یادداشت فنی درباره بازی ایران و سوریه

یادداشت فنی درباره بازی ایران و سوریه

وب سایت رسمی برنامه نود-بازی سوریه و ایران همچنان سوژه بسیاری از رسانه هاست. جدا از شرایط زمین و اینکه نباید این بازی برگزار می شد یا نه، قصد داریم به مباحث فنی بازی سوریه و ایران در مالزی بپردازیم.

با توجه به شرایط جوی و کیفیت زمین می توان گفت بازی با ارسالهای بلند و یا حمل توپ و بعد یک پاس بلند یا ارسال از جناحین، کاری بود که هر دو تیم قصد انجام آن را داشتند.

در نیمه اول تنها مورد مهم مصدوم و خارج شدن دفاع وسط تیم سوریه بود و به همین دلیل ستون دفاع آنها از بازی خارج شد.  بازیکنی که هم قدرت سر زدن خوبی داشت و هم شوتهای خوبی هم می زد، از بازی بیرون رفت. این بازیکن در زدن ضربات ایستگاهی پشت منطقه جریمه هم تبحر داشت و شاید وجود او در زمین برای تیم ملی ایران خطرناک می شد. (همانطور که در دقایق پایانی سوریه به یک ضربه ایستگاهی رسید که بوسيله خطای عزت اللهی روی عمر خریبین اتفاق افتاد) شاید انتقادی که به کادر فنی تیم ملی وارد باشد این است که با توجه به ضعف بوجود آمده در مرکز دفاع حریف، هیچ طرح و برنامه خاصی برای آن منطقه دیده نشد.

در هر حال نگاه به بازی بیشتر از نیمه دوم بود. اگر بخواهیم در کل تیم ملی سوریه را تحلیل کنیم،  آنها با تجمع در زمینشان و ارسالهای بلند برای تک مهاجم خود و یا حرکات انفرادی عمر خریبین و در 15دقیقه  آخر با اضافه شدن المواس برای حرکات انفرادی، قصد رسیدن به دروازه ایران را داشتتند. سوری ها در تمام طول بازی به غیر از زمانهای ضربه کرنر، حداکثر با 3 یا 4  بازیکن در زمین تیم ملی ایران بودند.

در این بازی توان سوریه کمتر از آن بود که برای ایران خطر ساز باشد اما در مقابل تیم ایران یک نکته مثبت داشت. خط دفاعی خیلی خوب عمق می داد و فضا را برای تاکتیک ارسالهای بلند به پشت خط دفاعی را، از تیم سوریه گرقته بود .تیم ملی ایران می توانست با توجه به پتانسیل تیمی از لحاظ تکنیک فردی و قدرت خط تهاجمی، روشهای بهتری را به اجرا بگذارد و سه امتیاز بازی را از آن خود کند.

نکات فنی بازی:

اکثر توپهای بلند ایران پشت خط دفاع حریف یا بوسیله دروازبان سوریه جمع می شد و یا مدافعان آن را دور می کردند. این اتفاق به این دلیل بود که فاصله خط دفاع با دروازبانشان کمتر از 25 متر بود. در این مواقع با توجه به ضعیف شدن مرکز دفاع سوریه،  بخاطر مصدوميت احمد الصالح ، باید یک مهاجم ثابت که قدرت کنترل توپ را داشته باشد روی دو دفاع مرکزی فشار می آورد و ارسالها درست روی مدافعان می رفت و گوشهای ما به مهاجم نوک نزدیک می شدند تا توپهای برگشتی را صاحب شوند.

همچنین با وجود کریم انصاری فرد که یک مهاجم نوک است، کمتر از جناحین ارسال داشتیم و او هم اکثرا به جناحین می رفت و عملا فشار خاصی روی قلب دفاع حریف وجود نداشت. داشتن دو مهاجم  ثابت هم می توانست بیشتر فشاری را روی تیم سوریه بیاورد ودر مجموع اگر ارسالهای بلند در عمق در دستور کار بود، تیم ملی باید با بازیکنان بیشتری در منطقه مرکزی دفاع حریف حضور پیدا می کرد. به تعبیری می شود گفت که در بازی مستقیم کم تعداد بودیم.

