سرک به زندگی خصوصی محبوبترین دختر ایران

سرک به زندگی خصوصی محبوبترین دختر ایران

شیرین‌ترین افتخارآفرینی این دختر محجوب ایرانی، زمانی بود که در مسابقات المپیک با وجود مصدومیت‌ها موفق شد از سد حریفان بگذرد و برای اولین بار در تاریخ کشورمان، یک بانوی ایرانی موفق به کسب مدال المپیک شد و لقب دختر طلایی ایران را از آن خود کرد. او در این گفتگو با بارز به شرایط و اتفاقات خصوصی زندگی اش اشاره کرده که در ادامه خواهید خواند.

 جالب‌ترین صحنه غیرورزشی از شما، مربوط به حضورتان در وزارت ورزش بعد از کسب عنوان در المپیک است. جایی که تصویری از شما منتشر شد که با کفش‌های کتانی، در میان کفش‌های رسمی رجال سیاسی قرار گرفتید. درباره آن صحنه مطمئنا خودتان خیلی شنیدید؛ درباره آن اتفاق بگویید.

خب من همیشه و همه جا خودم بوده‌ام، همان جور که همیشه هستم؛ زیاد در قید و بند اینکه خیلی رسمی باشم و ظاهرم را رسمی جلوه دهم، نیستم. همیشه سعی کرده‌ام خود واقعی‌ام باشم یعنی خود کیمیا با روحیات و ظاهر مختص به خودم.

 کسب برترین عنوان در میان ورزشکاران خانم آن هم در سنی کم، اکنون شرایط شما را متفاوت کرده است. چطور با دنیای خاص خودتان کنار می‌آیید و خودتان را با جامعه تطبیق می‌دهید.

قطعا بعد از کسب این عنوان و جایگاهی که به‌دست آوردم، شرایط زندگی من کاملا تغییر کرد، همان طور که نگاه مردم عزیز و مسئولین هم به من خیلی متفاوت‌تر شد و البته این شرایط سختی‌های خودش را دارد و بار مسئولیت من را سنگین‌تر می‌کند. کوچک‌ترین اشتباهی از جانب من شاید باعث واکنش‌های منفی زیادی باشد. از طرفی دیگر محاسن خودش را هم دارد، اینکه با توجه به شرایط، من می‌توانم مروج خوبی‌ها و یادآوری کننده اتفاقات مثبت و خیر باشم، زیرا خیلی از عزیزان هستند که از من الگوبرداری می‌کنند. به هر حال من من زیر ذربین هستم و شاید نتوانم مثل گذشته خیلی کارها را انجام دهم یا برخی جاها بروم؛ مثلا تردد با وسایل نقلیه عمومی و یا قدم زدن در خیابان کمی سخت است، اما من از مردم دور نیستم و در جامعه حضور پیدا می‌کنم.

هم‌تیمی‌های‌تان می‌گویند سوغات اصلی شما از ریودوژانیرو، عروسک‌های مختلف بوده است و این در حالی است که همه غرق در شادی حاصل از عنوان شما بودند.

بله؛ من برای دوستانم به عنوان سوغات، عروسک آورده بودم؛ عروسک وینیسیوس ‎که نماد المپیک ریو بود. خیلی از دوستانم برای من دعا کرده بودند و من را حمایت می‌کردند و از کسب مدال من بسیار خوشحال بودند، خصوصا حریف‌های تمرینی من، خانم هانیه اخلاقی و خانم حنانه همتی و مربی خوبم سرکار خانم کمرانی. به هر حال من فکر می‌کنم این عزیزان هم در مدالی که من کسب کردم، سهیم هستند، زیرا پا به پای من تمرین کردند و هر کاری که در توان‌شان بود برای من انجام دادند، شاید حداقل کاری که می‌توانستم انجام دهم همین سوغاتی کوچک بود که برای آنها آوردم تا بتوانم قدردان محبت‌های آنها باشم.

