لیونل مسی 2016: هم شیرین شیرین،هم تلخ تلخ

لیونل مسی 2016: هم شیرین شیرین،هم تلخ تلخ

به گزارش "ورزش سه"، او سال 2016 را با کسب مدال قهرمانی لالیگا سپری کرد که هشتمین مدالش در آن قلمرو بود، با دریافت توپ طلا، ولی حضورش در جام ملت های آمریکای جنوبی 2016 که قرار بود طعم شیرینی پیدا کند به شرنگ تلخی بدل شد. او در آن کارزار رکورد 54 گل ملی گابریل باتیستوتا را پشت سر گذاشت، ولی وقتی در فینال برابر شیلی اولین ضربه پنالتی آرژانتین را از دست داد زمینه ساز شکست راه راه پوش ها شد. در پایان سرش را پایین انداخت و اعلام کرد دیگر پیراهن ملی را بر تن نخواهد کرد. می دانست نتوانسته تیم ملی زادگاهش را به پرواز درآورد. می دانست رویاهای هموطنانش را بر باد داده، می دانست زمان چه تند و تلخ سپری شده.

روایات مختلفی در باره اولین باری که لیونل پا به میدان فوتبال گذاشت نقل کرده اند. پدرش گفته مادربزرگ لیونل از ریکاردو سالاوادور ریکاردو آپاراچیو مربی محلی معروف به "آپا" درخواست کرد نوه پنج ساله کوچولویش را روانه میدان کند تا کنار برادرانش بازی کند. آپا هم روایت کرده در دیداری که فقط ده بازیکن در اختیار داشت پسر بچه ای را کنار زمین دید که استادانه با توپ به دیوار می کوبد و از مادر پسربچه پرسید "... می شه بچه تون برای ما بازی کنه؟"

او در روزاریو به دنیا آمده و دنبال توپ دویده بود، شهری بنا شده کنار رودخانه، شهری که چه گوارا آن جا به دنیا آمده، شهری که افسانه ها می گفتند زمین و زمان فراموشش کرده. دو سال بعد از ورود "لیونل کوچولو" به میدان آن قدر درخشیده بود که " Pibe " صدایش می کردند، یعنی "پسرک". برای شناختن فوتبال آرژانتین باید این "پسرک ها" را بشناسید . پسرهایی که از دهه 1920 به بعد عزیز آرژانتینی ها شدند. پسرهایی آمده از دل زاغه ها که برای کسب پیروزی جان می کندند. آن پسرک ها به " Potrero " تعلق داشتند، همان زمین های سنگلاخی گوشه کنار شهرها، همان زمین هایی که اگر نتوانی در آن ها دریبل بزنی کارت تمام است. آن دریبل زن ها جادویی داشتند با عنوان  "La Nuestra "، خلاقیتی متعلق به پسربچه هایی که صورت شان از خاک و گل کثیف شده بود. پسرهایی با موهایی بلند و چشمه های تیزبین و تبسم هایی که گاهی بدل به خنده آمیخته به شرم می شدند. پسرهایی با دندان های کج و کوله که اگر دقت می کردید ریزه های نان را لای شان می دید، نان و نه گوشت را.

آرژانتینی ها در چنان حال و هوایی دهه 1980 را با دیگو مارادونا سپری کردند. دیگو آنها را قهرمان جهان کرد و قطعه معروف تانگو، "رویای یک پسرک" که سال 1943 ساخته شده بود" را خواند. قطعه ای که پسرهای آرژانتینی در زاغه ها زمزمه می کنند "...مادر عزیزم.. برایت پول به خانه خواهم آورد... روزی بازیکن بزرگی خواهم شد "... قطعه ای که با این جوری تمام می شدند "... توپ رو گرفت... همه رو پشت سرگذاشت و رسید به دروازه بان... و با زدن یه ضربه سهمگین تبدیل شد به یکی از اون گلزن های بزرگ...". این شعر تمام و کمال توصیف کننده گل مارادونا با پیراهن راه راه آرژانتین برابر انگلیس در 1986 شده و همین طور بازتابنده ده ها گل مسی برای بارسلونا، ولی بین تیم ملی و باشگاه تفاوت هایی وجود دارند، تفاوت هایی خیلی بزرگ.

