نسل عاری از استعدادهای ناب؛ آیا نسل جدید نارنجی ها، طلایی می شود؟

نسل عاری از استعدادهای ناب؛ آیا نسل جدید نارنجی ها، طلایی می شود؟

وبسایت رسمی برنامه نود - تیم ملی فوتبال هلند بزرگ ترین تیم غایب در یورو 2016 بود. آنها پس از نتایج بسیار ضعیف در مرحله انتخابی آن تورنمنت، فرصت حضور در جمع 24 تیم برتر اروپا در تابستان گذشته را از دست دادند ولی نارنجی ها دوره جدیدی را آغاز کرده و به دنبال جبران مافات در مسابقات انتخابی جام جهانی 2018 هستند.

به گزارش وبسایت نود، تیم ملی فوتبال هلند در ادامه مسابقات انتخابی جام جهانی 2018 به مصاف لوکزامبورگ رفت و به برتری 3-1 دست یافت. نارنجی ها پیش از این دیدار، یک مسابقه دوستانه را با کشور همسایه یعنی بلژیک برگزار کرده که با نتیجه مساوی 1-1 به پایان رسید. عدم حضور در یورو 2016 یک خسارت بزرگ برای تیم ملی هلند بود. هلند یکی از با استعداد ترین کشورهای اروپایی در عرصه فوتبال محسوب شده که ستاره های بزرگی را تحویل دنیای فوتبال داده ولی تیم ملی هلند تاکنون به قهرمانی جام جهانی دست پیدا نکرده است.

حسرتی بزرگ برای هلندی ها که حتی بزرگ تر نیز می شود هنگامی که به یاد می آورند در سه فینال جام جهانی شکست خورده اند که آخرین باخت دردناک آنها در فینال، به 6 سال پیش باز می گردد. تیم ملی هلند طی دو دهه اخیر چند نسل طلایی را به خود دیده است، وقتی هر نسل طلایی هلندی ها روی کار می آمد، بسیاری از کارشناس ها پیش بینی می کردند که این بار نوبت قهرمانی آنهاست ولی هرگز چنین اتفاقی رخ نداد.

به خاطر بیاورید نسل طلایی فوتبال هلند در دهه 1970 میلادی را که با رهبری رینوس میشل و یوهان کرایف و ستاره هایی برخاسته از باشگاه آژاکس، تبدیل به یکی از رؤیایی ترین تیم های تاریخ فوتبال شدند. رینوس میشل معمار فوتبال مدرن در هلند بود و ستاره هایی مثل یوهان نیسکنس، یانی رپ، آری هان، رود کرول و راب رنسنبرینک اولین نسل طلایی نارنجی ها را در دهه 70 تشکیل می دادند که به دو فینال پیاپی جام جهانی رسیدند. مهم تر از نتیجه، نوع فوتبالی که هلندی ها ارائه می دادند، در دل می نشست.

«توتال فوتبال» هلند چنگ بر دل ها می زد و حتی آنهایی که عاشق و دلداده فوتبال نبودند را نیز مجذوب می کرد. وقتی که نسل طلایی نارنجی ها در اوایل دهه 1980 به تدریج پیر شدند، افت تیم ملی هلند آغاز شد. هیچ کس از هلند در جام جهانی 1982 و یا 1986 خاطره برجسته ای در ذهن ندارد، زیرا آنها در دوره گذار فوتبال خویش، حتی سهمیه حضور در دو دوره پیاپی جام جهانی را به دست نیاوردند. باز هم فوتبال هلند دست به دامان رینوس میشل شد و وقتی که او برگشت، تاریخ جدیدی از فوتبال هلند را در یورو 1988 از نو نوشت. 

یک نسل طلایی دیگر با مارکو فان باستن، رود گولیت، فرانک رایکارد، هانس فان بروکلن، یان ووترز و برادران کومان (رونالد و اروین) ساخته شد، نسلی که آمد و انتقام شکست از همسایه و دشمن دیرین یعنی آلمان غربی در فینال جام جهانی 1974 را گرفت. هلند در نیمه نهایی یورو 1988 با شکست آلمانی های مغرور به فینال رسید و سپس با شکست شوروی سابق، فاتح اولین و آخرین افتخار فوتبال این کشور در رده سنی بزرگسالان شد. البته آلمان دو سال بعد، در یک بازی جنجالی که با درگیری رودی فولر و فرانک رایکارد همراه شد، انتقام سختی از هلند در جام جهانی 1990 گرفت.

به تدریج نسل های بعدی فوتبال هلند در دهه 1990 از راه رسیدند ولی درخشان ترین عملکرد نارنجی ها در جام جهانی 1998 رقم خورد که شاگردان گاس هیدینک علیرغم ارائه بازی های خوب، از صعود به فینال بازمانده و به مقام چهارمی رسیدند. مارک اوورمارس، فیلیپ کوکو، ادگار داویدز، کلارنس سیدورف، پاتریک کلایورت و برادران دی بوئر عضو نسل طلایی نارنجی در دهه 90 بودند.

