل کرد و برای هر جلسه تمرینی و بازی، روزانه 400 کیلومتر را طی میکرد.
با این گفتگو همراه باشید؛
یکی از جوانترین بازیکنانی هستی که در تاریخ پرسپولیس در یک بازی رسمی برای پرطرفدارترین تیم آسیا بازی کردی، چنین اتفاقی چه حسی دارد؟
قابل توصیف نیست. طبعا خیلی خوشحال هستم ولی شاید بهترین راه برای توصیف حسی که دارم، همان گریهای بود که بعد از آخرین بازی تیم از چشمانم سرازیر شد.
و در عین جوانی باید در چند جبهه برای پرسپولیس بجنگی، سخت نیست؟
بله باید همزمان برای تیم جوانان و امید باشگاه هم بازی کنم. باید سختیها را تحمل کرد تا به جایی رسید. البته فکر میکنم برای خودم خوب باشد چون در شرایط مسابقه قرار میگیرم. به همین دلیل غیر از مواقعی که آقای برانکو منع میکنند، برای بازی میروم و سعی میکنم از جان و دل هم بازی کنم.
روزی که به پرسپولیس آمدی، فکر می کردی امروز در چنین نقطه ای قرار بگیری؟
درباره سطح فوتبالم این اعتقاد را داشتم که میتوانم روزی در پرسپولیس بازی کنم. البته برای 23 یا 24 سالگی چنین تصوری را میکردم، نه اینکه در 17 سالگی بتوانم اولین بازی رسمی خودم را انجام بدهم. واقعا برای خودم غافلگیر کننده بود. اشکهای من هم اشک شوق بود که در آن روز سرازیر شد ولی اصلا دست خودم نبود.
از آن عجیبتر حرکت مسلمان بود. در تیمهای بزرگ گاهی بازیکنان قدیمی به بازیکنان جدید خیلی خیلی سخت میگیرند ولی او تو را روی دوش خود گذاشت؟
آقا محسن خیلی به من لطف دارد. در واقع همه بچههای تیم اینطور هستند. آن روز هم تقریبا همه بچهها پیش من آمدند تا آرام بشوم. از آقا سید جلال گرفته تا علیپور، رضائیان، طارمی و بقیه اما دوربین لحظهای زوم شد که مسلمان پیش من بود. بعد هم گفت آن حرکت را انجام بدهیم. فقط میتوانم بگویم یکی از دلایل مهم موفقیت ما دوستیهای داخل تیم است.
کمتر کسی میداند حمیدرضا طاهرخانی که در 17 سالگی فرصت بازی رسمی برای پرسپولیس را پیدا کرده، چه سختیهای عجیب و غریبی را پشت سر گذاشته تا موفق بشود؟
موفقیت در فوتبال آسان به دست نمیآید. برای رسیدن به پیراهن پرسپولیس، این سختی چند برابر تیمهای دیگر خواهد بود و من خودم را آماده کردهام تا برای ادامه این راه، سختیهای بیشتری را تحمل کنم. من در سال 86 بود که پدرم را از دست دادم و پسر بزرگ خانواده هستم. اینکه توسط پرسپولیس دیده شوم، یک شانس بزرگ در زندگی من بود و بعد از آن باید خیلی سختی میکشیدم. من بچه تاکستان هستم. در تیم آراد تاکستان بازی میکردم که قرار شد در تهران یک بازی دوستانه با نوجوانان پرسپولیس انجام بدهیم. در همان بازی بود که آقایان؛ رحیم یوسفی و مرتضی فنونیزاده بازی من را پسندیدند ولی نشد که همان زمان به پرسپولیس بیایم. برای فصل بعدش بود که پرسپولیس تست گذاشت. من هم شرکت کردم. مربیان تیم نوجوانان مرا شناختند و آنجا بود که توانستم پیراهن پرسپولیس را بپوشم. برای هر تمرین و بازی باید از تاکستان به تهران میآمدم. تیم در روزهای شنبه، دوشنبه و چهارشنبه تمرین میکرد و اگر قرار بود ساعت 10 تمرین یا بازی باشد، من باید ساعت 7 صبح راه میافتادم. مربیان به خاطر سختی راه ومدرسه گفتند می توانم 4شنبه ها نباشم .در تمام مدت که در راه بودم استرس داشتم که دیر نرسم. بالاخره اتوبوس بود و مرتب نگه میداشت که مسافر بیاید. رفت و برگشتم از 400کیلومتر بیشتر می شد حداقل 6 ساعت طول می کشید. موقع رفتن هم به ترافیک کرج میخوردم. یک روز در میان باید از مدرسه اجازه میگرفتم و خیلی باید از معلمها و مسوولان مدرسه تشکر کنم که با من همکاری میکردند.