با تعویضهای تیم ملی ایران و آمدن وحید امیری سمت چپ بسیار رونده تر شد و همین باعث شد که سمت راست هم آزادتر شود،  ولی بهتر بود دژاگه در زمین باقی می ماند و به صورت مهاجم نوک در می آمد. ( همچون اواخر بازی با کره جنوبی) با توجه به خصوصیات قدرت دریافت و حفظ توپ و حتی در گیریهای هوایی اشکان دژاگه و تحلیل قدرت بدنی مدافعان حریف که بازی پر فشاری را تحمل می کردند، تیم ملی ایران می توانست بیشتر از ارسالهای مستقیم بهره ببرد و به گل برسد و همانطور که گفته شد حتی پیروز میدان شود.

نکته دیگری که در این بازی مورد استفاده قرار نگرفت استفاده از ضربات ایستگاهی و استاندارد بود( با توجه به اینکه اکثر گلهای تیم ملی ایران روی ارسالها بدست آمده و می توان گفت قدرت تهاجمی تیم در این شیوه است)، به طوریکه بیش از 12 ضربه برای تیم ملی ایران بدست آمد ولی هیچکدام هدف دار و تمرین شده نبود و با داشتن سید جلال حسینی و دیگر بازیکنان سر زن،  عمده کرنرها به تیر یک ارسال شد که به راحتی دروازبان حریف آنها را جمع کرد یا بوسیله مدافعان سوری دفع شد، در صورتی که تیر دو آنها آسیب پذیر بود. در موقعیتی که برای قوچان نژاد پدید آمد و یا ضربه سر خطرناک جهانبخش، هر دو روی تیر دو برای ایران موقعیت گل ایجاد شد. دروازبان آنها که تاحدودی مصدوم هم بود، در این صحنه ها جاماند. همیشه عقب رفتن برای دروازبانان سخت تر است، چه برسد با این شرایط زمین، آن هم در منطقه شش قدم سوریه  که می توانست پاشنه آشیل تیم ملی فوتبال سوریه باشد.

همه می دانند که با آن شرایط زمین، بازی هوایی بهترین سلاح تاکتیکی بود.

نکته دیگر اینکه ایران در جناحین حریف کمتر کارهای ترکیبی انجام می داد و حتی سوریه این کار را بیشتر انجام داد ولی به دلیل قدرت و انسجام خط دفاعی تیم ملی تاکتیک آنها جواب نداد،  اما اگر تیم ملی ایران این کار را به اجرا می گذاشت، ملی پوشان می توانستند بیشتر از یک موقعیت گل (ضربه سر جهانبخش) داشته باشند. حتی با این شیوه بازی می شد خطاهای نزدیکتر به منطقه جریمه تیم سوریه و یا گرفتن پنالتی با نفوذ به 18 قدم حریف بدست آورد. در هر حال تیم ملی ایران  می توانست در نیمه دوم با توجه به عدم قدرت سوریه و انسجام و قدرت دفاع میانی خود با سیستم 3.5.2 بازی را ادامه دهد .

اما نکات مثبت تیم ملی هم قابل توجه است. اینکه در مجموع نظم دفاعی تیم ملی ایران و رونده بودن مدافعان کناری، برجسته بود و خط هافبک ایران بازی قدرتی قابل قبولی را در میانه میدان به اجرا گذاشت، همچنین سوریه قدرت و توان لازمه را برای رسیدن به دروازه تیم ملی ایران نداشت. سیستم تیم ملی ایران در اکثر دقایق بخصوص نیمه دوم سیستم 4.1.4.1 بود و تیم ملی سوریه 4.5.1 و بعضی از دقایق بازی 3.6.1 بازی کرد.

محمد رضا پرکاس – مربی فوتبال از آلمان