درباره دنیای خودتان صحبت می‌کنید؟ آن را چطور می‌بینید و دوست دارید چطور شکل بگیرد؟

دنیای من دنیایی است که خودم در ذهنم آن را می‌سازم. از دوران کودکی اینگونه بوده‌ام و هر وقت تصمیم گرفته‌ام تا به چیزی برسم، آن خواسته را در ذهنم تصویرسازی کرده‌ام و روزهای خوب و آینده را دیده‌ام. من روزهای سختی را پشت سر گذاشته‌ام، اما هیچ‌گاه ناامید نشده‌ام و با تمام توانم به حرکتم ادامه داده‌ام. افراد زیادی برای من زحمت کشیده‌اند و در این مسیر به من کمک کرده‌اند، خصوصا پدر و مادر نازنینم و استاد کمرانی که واقعا نقش پررنگی در موفقیت‌های من داشته‌اند. هر زمانی که خسته می‌شدم و پا پس می‌کشیدم، این عزیزان بودند که به من روحیه می‌دانند و دوباره من را در مسیر حرکت قرار می‌دادند. آرزوی من این است که روش و راه زندگی من به‌گونه‌ای باشد که هر وقت اسمی از من به میان می‌آید، همه مردم به عنوان یک شخص ماندگار و نامدار از من یاد کنند. دلم می‌خواهد در کنار پیشرفت‌های ورزشی و کسب عناوین قهرمانی، اخلاق و منش پهلوانی هم داشته باشم، زیرا از این طریق است که یک شخص ماندگار خواهد شد. زیرا فکر می‌کنم اخلاق و منش یک قهرمان او را تبدیل به یک پهلوان می‌کند. من دنیای بسیار خاص و متفاوتی دارم و شاید کمتر کسی باشد که بتواند دنیای من را متوجه شود و درک کند. من آدم بسیار درون‌گرایی هستم و حس و حال بسیار متمایزی نسبت به ‌سن و سال خودم دارم. همان طور که گفتم من همیشه روزهای خوب و آینده شیرین را تصویرسازی می‌کنم، تا جایی که وقتی به آن موفقیت دست پیدا می‌کنم، احساس می‌کنم قبلا یک‌بار برایم اتفاق افتاده و من آن تجربه را داشته‌ام.

 یکی از اتفاقات عجیب در مدتی که این عنوان ارزشمند را به دست آوردید، انتشار اخباری مربوط به انواع و اقسام خواستگاری از شما بوده است. لطفا درباره آن صحبت کنید و از عجیب‌ترین آنها بگویید؟

بله؛ من هم درمورد خواستگاری‌ها متاسفانه زیاد شنیده‌ام. در یک زمانی یک موجی به راه افتاد و این حرف‌ها و شایعات زیاد شد، اما من همه اینها را تکذیب می‌کنم زیرا چنین اتفاقاتی نبوده است؛ حتی من شنیدم که گفته‌اند کسانی در فرودگاه از من خواستگاری کرده‌اند، که اصلا صحت ندارد و همه اینها را تکذیب می‌کنم.

اتاق‌تان پر از عروسک است، در سنی هستید که این اتفاق چندان عجیب به نظر نمی‌رسد. مسلما شما هم برای همه آنها اسم انتخاب کرده‌اید. تاکنون شده اسم یکی از حریفان‌تان را روی عروسکی که از آن خوشتان نیاید، قرار دهید؟

من یک اتاق دارم که پر از عروسک است و تعدادشان بیشتر از آنهایی است که در اتاقم هستند و همه این عروسک‌ها اسم دارند و تک‌تک‌شان یادآور یک خاطره خوب یا بد هستند. اما نه؛ تا به حال اتفاق نیوفتاده که اسم حریفم را روی یکی از عروسک‌هایم بگذارم. فکر می‌کنم حتی وقتی بزرگتر شوم و سنم بالاتر برود باز هم عروسک‌هایم را حفظ خواهم کرد و در اتاقم نگه خواهم داشت.

