لیگ و تیم ملی فراتر از کی‌روش و برانکو (یادداشت)

لیگ و تیم ملی فراتر از کی‌روش و برانکو (یادداشت)

به گزارش "ورزش سه"، من با کی روش جنگ سرد ندارم و به حال او غبطه می خورم. به همه ما نشان داده است که چطور باید کار کنیم. دمش گرم! او سمبل و الگوی من است!

این سخن طعنه‌آمیز برانکو حرف‌های زیادی در خود دارد. برانکویی که بیشتر به عنوان یک مربی جنتلمن شناخته می‌شود به جایی رسیده که ادعا می‌کند باید در ایران به شیوه کیروش رفتار کرد. در ایرانی که مدیران  فدراسیون مرعوب مربی منصوب خود هستند و برنامه لیگ را بدون مشورت و اعمال نظر باشگاه‌ها با نظر او تنظیم می‌کنند. مربی‌ای که می‌تواند با دادن بیانیه مدیران بالادستی خود را تهدید کند و به این شیوه منویات منطقی و غیرمنطقی خود را اجرایی کند. این جمله‌ی برانکو بیش از آن‌که طعنه‌ای به کیروش باشد نقدی به مدیریت و مدیران فوتبال ایران است.

در سال‌های حضور کیروش در فوتبال ایران، این مربی چنان واکنش و رفتاری در برابر انتقادات نشان داده که هرکس که کوچکترین انتقادی از برنامه‌های او داشته باشد با عباراتی نظیر دشمن تیم ملی و ... از سوی او مواجه می‌شود و سعی می‌کند آن‌ها را مقابل مردم قرار دهد. فضای رسانه‌ای حامی او نیز با دنبال کردن منش کیروش، منتقدان کیروش را  افرادی بی‌سواد، سنتی و یا مغرض جلوه می‌دهند و سعی می‌کنند با تشبیه کردن منتقدان کیروش به یکی از مربیان همیشه منتقد، هزینه انتقاد کردن از کیروش را افزایش دهند. در چنین شرایطی کمتر مربی ایرانی جرات انتقاد از برنامه‌های کیروش را دارد و باید برانکو بود تا بتوان دو کلمه به صورت منطقی و نه با برچسب‌زنی و وارد کردن اتهامات رایجی که کیروش هم، نظیر مربیان ایرانی در جدال‌های کلامی خود از آن استفاده می‌کند، از برنامه‌های تیم ملی انتقاد کرد. برانکو به عنوان شخصیتی موجه که نشان داده اهل شلوغ‌کاری و هیاهو نیست، سعی کرده است با منطق خود، از برگزاری اردوی تیم‌ملی در چنین شرایطی انتقاد کند. هرچند که با انتقادات او زمان به عقب بازنمی‌گردد و همچنان اردوی تیم ملی برگزار می‌شود اما شاید بتوان از برور چنین اتفاقاتی در آینده جلوگیری کرد.

تنها در ایران می‌شود هفت بازیکن یک باشگاه را در روزهایی که جز فیفادی نیستند به اردوی بلندمدت برد و وقتی سرمربی باشگاه به این موضوع معترض می‌شود، کمیته انضباطی او را احضار می‌کند! طبق قوانین فیفا باشگاه‌های لیگ برتری می‌توانند به اردوی تیم‌ ملی در امارات معترض شوند. همان‌طور که تیم ملی نمی‌تواند در این زمان از لژیونرهای خود بهره‌مند شود، به همان‌طریق نیز قانوناً قادر به مجبور کردن بازیکنان داخلی برای حضور در اردو نیست. طبق قوانین فیفا، بازیکن نیروی انسانی باشگاه است و تحت قرارداد آن قرار دارد. فیفا برای جلوگیری از روندی که در آن باشگاه‌ها از حضور بازیکنان خود در تیم‌ملی جلوگیری کنند، روزهایی را به عنوان فیفا دی مشخص کرده و مصوب کرده که بازیکنان تیم‌ملی باید هفتادودو ساعت قبل از بازی‌های ملی در این روزها در اختیار تیم‌های ملی قرار گیرد. یکی از مشکلات باشگاه ها در اروپا زیاد بودن تعداد این روزها از نظر آن‌هاست و همواره بحث‌هایی راجع به کم‌کردن بازی‌های ملی بین باشگاه ها و فیفا در جریان است.

در ایران اما این فدراسیون است که صاحب اختیار ملی‌پوشان محسوب می‌شود. کیروش که با عنوان یک مربی حرفه‌ای که سابقه کار در لیگ جزیره را دارد با دستمزدی نجومی نسبت به دستمزد مربیان شاغل در تیم های ملی دنیا، به ایران آمده و با بهره‌گیری از بی‌قانونی حاکم بر رابطه بین باشگاه‌ها و تیم‌ملی هر وقت که صلاح بداند، لیگ را تعطیل می‌کند. او در حالی دست به این اقدام می‌زند که در هیچ کشور دیگری حتی در کشورهای آسیایی قادر به این نیست که لیگ را چند بار در سال و هر بار به مدت چند هفته تعطیل کند به گونه‌ای که تعداد روزهای برگزاری لیگ به صورت منظم کمتر از تعداد روزهای تعطیلی و وقفه های آن باشد!