این که مسی آرژانتین را زود ترک کرد و راهی اروپا شد او را متمایز کرد. او در سیزده سالگی با قد 40/1 متری اش بیش از حد کوتاه بشمار می رفت، او برای رسیدن به یک قد طبیعی نیاز به درمانی مبتنی بر تزریق هورمون داشت، به پرداخت ماهی 900 دلار. پدر ایتالیایی اسپانیایی تبارش که توانایی پرداختش آن مبلغ را نداشت دستش را به سوی باشگاه نولزاولدبویز دراز کرد ولی مقامات باشگاه آهی در بساط نداشتند. لیونل خوش اقبال بود یکی از افراد خانواده اش در کاتالونیا باشگاه بارسلونا را ترغیب کرد سایه اش را بر سر آن پسرکوچولو بیندازد. پسرکوچولو در دیدار آزمایشی پنج گل زد تا رکساچ مقامات بارسا را متقاعد کند پرداخت هزینه های درمان پسر کوچولو سودآور خواهد شد. آخرین جمله ای که مادر لیونل پیش از ترک بارسلونا خطاب به پسرش گفت همان چیزی بود که بعدها لیونل را از همتایان بزرگ شده اش در آرژانتین جدا کرد "... خواهش می کنم اروپایی نشو". لیونل در لاماسیا درد تزریق های روزانه را تحمل کرد. تحمل کرد تا وقتی روی نیمکت می نشیند پاهایش به زمین برسند. او بلند شد، قد کشید و شد 70/1 متری.

برای خیلی ها اولین خاطره از مسی احتمالا به جام جهانی جوانان 2005 بازمی گشت. جایی که آرژانتین نیجریه را 2-1 در فینال با دو ضربه پنالتی مسی شکست داد. ضربه پنالتی دوم او که با حرکت بدنش دروازه بان را فریب داد تماشایی بود. همان زمان پیت دیویسر بازیکن یاب هلندی که برای چلسی کار می کرد او را "مارادونای جدید" خواند و کمی بعدتر خود مارادونا از مسی به عنوان بازیکنی که "دنده اضافی" دارد و می تواند با سرعت مهارناپذیری توپ را جلو ببرد یاد کرد. مارادونا افزوده بود "... مسی توپ را احساس می کند".

مسی سفر اصلی اش را در تیمی که ساحر بزرگی به نام رونالدینیو داشت آغاز کرد. جلو رفت و جلوتر، بالا رفت و بالاتر". چهار بار لیگ قهرمانان را فتح کرد و چهار بار توپ طلا را به چنگ آورد. موهای بلندش تدریجا کوتاه شدند، همین طور شادی های پس از گل زدنش، با این وصف چیزی در او دست نخورده باقی ماند. چیزی یادگار همان پسرک های زاغه ها. چیزی یادآور بچگی و سادگی. هنوز هم که توپ را ناگهان از محاصره چندین نفر درمی آورد و با آن هیکل کوچکش حریفان غول پیکر را در طوفان تکل ها، لگدها و تنه ها با توازن پشت سرمی گذارد یادآور یکی از آن " Pibe " های نمونه ای است. پسری آمده از زمین های سنگلاخی که مخمل نوکمپ برایش شده بهشت.

با این وصف آن پرسش های نیش دار تکرار شده اند و تکرار "...چرا مسی نمی تواند با پیراهن آرژانتین همان قدر که در نوکمپ می دود بدود، همان جور حریفان را مغلوب کند، همان طور گل بزند؟" برخی از آرژانتینی ها نیش زده اند مسی به زادگاهش عشقی از ته دل نداشته و او هم بارها تکرار کرده "... هیچ چیزی بیش از این که بگویند آرژانتینی نیستم آزارم نداده". سایمون کوپر در توصیف این ناکامی به قصه "سفید برفی و هفت کوتوله" پناه برده. این که تعداد آن "پسرها"ی شبیه به هم در تیم ملی آرژانتین بیش از حد زیاد بوده اند. این که مسی نتوانسته ترکیب مناسبی با سایر کوتوله ها – به نقل از کوپر – بسازد، با کارلوس توز 70/1 متری، سرجیو آگرو 72/1 متری و پابلو آیمار 70/1 متری، خصوصا وقتی مربی شان یک کوتوله دیگر شد: مارادونا 65/1 متری.

سال 2016  برای آن پسر در تیم ملی کشورش عجیب و غریب سپری شد. سالی که هم از تیم ملی خداحافظی کرد و هم به تیم ملی بازگشت. اکنون آرژانتین برای راهیابی به جام جهانی 2018 به دردسر افتاده، و اگر هم راهی روسیه شود مسی 31 ساله خواهد بود و کسی نمی داند آن زمان در چه شرایطی خواهد بود. ولی کسی چه می داند شاید لیونل در همان سن و سال کاری را انجام دهد که دیگو سی سال پیش در 26 سالگی انجام داده. احتمالا این تنها آرزوی بزرگش است آن جا همه را دریبل زنان از زمین خودی تا درون دروازه حریف پشت سر گذاشته و در پایان آن قطعه جادویی تانگو را زمزمه کند.