الگوی قهرمانی شما در تکواندو چه بازیکنی است و آیا دوست داشتید روزی در برابر او قرار بگیرید؟

همان طور که قبلا هم در مصاحبه‌هایم گفته‌ام، از روز اولی که ورزش تکواندو را شروع کردم تا بدین حال، ورزشکاری نبوده که من بخواهم به عنوان الگوی خود در نظر بگیرم و یا آرزو داشته باشم که با او مبارزه کنم. اما از همان ابتدا تا به امروز هم به لحاظ ورزشی و هم از نظر اخلاقی الگوی من خانم مهرو کمرانی، استادم بوده است. ایشان همیشه بهترین الگو از همه جهات برای من است. اما بازی یکی از بازیکنان چینی در وزن یک المپیکی را دوست داشتم، که ایشان دو دوره قهرمان بودند و من خیلی دلم می‌خواست که او هم موفق به کسب مدال شود، که متاسفانه در ریو مدال نیاورد.

درباره شایعه خداحافظی‌تان از تکواندو بعد از فشارهایی که در آن مدت به شما وارد شده بود، صحبت ‌کنید و اکنون که این عنوان را به دست آورید، چه برنامه‌ای دارید؟

درمورد شایعه خداحافظی من چیزی نشنیده‌ام و درباره چنین چیزی هم من حرفی نزده‌ام. این را هم باید بگویم که صحت ندارد و من آن را تکذیب می‌کنم؛ اما به هر حال هر بازیکنی دوره‌های خاصی دارد که تحت فشار زیادی قرار می‌گیرد که بسیار سخت است؛ اردوهای طولانی و تمرینات فشرده که من همه آنها را تجربه کرده‌ام. پس از تمام این سختی‌ها و اردوها، در حال حاضر استراحت می‌کنم، البته استراحت اجباری به دلیل مصدومیت‌ها و آسیب‌هایی که دیده‌ام و عمل جراحی که روی مچ پای چپم داشته‌ام. همین جا باید بگویم که من حرفی مبنی بر خداحافظی نزده‌ام، من تازه اول راه هستم و به مدال‌هایی که گرفته‌ام، قانع نیستم. هدفم ارتقاء مدال‌هایم است و برای رسیدن به مقصودم تلاش بیشتری خواهم کرد.

اینکه نمی‌توانید مثل هم‌سن و سال‌های‌تان در دنیای کودکی، نوجوانی و جوانی خوش بگذرانید و تفریح کنید، اذیت‌تان نمی‌کند؟

اینکه من نمی‌توانم مثل بقیه هم‌سن و سال‌هایم باشد، من را خیلی ناراحت می‌کرد، زیرا من از سن 14سالگی وارد اردوی نوجوانان شدم که حدود 2سال در این اردوها حضور داشتم و تقریبا یک سال‌و‌نیم است که در اردوی بزرگسالان هستم. بنابراین در اوج نوجوانی و سنی که پر از هیجان است، از خیلی از مسائل زندگی‌ام، تفریحاتم و دوستانم گذشتم، اما همه اینها برای رسیدن به یک هدف بزرگتر بود که من ترجیح دادم محدویت‌هایی را برای خودن قائل شوم تا به خواسته‌هایم برسم و خدا را شکر به نتیجه هم رسیدم. شاید برخی مواقع دوست داشته باشم که مانند هم‌سن و سال‌هایم زندگی کنم، تفریح کنم، چون دوران نوجوانی و جوانی برنخواهد گشت، اما همه این تلاش‌ها برای رسیدن به یک هدف ارزشمند است و من هم راضی هستم از شرایط و نوع زندگی‌ای که دارم. زیرا فکر می‌کنم همه افراد بزرگ و قهرمانان هم همین مسیر سخت را طی کرده‌اند تا به جایگاهی رسیده‌اند که شایستگی آن داشته‌اند.