اما در ایران به یکباره چند بازی به صورن فشرده و بدون دادن مهلت لازم برای تحلیل بازی و تمرین برای اتخاذ تاکتیک‌های جدید و موثر به مربیان، برگزار می‌شود و سپس برای مدتی بیشتر از مدت زمانی که تیم ها در جریان بازی‌ها قرار گرفته‌اند، لیگ تعطیل می‌شود. در این شرایط بزرگترین مربیان دنیا نیز درمانده می‌شوند که چگونه بدن بازیکنان خود و هماهنگی بین آن‌ها را از لحاظ فنی و ذهنی در مدت تعطیلات، در شرایط قبل از تعطیلی بازی‌ها حفظ کنند. همین می‌شود که بعد از تعطیلات بازی‌ها کم گل شده و کیفیت آن‌ها کاهش می‌یابد. دوباره با روی غلتک افتادن تیم ها از نظر هماهنگی تعطیلی ناخواسته فرا می‌رسد و دوباره روز از نو روزی از نو!

این یک تفکر عقب‌افتاده و جهان‌سومی است اگر همانند مدیران فدراسیون معتقد بود که تعطیلی لیگ ارزش نتیجه گرفتن تیم ملی را دارد. این تفکری باری‌به‌هرجهت گونه است که آینده را مدنظر ندارد و همه چیز را در روزمرگی و نتیجه‌گرفتن تیم ملی خلاصه می‌کند. لیگ نبض تپنده فوتبال در هر کشوری است. نامنظمی در ریتم تپش این قلب یک بیماری است. در ایران تا توانسته‌اند لیگ را ضعیف نگه داشته‌اند؛ با تعطیلی‌های زیاد، با فشردگی بازی‌ها، با انتصاب مدیران ضعیف در باشگاه‌ها، با برگزاری بازیها در روزها و ساعات نامناسب، با توجه نکردن به وضعیت سخت‌افزاری آن و ... . وضعیت تیم ملی ایران شبیه آن بدنسازی است که برای سریع نتیجه گرفتن، انواع داروهای مضر را به بدن خود وارد می‌کند و با ضرر رساندن به بدن خود، در مدت کوتاهی عضلات خود را زیبا می‌کند. اما این ظاهر بدن اوست که برای مدت کوتاهی زیبا می‌شود، داخل بدنش، این اعضای حیاتی مانند قلب هست که آسیب دیده  و نامنظم می‌تپد و در بلندمدت اثرش را بر روی همان ظاهر نشان می‌دهد. ظاهری که به زودی به شرایط بدتر از قبل باز می‌گردد. موفقیت اصلی برای یک مدیر در فوتبال ایران، گرفتن حق پخش تلویزیونی و در حالت کلی‌تر سودمند کردن جریان باشگاه‌داری است. تا زمانی که این فرهنگ در بین مدیران،رسانه ها و مردم نهادینه نشود، امیدی به بهبود اوضاع فوتبال این مرزوبوم نیست.

 اگر جای برانکو و کیروش عوض می‌شد،با توجه به اخلاقیات او پیش‌بینی واکنش او به تعطیلات لیگ چندان کار سختی نبود. او با استناد به قوانین فیفا و قواعد حرفه‌ای دنیای فوتبال، اردوی تیم ملی را نابجا و بدموقع می‌دانست و حتی ممکن بود اجازه حضور ملی‌پوشان را در اردوی تیم‌ملی ندهد. مشکل اینست که کیروش در حال حاضر بر اساس منافع شخصی‌اش عمل می‌کند. او به دلیل تسلطی که بر مدیران پیدا کرده قادر است بی‌توجه به منافع باشگاه‌ها و سختی‌ها و مصائب مربیان باشگاهی در مواجهه به تعطیلات بیش از حد لیگ، روزهای زیادی ملی‌پوشان را در اختیار داشته باشد، چرا که او به خودش فکر می‌کند. او ترجیح می‌دهد روزهای بیشتری ملی‌پوشان را در اختیار داشته باشد تا شانس موفقیت خود را افزایش دهد. در حالی که یک مربی ملی باید بتواند همانند همه مربیان دنیا در مدت زمان قانونی تیمش را آماده کند. اگر فقط تیم‌ملی و موفقیت آن مدنظر بود آنگاه می‌شد حتی لیگ را هم تعطیل کرد یا همچون سال هفتادوشش و در بحبوحه جام‌جهانی بدون ملی‌پوشان آن را برگزار کرد.اما فوتبال فقط تیم‌ملی نیست و تنها کارکرد لیگ نیز معرفی و شناسایی استعدادهای برتر برای حضور در تیم‌ملی هم نیست. لیگ فوتبال در حال حاضر در همه کشورها قبل از آنکه پدیده‌ای ورزشی باشد، پدیده‌ای اجتماعی است که کارکردی فراتر از ورزش دارد. مهمترین کارکرد لیگ در کشورهای صاحب فوتبال و حرفه‌ای، ایجاد بازاری از سرگرمی و هیجان برای مردم است. مردمی که حاضرند برای تماشای بازی‌های لیگ پول پرداخت کنند. شور اجتماعی و سرگرمی عمومی که برگزاری لیگ بوجود می‌آورد وبه تبع آن ایجاد بازاری که در آن علاوه بر ایجاد اشتغال، منجر به بالا رفتن تولید ناخالص ملی و گردش پول و سرمایه می‌شود، مهمترین هدف برگزاری لیگ است. اما در ایران این اهداف قربانی هدفی دیگر به نام موفقیت تیم‌ملی می‌شود. در حالی که اصولا برگزاری منظم لیگ نباید منافاتی با موفقیت تیم‌های ملی داشته باشد.

