انتقادات تند زلاتان از پپ در کتابش

انتقادات تند زلاتان از پپ در کتابش

به گزارش "ورزش سه"، زلاتان فردا در پیراهن یونایتد مقابل گواردیولا قرار گرفت. این دو در زمان حضور زلاتان در بارسلونا با یکدیگر همکاری داشتند ولی به نظر این همکاری خاطره خوبی در ذهن زلاتان به وجود نیاورده و او در کتابش، انتقاداتی جدی از پپ مطرح کرده است. به بهانه تقابل این دو بخشی از آنها را در زیر آورده ایم.

او نوشته بود:" من هنوز نمی‌دانم مشکل گواردیولا چه بود یا چه هست. فکر نمی‌کنم او بتواند با شخصیت های مقتدر کار کند. او از آن پسرهای خوب مدرسه بوده است یا شاید هم از مشکلاتش فرار می‌کند. او نمی‌تواند در چشم شما نگاه کند و این مشکل را بدتر می‌کند. بنابراین وقتی که آتش فشان ایسلند فعال شده بود و ابرهای خاکستر و دود در آسمان بود، اوضاع برای ما بدتر شد. هیچ پروازی در اروپا انجام نمی‌شد و ما باید با اتوبوس به سن سیرو می‌رفتیم. یک آدم احمق در بارسا فکر کرد که این راه خوبی است. من مصدومیتی نداشتم ولی این سفر به یک فاجعه تبدیل شد. 16 ساعت طول کشید که ما به میلان برسیم. مهم ترین بازی فصلمان بود و ما در نیمه نهایی چمپیونزلیگ قرار داشتیم و من خودم را برای هو شدن آماده کرده بودم. ولی مشکلی نداشتم، این کارها به من انگیزه می‌داد. ولی باقی شرایط افتضاح بود و فکر می‌کنم گواردیولا خودش را به مورینیو باخته بود.

ژوزه مورینیو یک ستاره بزرگ است. او با پورتو قهرمان چمپیونزلیگ شده بود. در اینتر هم مربی من بود. وقتی اولین بار هلنا (همسر زلاتان) را ملاقات کرد به او گفت:" هی هلنا، تو فقط یک ماموریت داری. به زلاتان غذا بده، بگذار راحت بخوابد و او را خوشحال نگه دار." او کسی بود که آنچه می‌خواست را می‌گفت. من دوستش داشتم. او فرمانده یک ارتش است ولی همچنین به بازیکنانش اهمیت می‌دهد. در زمان حضورم در اینتر دائما به من پیام کوتاه می‌داد و حال و احوالم را جویا می‌شد و این دقیقا برعکس گواردیولا بود.اگر مورینیو یک اتاق را روشن می‌کرد، گواردیولا آن را خاموش می‌کرد. فکر می‌کنم گواردیولا سعی داشت از او تقلید کند.  گواردیولا گفت:" ما با مورینیو روبرو نمی‌شویم بلکه اینتر روبروی ماست." انگار که ما فکر می‌کردیم قرار است با مربی حریف توپ بازی کنیم. و سپس فلسفه مزخرفش را مطرح کرد. من گوش نمی‌کردم. چرا باید این کار را می‌کردم؟ در واقع راجع به تلاش و خون ریختن و این جور مزخرفات بود. هیچگاه نشنیده بودم که یک مربی اینطور صحبت کند. چرندیات محض. سپس به سراغ من آمد و وقتی در سن سیرو تمرین می‌کردیم و مردم می‌گفتند « واو ایبرا بازگشته» او با من صحبت کرد.

پرسید:" می‌توانی از ابتدا بازی کنی." گفتم:" قطعا " گفت:" آیا آماده هستی؟" گفتم:" مطمئنا. احساس خوبی دارم." پرسید:" ولی آیا آماده هستی؟" عین یک طوطی صحبت می‌کرد و من حس بدی از او دریافت کردم. گفتم:" گوش کن، ما یک سفر افتضاحی داشتیم ولی من در فرم خوبی قرار دارم. مصدومیتم برطرف شده و تمام تلاشم را خواهم کرد."