چه حسرت بزرگی از دوران کودکی‌تان وجود دارد و اینکه برای آینده غیرورزشی‌تان چه برنامه‌ای دارید؟

حسرتی که از دوران کودکی داشته باشم که آنقدر بزرگ باشد که در ذهنم مانده باشد، ندارم. برای آینده هم در حال حاضر تمام تمرکز و هدفم بر روی مسابقات جهانی و المپیک‌های بعدی است تا بتوانم به موفقیت‌های بیشتری دست پیدا کنم. حتی قبلا گفته بودم که شاید قصد تحصیل در رشته فیزیوتراپی را داشته باشم اما الان با توجه به شرایطم و اینکه همیشه در اردوها هستم و نمی‌‎توانم آینده را پیش‌بینی کنم، شاید آسیب‌شناسی را به عنوان رشته تحصیلی‌ام انتخاب کنم که البته این هم به طور قطع و مشخص معلوم نیست و همان طور که گفتم فقط به ورزش و مسابقات فکر می‌کنم.

با توجه به سنی که دارید، می‌توانید با حضور در چند دوره دیگر از المپیک، عنوان پرافتخارترین ورزشکار ایران را کسب کنید. به آن فکر کرده‌اید و برنامه‌ای برای آن دارید یا خیر؟

من در سال 16سالگی توانستم اولین مدال جهانی بزرگسالان را بگیرم و در 18سالگی هم اولین مدال المپیک را کسب کردم. برنامه من هم برای بازی‌های جهانی و المپیک‌های بعدی است و همان طور که گفتم به این مدالی که گرفتم قانع نیستم و تمام تلاش خود را خواهم کرد تا مدال‌های بیشتر و خوش‌رنگ‌تری را بگیرم. قطعا برای تمام این آرمان‌ها برنامه‌ریزی خواهم کرد. از این پس ابتدا مسابقات جهانی پیش رو است و بعد از آن مسابقات آسیایی که قدم به قدم پیش خواهم رفت و اگر خداوند یاری کند باز هم می‌خواهم برای کشورم افتخارآفرین باشم.

در مسابقات المپیک چقدر برای خودتان شانس کسب مدال را متصور بودید و پیروزی مقابل جید جونز شکست‌ناپذیر، چطور بود؟

در مسابقات المپیک خودم این شانس و توانایی را در خودم می‌دیدم که مدال بیاورم، هر چند که هدف و تصور من مدال طلا بود. پس از مسابقات از من سوال می‌شد که آیا باور می‌کردی که مدال برنز بگیری؟ و من جواب می‌دادم باورم نمی‌شد که شکست بخورم و مدال طلا را از دست بدهم، چون برای دریافت مدال طلا به مسابقات رفته بودم و این قدرت و آمادگی را در خود می‌دیدم. من به خودم قول داده بودم که هر روز مثل یک قهرمان المپیک تمرین ‌کنم و تمام تلاش خود را کردم که اینگونه باشم، ولی به هر حال مصدومیت‌ها و شرایط، کمی کار را سخت کرد، اما خدا را شکر با توجه به همه مشکلات و آسیب‌ها، تمرین‌ها و برنامه‌هایی که استاد کمرانی به من دادند، توانستم در المپیک شرکت کنم و مدال بیاورم. اکنون هم با همین تفکر و امیدواری تلاش می‌کنم برای مسابقات بعدی و با هدف گرفتن مدال طلا در رقابت‌ها حضور پیدا خواهم کرد. من باور دارم که هیچ غیرممکنی وجود ندارد و هر کسی با تلاش و پشتکار به هر آنچه که بخواهد، خواهد رسید.  من در مسابقات المپیک با جید جونز مبارزه نکردم اما این را هم نمی‌پذیرم که شما به او لقب شکست‌ناپذیر را دادید، زیرا او واقعا شکست‌ناپذیر نیست. من 4بار با او مبارزه کرده که 2بار برنده شدم و 2بار شکست خورده‌ام، بنابراین این لقب برای او مناسب نیست.

درباره مصدومیت و حال و هوای این روزهای‌تان بگویید.

بیش از یک ماه است که از زمان جراحی من می‌گذرد و فیزیوتراپی را شروع کرده‌ام، خدا را شکر روند درمان به خوبی پیش می‌رود و امیدوارم به زودی بهبودی کامل حاصل شود تا بتوانم برای مسابقات جهانی خودم را آماده کنم.