مجدداً با افول نسل طلایی فوتبال هلند، دوران رکود آغاز و نارنجی ها از حضور در جام جهانی 2002 باز ماندند. به نظر می رسد که این یک عادت همیشگی در فوتبال هلند است که پس از آغاز افول نسل طلایی اش، دچار افت بزرگی می شود ولی دوباره همچون ققنوس، از خاکستر بر می خیزد. در اولین دهه قرن 21، مأموریت ساختن نسل جدید تیم ملی هلند بر دوش مارکو فان باستن گذاشته شد هر چند که او نتایج امیدوار کننده ای نگرفت و هرگز نتوانست یک مربی تمام عیار و بزرگ باشد.

اما فوتبال غنی هلند همچون کارخانه بازیکن سازی به مسیر خویش ادامه داده و نسلی دیگر را ساخت، نسلی که ستاره هایی بزرگ همچون رود فان نیستلروی، رافائل فان در فارت، آرین روبن، رابین فان پرسی، مارک فان بومل، وسلی اشنایدر، رایان بابل، جیووانی فان برونکهورست و کلاس یان هونتلار را داشت. این نسل پر ستاره توانست در دو دوره متوالی جام جهانی به مرحله نیمه نهایی رسیده و مقام های نایب قهرمانی و سومی را برای مردم سرزمین لاله های نارنجی به ارمغان بیاورد.

در 10 سال اخیر، نتایج تیم ملی هلند در جام جهانی به مراتب بهتر از یورو بوده است اما مشکل بزرگ اینجاست که نارنجی ها دوباره وارد دوره افول ستاره های آخرین نسل طلایی خود شده اند. به جز آرین روبن و وسلی اشنایدر، هیچ یک از آن ستاره های نسل طلایی در هلند باقی نمانده و به تدریج از جمع نارنجی ها رفته اند. روبن و اشنایدر هم با توجه به شرایط سنی، دیگر آن بازیکن های تمام عیار نیستند. دوباره تیم ملی هلند به همان مرض همیشگی دچار شده که اگر نامش را «مرض هلندی» بگذاریم، احتمالاً اصلی ترین دلیل ناکامی های اخیر آنها را باید در همین مرض جستجو کنیم.

یک نسل طلایی دیگر از فوتبال هلند به اتمام رسیده و در تیم کنونی، خبری از آن ستاره های پر طمطراق نیست. دنی بلیند سرمربی نارنجی ها در حال ساختن یک تیم بسیار جوان است و چاره ای جز این ندارد، او بر خلاف بسیاری از مربی های پیشین تیم ملی، مجبور است خودش از نو همه چیز را بسازد یعنی همان مأموریتی که حدود 10 سال قبل، بر دوش فان باستن بود، سخت ترین کار ممکن برای یک مربی!

بسیاری از کارشناس های فوتبال هلند، ناکامی های اخیر تیم ملی کشورشان را بر گردن مربیان از جمله لوئیس فان خال انداختند ولی واقعیت این است که فعلاً نارنجی ها از ستاره های ناب دنیای فوتبال و نسل طلایی خود تهی شده اند. دنی بلیند سعی کرده که برای ساختن نسل طلایی جدید و جوان تیم ملی هلند، ابتدا تفکرات حاکم بر جو تیم ملی را هم تغییر بدهد. او از هانس یوریتسما به عنوان مدیر تیم ملی هلند استفاده می کند که قبلاً عضو تیم ملی هاکی روی چمن این کشور بود.

برای ساختن نسل جدید، دنی بلیند دو گزینه را در پیش روی خود دارد، اول این که از داشته های موجود در تیم ملی چند بازیکن بزرگ را آماده کند و دوم این که، نگاهی جدی تر به اردیویزه (لیگ هلند) داشته باشد. ستاره های جوانی همچون تونی ویلهنا، ترنس کونگولو، ریک کارسدورپ، ریچدلی بازوئر، یوریت هندریکس، یایرو ریدوالد، کنی تته، یترو ویلمز و انور القاضی در اردیویزه می درخشند و امیدهای آینده تیم ملی هلند هستند.

البته دنی بلیند در تیم کنونی اش از بازیکن هایی بهره مند است که هنوز نمی توان نام نسل طلایی را بر روی آنها گذاشت اما بدون شک، بازیکن های توانایی هستند که می توان به آنها دل بست. در همین دیدار اخیر مقابل لوکزامبورگ دیدیم که ممفیس دیپای علیرغم دوران کابوس وار در منچستر یونایتد، چگونه ناجی نارنجی ها شد یا ستاره های دیگری همچون یاسپر سیلسن، دیلی بلیند، جینو واینالدوم، یوردی کلاسی، داوی کلاسن، جرمین لنز، باس دوست، وینسنت یانسن و کینسی پرومس که هر کدام قادرند یک بازیکن کلیدی برای تیم خود باشند. حال باید منتظر ماند و دید که آیا دنی بلیند چنین هنری را دارد یا خیر؟

محمدرضا شعاعی

4464