چه شد که سال بعد از آن در پرسپولیس نماندی، پیشنهادهای خوبی داشتی؟
ماجرا چیز دیگری بود. سال اول که آمدم توانستم با وجود آن همه سختی آقای گل بشوم. سال بعد باید به جوانان میرفتم. مربی گفت حتما باید در همه تمرینات باشم. شرایط من جور نبود. از سوی دیگر واقعا برای هزینه رفت و برگشت مشکل داشتم. اینطور شد که از طریق عمویم، عزت طاهرخانی که فوتبالیست قدیمی و پیشکسوت راه آهن بود به آنجا رفتم. تست دادم و آقای فرهاد کاظمی من را قبول کرد و حتی در فهرست تیم بزرگسالان قرار گرفتم و در لیگ بازی هم کردم.
در 16 سالگی در یک تیم لیگ برتری بازی کردی، بعد برای این فصل به تیم پایه پرسپولیس برگشتی؟! آیا برای حضور در تیم اصلی شرط گذاشتی؟
یک بازیکن 16، 17 ساله که نمیتواند برای پرسپولیس بزرگ شرط بگذارد. به آقای برانکو هم که نمیشود چنین چیزی را تحمیل کرد. من خودم اینها را میدانستم. باید بازیکن بود و این مساله را درک کرد. پیراهن پرسپولیس واقعا یک چیز دیگری است حتی اگر پیراهن تیم جوانان و امیدش باشد. من با تیم جوانان قرارداد بستم. باعث و بانی برگشت من هم آقایان؛ قنبرپور و پازوکی بودند. من هم دیدم در پرسپولیس به من فرصت دادهاند، خودم را نشان بدهم و نباید حالا که میخواهند برگردم، رد کنم. بعد از اینکه حرفها زده شد، به من گفتند اگر شرایط فراهم شد این شانس به من داده خواهد شد تا در تمرین تیم اصلی، خودم را نشان بدهم. یک هفته بعد، این اتفاق افتاد ولی از آنجا به بعد همه چیز دست خودم بود که بتوانم رضایت فنی آقای برانکو را جلب کنم یا نه که حدود سه هفته بعدش به باشگاه گفتند با من برای تیم بزرگسالان قرارداد ببندند.
در 17 سالگی توانستی در پرسپولیس بازی کنی، نظر یک مربی در سطح برانکو را جلب کردی، بازی در پرسپولیس هم از بازی در تیم ملی سختتر است و با این وجود در این سالها حتی وقتی آقای گل تهران شدی به تیمهای ملی پایه دعوت نشدی؟
بله دعوت نشدم. این هم بخشی از فوتبال است. دیده شدن در ردههای پایه سخت است. الان سنم به تیم ملی جوانان میخورد. امیدوارم آقای پیروانی این فرصت را به من بدهند ولی در هر حال انگیزههای خودم را دارم. اگر نشد، تلاش خودم را چند برابر میکنم تا روزی با درخشش در پرسپولیس بتوانم به تیم ملی راه پیدا کنم.
میشود گفت با این سختیها، جوانی خود ساخته هستی، اما واقعیتهای دیگری هم وجود دارد. در سالهای اخیر جوانهای متعددی بودند که توانستند با غافلگیری در پرسپولیس سری توی سرها در بیاورند، اما روند صعودی آنها ادامه نداشت. بعضی همتش را نداشتند و برخی ظرفیت لازم و عدهای هم تحمل سختیهای حضور در پرسپولیس را نداشتند، تو چه خواهی کرد؟
حداقل شما در پرسپولیس به خوبی از بسیاری سختیهایی که تحمل کردم خبر دارید. کسی که یک هدف بزرگ داشته باشد. تمام سختیهای آن را باید بپذیرد. میدانستم که خیلی از مسائل مثل دوری از خانواده وجود دارد. تازه وقتی به جایی میرسی، نگه داشتن شرایط سختتر است. میدانم حاشیهها و مشکلات زیادی در این مسیر وجود دارد ولی با هدف بزرگی که دارم و با استفاده از تجربیات بزرگترها سعی میکنم راه را گم نکنم. در گذشته هدف من رسیدن به پرسپولیس بود. حالا هدفم قهرمانی با پرسپولیس، رفتن به تیم ملی و بازی در اروپا است. میدانم برای رسیدن به این هدفها دیگر با این مقدار تمرین به جایی نمیرسم و باید زحمت بیشتری بکشم. انتظارها و فشارها بیشتر خواهد بود و خودم را برای همه اینها آماده میکنم.