به گزارش "ورزش سه"، وقتی شروع کرد به گزارش، بعد از سلام گفت: «صدای من را از ورزشگاه کریکت گراند شهر ملبورن میشنوید» صدایش مثل همیشه که در بازیهای ملی صاف و محکم به نظر میرسید، نبود. صدایش میلرزید و اولین جملاتش در میان همه استرالیاییها و صدای دستهایشان که از تدارک اولین حمله میزبان خبر میداد، گم میشد. طوری حرف میزد که انگار قبل از بازی یکفصل کتکخورده یا یک دل سیر گریه کرده است! اما جواد بغضی در گلو داشت که تا دقیقه 75 رهایش نمیکرد.
جواد ناراحت بود و گزارشش را با دلخوری آغاز میکرد و این اولین سردرگمی تماشاگر تلویزیونی در آن آغاز غافلگیرکننده بود که ویدمار در ثانیه 23 مسابقه با احمدرضا تکبهتک شده بود. ظاهرا قبل از شروع گزارش بر او سخت گذشته بود و حالا باید لحظهبهلحظه حملات کشنده استرالیا روی دروازه ایران را برای مردمی که هزاران کیلومتر دورتر با هزار امید و آرزو پای تلویزیون نشسته بودند گزارش میکرد. خودش میدانست کار سختی است شاید به همین خاطر بود که صدایش میلرزید. قبل از بازی سعداوی و شاهرودی به او گفته بودند شش گل میخوریم و جواد میترسید که چطور باید از پس گزارش این مسابقه یکطرفه و گلهای زیادی که میخوریم بربیاید.
حرکت دست رئیس فدراسیون استرالیا بهسوی او بعد از گل ویدمار میتوانست تکمله ای بر تلخیهای گزارش از لابهلای جمعیت طرفداران سرخوش استرالیا باشد. شاید جواد در آن دقایق دعا دعا میکرد که تیمملی به گل نرسد یا صعودی در کار نباشد تا در میان کانگوروها له نشود اما پس ذهنش دنبال تلافی میگشت. دنبال اینکه وقتی تیمملی ورق را برگرداند چه بگوید که هم خودش را خالی کرده باشد هم مردم ایران را پای تلویزیون به شور ملی برساند.
یک اشکال فنی و پخش تصاویر از ملبورن برای تهران همهچیز را سریع کرده بود. تصاویر بهجای 24 فریم در ثانیه، 23 فریم در ثانیه پخش میشد اما برای جواد این سرعت زیاد قابل تصور نبود. باید دستاندازی میشد مقابل سرعت حملات و کف زدنهای استرالیاییها تا مردم بیشتر از او و ایرانیهای داخل ورزشگاه نترسند. حتی گل ویدمار و کیول هم نباید بیننده تلویزیونی را میترساند و انگار این مهم در آن روز تاریخی به جواد القا شده بود؛ نه اینکه دستوری باشد از مقام مافوق. این ذهنیت برای خود جواد به وجود آمده و چقدر هم درست و بجا بود.
تا لحظه پاره شدن تور دروازه ایران به دست آن اوباش استرالیایی جواد مثل سرعتگیری که نمیخواست ترسش را به مردم کشورش القا کند خوب پیش رفته بود. حالا جای خالی کردن خودش فرارسیده بود، وقتی بیفرهنگی آن هولیگان را به زبان آورد و بعدها باعث شد از استرالیا بیایند سراغش!
بعد از آن هرچه بود، خوشی بود. حتی آن تپق خاطرهانگیز در صحنه گل اول که یادمان میآورد با جواد خیابانی روبه رو هستیم نه جان چمپیون، گزارش او لحظهبهلحظه تا تاریخساز شدن پیش میرفت. این بار نیرویی که او به ذهنها القا میکرد، جواب میداد. او بعد از گل اول همه را امیدوار کرده بود؛ به اینکه گل دومی هم در کار خواهد بود و بالاخره حماسه ساخته میشود.
ساندرو پل که سوت پایان را کشید جواد درد کمرش ناشی از بالا و پایین رفتن دوباره از پلههای طولانی کریکت گراند را فراموش کرده بود. دیگر حرکت دست رئیس فدراسیون فوتبال استرالیا و توهین اشارهای او اهمیت نداشت؛ هرچند اگر خیابانی این حرکت را به سبک خود آقای رئیس جبران نمیکرد شاید تا آخر عمر حسرتبهدل میماند. جدا از تمام اینها گزارش جواد تبدیلشده بود به گزارشی جاودانه که هرسال همان روز شنیدنش تکراری و کسلکننده نبود. گزارشی حماسی از یک حماسه بزرگ تاریخی در فوتبال ملی. انگار همهچیز به هم میآمد؛ حتی صدای غم گرفته جواد در آغازین دقایق بازی هم شنیدنی بود...
شاید آن صعود تاریخی یا شاید علاقه بیش از حد او به فوتبال ملی باعث شد خیابانی یکی از اولین مسافران جامجهانی 98 و همراهان تیمملی باشد. بعد از جامجهانی خیابانی از آن صعود تاریخی، گزارش جاودانهاش و البته اتفاقات فرانسه یک کتاب نوشت.
جواد در این کتاب حتی از دعواهای اردوی تیمملی هم پرده برداشته بود که همه حکایت از درگیر بودن او با جریان پویای فوتبال ملی آن روزها میکرد اما هرچه از آن روزها گذشت، نه جواد همان گزارشگر خاص و دوستداشتنی ماند نه فوتبال ملی شور ملی میآفرید تا او درصدد حماسه سازی دوباره باشد.
جواد خیابانی دو گزارش تاریخی داشت که هر دو بار منتج به جشن ملی شد؛ یکی همان 8 آذر 76 و بعد از صعود به جامجهانی و دیگری برد تاریخی مقابل آمریکا در تابستان 77.
از آنجاکه این دو مسابقه بزرگترین جشنهای ملی بعد از انقلاب را خلق کرد حتما جواد خیابانی که در جریان این جشن قرار داشت هم باید در میان شیرینیهای حافظه فوتبالیها جای ویژهای میگرفت. جای جواد در حافظهها ثبت شد اما ...
اما خیابانی بعد از آن سالها دیگر خاطره ای نساخت. حتی در بهترین روزهای فوتبال ملی - که البته زیاد نبود - او گزارشگری فوقالعاده نبود تا یکی دیگر از آن گزارشها چیزی نزدیک به گزارش ایران- عربستان را تکرار کند. یادمان نرفته در روزهایی که جواد گزارشگر اول تلویزیون حساب میشد عادل فردوسی پور مثل بچههای مودب و خجالتی گوشهای مینشست و به گزارشگر اصلی آمار میداد.
جالب اینکه اولین بار که تصویر عادل روی آنتن رفت محصول یک اشتباه کارگردانی بود؛ آنجا که عادل کنار اسکندر کوتی نشسته و به او در جریان گزارش دیدار ایران – قطر در بازیهای مقدماتی جامجهانی 98 اطلاعات میداد. بعد از آن و باگذشت یک سال از جامجهانی برنامه نود راه افتاد تا کمکم سیر متفاوت جواد و عادل در این حرفه آغاز شود.