در ایران فوتبال از مهمترین منبع درآمد خود که پخش تلویزیونی است، محروم است. اگر در ایران نیز تلویزیون‌ها و شبکه‌هایی وجود داشتند که حق پخش مسابقات را می‌خریدند، آنگاه کیروش و فدراسیون قادر نبودند هرگاه اراده کنند حکم به تعطیلی لیگ دهند. چرا که شبکه‌های تلویزیونی نیز پیرو منطق بازار برای جذب آگهی تبلیغاتی و جذب بیننده نیاز به پر کردن آنتن خود با مسابقات فوتبال داشتند و در نتیجه تعطیلی‌های پرتعداد و طولانی لیگ که به معنای کسادی بازار آگهی‌ها و ضرر مالی بود را بر نمی‌تابیدند. اما در حال حاضر باشگاه‌ها به پول‌های دولتی محتاج هستند و فدراسیون فوتبال نیز به عنوان بخشی از دولت، این قدرت را دارد که به دلیل وابستگی مالی باشگاه‌ها به دولت، هر قاعده و قانونی که بخواهد بدون توجه به منافع باشگاه‌ها وضع کند. مدیر دولتی که در فدراسیون فعالیت می‌کند نیز بی‌توجه به  برآورده کردن زیربناها و معیارهای حرفه‌ای شدن فوتبال و تبدیل آن به بازار، تنها ملاک موفقیت را در بازی‌های ملی می‌بیند تا از طریق آن خود را مدیری موفق جلوه دهد. در حالی‌که فوتبالی که نتواند خرج خود را در بیاورد یک فوتبال شکست‌خورده و مدیر آن نیز یک مدیر ناکام است.

از طرفی حرفه‌ای شدن لیگ به معنای واقعی به معنای قوی‌تر شدن فوتبال ایران در ابعاد مختلف است و نتیجه نهایی آن ارتقای سطح کیفی فوتبال در بعد ملی است که خود را در عملکرد تیم‌ملی نشان می‌دهد. در واقع طبق اصول حرفه‌ای فوتبال در دنیا، تغییرات از باشگاه‌ها و حتی در سطوحی پایین‌تر از مدارس آغاز می‌شود تا در بلندمدت نتیجه‌اش را در تیم‌ملی نشان دهد. اما در ایران مدیران می‌خواهند با حذف کردن این مراحل با تقویت گلخانه‌ای تیم‌ملی در کوتاه مدت به نتیجه برسند. همین می‌شود که سه ماه مانده به بازی‌های تیم ملی، بازیکنان را به کشوری دیگر می برند تا در کنار هم تمرین کنند و سپس به کشور و باشگاه خود برگردند تا سه ماه دیگر کنار هم جمع شوند! کاری که نفع مشخصی برای تیم ملی ندارد اما به شدت به ضرر باشگاه‌هاست.

موافقان برنامه‌های کیروش در تعطیلی لیگ، دائم ضعف باشگاه‌ها در آماده‌سازی بازیکنان را به عنوان یکی از دلایل برگزاری بیش از حد اردوهای تیم ملی بیان می‌کنند. در حالی‌که در این استدلال، جای علت و معلول عوض می‌شود چرا که یکی از علت‌های پایین بودن سطح بازی‌های لیگ را می‌توان همین تعطیلات بیش از حد عنوان کرد. تجربه نشان داده که هرگاه اجازه داده شده تا بازی‌های لیگ به صورت منظم برگزار شود سطح کیفی و فنی بازی‌ها نیز ارتقا یافته است. اصولا فلسفه لیگ نیز همین است. در بازی‌های  لیگ باید بتوان ضعف‌ها را بازی به بازی برطرف کرد و بازیکنان در جریان مسابقه و بازی است که به آمادگی بیشتر و هماهنگی با هم می‌رسند.

نویسنده: حجت شفیعی