برای مبارزه‌های‌تان در المپیک برنامه داشتید؟ خیلی از ورزشکاران با تصویرسازی از حریفان و مسابقات، وارد مبارزه می‌شوند. این مسئله برای شما چطور بود؟

قطعا برای المپیک برنامه ویژه داشتم و همان طور که گفتم هر شب برای خودم تصویرسازی می‌کردم، با استادم مسابقات حریفان را می‌دیدیم و آنالیز می‌کردیم. من فکر نمی‌کنم بازیکنی بدون برنامه‌ریزی و هدف، وارد مسابقات المپیک شود.

حضور در ورزش معمولا باعث می‌شود تا در تحصیل مشکلاتی به وجود آید. این مشکل برای شما نیز به وجود آمده یا اینکه دبیران‌تان هوای قهرمان جهان و المپیک را دارند؟

ورود به ورزش حرفه‌ای مسائل و مشکلاتی را به همراه دارد که یکی از آنها مبحث تحصیل ورزشکار است. مثلا من سال دوم دبیرستان را دو سال خواندم که متاسفانه مسئولین مدرسه و دبیران با من همکاری نداشتند و الان هم که سال سوم هستم، باز شرایط سخت است، به طوری که من باید در مدت یک ماه کل کتاب‌ها و درس‌هایم را بخوانم که این فشار زیادی بر روی من است، خصوصا که امسال من باید در امتحانات نهایی شرکت کنم. اما خب به هر حال ورزش قهرمانی چنین سختی‌هایی را هم دارد.

اینکه با این موفقیت توانستید خیلی از دختران کشور را علاقه‌مند به ورزش کنید، چه حسی برایتان ایجاد کرد و چه پیغامی برای آنها دارید؟

من بسیار خوشحال هستم که این مدال‌آوری باعث شد تا راهی جدید برای تمام دختران باز شود تا به خودباوری برسند. من باور دارم که دختران کشور ما استعدادهای خوبی دارند، اما متاسفانه به خود اعتقاد و باور ندارند و خرسندم که توانستم حس خودباوری را در میان دختران ایرانی ایجاد کنم. برای من باعث افتخار است که با دیدن این ‌موفقیت، برخی دختران به رشته تکواندو و یا هر رشته ورزشی دیگری علاقه‌مند شدند. حرف من برای این عزیزان این است که هیچ غیرممکنی وجود ندارد و هر شخصی باید اول به خدا و بعد به خودش و توانایی‌هایش ایمان و اعتقاد کامل داشته باشد، در این صورت هیچ چیزی نمی‌تواند مانع رسیدن به اهدافش شود.

به هرحال اکنون الگوی خیلی از دختران کشورمان محسوب می‌شوید و این در حالی است که سن و سال‌تان هنوز برای الگو شدن مایه شگفتی و البته افتخار است. درباره این حس صحبت کنید.

الگو بودن بسیار سخت است، زیرا یک مسئولیت بزرگ است که بر دوش شخص گذاشته می‌شود. اگر من به عنوان یک الگو، آدم بدی باشم و رفتار اشتباهی داشته باشم، الگوبرداری اشتباهی از من خواهد شد، که در این صورت هرگز نمی‌توانم خودم را ببخشم. من در سن کم الگوی خیلی از جوانان خصوصا دختران سرزمینم شده‌ام، بنابراین تمام تلاشم را می‌کنم که شخصی مناسب و الگویی درست برای آنها باشم. تمام سعی خودم را می‌کنم تا تمام کسانی که از من الگو می‌گیرند، آینده درخشانی داشته باشند و به این نتیجه برسند که تک‌تک‌شان می‌توانند در زندگی خودشان قهرمان و الگو باشند. قهرمان شدن فقط روی سکوی المپیک رفتن نیست؛ به نظر من تمام آدم‌های دنیا می‌توانند در زندگی خودشان یک قهرمان باشند.   

در یکی از مصاحبه‌های‌تان گفته بودید از سوسک می‌ترسید. این اتفاق برای قهرمان جهان و المپیک کمی عجیب است که مانند دیگران از سوسک ترس داشته باشد؛ این واقعیت دارد؟

یادم نمی‌آید که کجا این حرف را زده‌ام، اما واقعیت این است که من از مار خیلی می‌ترسم. اما در هر صورت دلیل نمی‌شود چون من در المپیک مدال گرفته‌ام، نباید از سوسک بترسم، این دو مقوله کاملا از هم ‌جدا هستند. برای من پیش آمده گاهی که به خرید می‌روم مردم با تعجب به من نگاه می‌کنند و می‌گویند مگر می‌شود یک قهرمان المپیک از فلان جا خرید کند؟ یا اینکه وقتی با مترو تردد می‌کنم، باز هم برای اطرافیان تعجب‌آور است که چرا از وسایل نقلیه عمومی استفاده می‌کنم. البته قبلا شاید خود من هم همین تصور را داشتم که آدم‌هایی که به جایگاه خاصی می‌رسند و یا مشهور می‌شوند، بسیار متفاوت‌تر از بقیه هستند، اما حالا این مسائل را درک می‌کنم و می‌دانم که فرقی میان افراد نیست.

به جز تکواندو به چه رشته دیگری علاقه دارید و فکر می‌کنید اگر تکواندوکار نمی‌شدید، در چه رشته‌ای دیگر بانوی طلایی ایران لقب می‌گرفتید؟

به جز تکواندو ‌رشته دیگری نیست که به آن علاقه داشته باشم و نمی‌دانم اگر تکواندوکار نمی‌شدم، چه رشته دیگری را انتخاب می‌کردم. اما می‌توانم به جد بگویم که اگر تکواندوکار نمی‌شدم حتما یک فضانورد می‌شدم. یکی از آرزوهای من این بود که یک فضانورد شوم و به رشته هوا‌فضا بسیار علاقه‌مندم، حتی به خاطر این عشق و علاقه، رشته ریاضی فیزیک را انتخاب کردم. در حال حاضر هم یکی از آرزوهایم فضانورد شدن است. البته الان تبدیل به آرزو شده است اما قبلا یکی از اهدافم بود، ولی تکواندو کلا مسیر زندگی‌ام را تغییر داد.

مدال برنز شما برای همه ما به اندازه طلا ارزشمند بود، اما اگر شرایط این را داشتید که زمان را به عقب بازگردانید، به نظرتان می‌توانستید کاری کنید که طلا بگیرید؟

می‌دانم که این امکان وجود ندارد که آدم به عقب برگردد و شرایط را تغییر دهد و اینکه من هیچ وقت در گذشته زندگی نمی‌کنم و همیشه به فکر آینده هستم، نگاهی هم به عقب نمی‌اندازم. من تجربیات خوبی از المپیک کسب کردم. المپیک فضایی بود کاملا متفاوت با تمام مسابقاتی که تا پیش از آن تجربه کرده بودم. فشار روانی‌ای که در المپیک بر روی بازیکنان است، بسیار زیاد است به همین خاطر باعث شد من پخته‌تر از قبل شوم و بتوانم بهتر برای آینده و اهدافم تصمیم بگیرم و برنامه‌ریزی کنم.  

کیمیای علیزاده قبل از مدال المپیک و کیمیای علیزاده اکنون، چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟ این مدال روحیه و اخلاق‌تان را چقدر تغییر داده است؟

کیمیای علیزاده قبل از المپیک این انگیزه را داشت که یک اتفاق تاریخی را رقم بزند، مسیری را باز کند برای همه و اینکه ثابت کند که دختران ایرانی هیچ چیزی کم ندارند و می‌توانند در جهان بدرخشند. کیمیای علیزاده بعد از المپیک هم باز همین انگیزه را دارد و تصمیم دارد که رنگ مدال‌اش را در مسابقات بعدی ارتقا دهد.