گفت‌وگو با سهراب مرادی از درس‌های لندن تا نمره 20 ریو؛‌ به توانایی‌هایم ایمان داشتم

گفت‌وگو با سهراب مرادی از درس‌های لندن تا نمره 20 ریو؛‌ به توانایی‌هایم ایمان داشتم

وب سایت رسمی برنامه نود- بعد از اتفاقات وحشتناکی که برای سهراب مرادی، یکی از شانس‌های مسلم ایران در المپیک لندن رخ داد، این وزنه‌بردار مستعد سال‌های زیادی را از دست داد به‌طوری‌که خانه‌نشین شده بود و دیگر حتی کسی سراغی از او نمی‌گرفت. فدراسیون قبلی کاری کرده بود که مرادی بازنشسته شود و حتی شانسی برای ادامه ورزش نداشته باشد. مشکلات ناشی از محرومیت دوپینگش هم فضای سخت‌تری را برای سهراب به وجود آورده بود تا حتی این وزنه‌بردار اصفهانی از سوی خانواده‌اش هم در فشار باشد. با این حال او پا پس نکشید و در دوران محرومیتش و درست در زمانی که از فردای زندگی ورزشی‌اش خبری نداشت، تصمیم بر شروع تمرینات برای المپیک ریو 2016 گرفت. خیلی‌ها در آن زمان به او می‌خندیدند و کارش را بیهوده می‌دانستند. آن‌قدر شرایط برای او سخت شده بود که سهراب به‌تنهایی و در خانه‌اش تمرین می‌کرد؛ اما گذشت و گذشت تا او جواز حضور در رقابت‌های ریو را به دست آورد و همان تمرینات قبلی‌اش، کمک بزرگی برای او بود تا در فاصله چند ماه به المپیک با آمادگی مناسبی به اردوهای تیم‌ملی اضافه شود. مرادی موفق شد در ریو به طلای ارزشمند المپیک در دسته 94 کیلوگرم دست پیدا کند و یکی از سه چهره طلایی ایران در این پیکارها باشد. قصه زندگی او برای هر ورزشکاری می‌تواند پر از درس‌های آموزنده باشد، اینکه هیچ‌گاه ناامید نشویم و برای موفقیت تلاش کنیم. در ادامه گفت‌وگوی «سایت نود» را با اولین طلایی ایران در المپیک از استان اصفهان می‌خوانیم:

بالاخره به آن چیزی که می‌خواستی رسیدی. در طول یکی دو سال گذشته بارها با هم صحبت کردیم و جالب بود که هیچ‌گاه پا پس نکشیدی و در راه رسیدن به هدفت ثابت‌قدم بودی. خودت توضیح می‌دهی که این طلا چگونه به دست آمد؟

خوشبختانه بعد از مشکلاتی که برای من پیش آمد، با لطف خدا و حمایت‌های فدراسیون مشکل بازنشستگی‌ام حل شد و توانستم بار دیگر به میادین بازگردم. برای حضور در ریو هم تمرینات بسیار خوبی را پشت‌سر گذاشتم و احساس می‌کردم هم از نظر روحی و هم از نظر بدنی در شرایط بسیار ایده‌آلی قرار گرفته‌ام. روز مسابقه هم با کمترین استرس روی تخته رفتم تا در نهایت قهرمان المپیک بشوم. من به توانایی‌هایم ایمان داشتم و خوشحالم که توانستم اعتماد مربیان و فدراسیون را با طلا پاسخ دهم.

خیلی‌ها فکر می‌کردند بعد از المپیک لندن دیگر سراغ وزنه و تخته نیایی، خصوصا بعد از مشکلات دوپینگ و بحث بازنشستگی.

المپیک لندن درس‌های بزرگی به من داد. روزهای تلخ محرومیت و روزهای تحقیرآمیز بازنشستگی اجباری، همه اینها باعث شد دیگر نگرانی و استرسی برای ریو نداشته باشم. می‌دانستم چطور باید تمرین کنم و مسابقه بدهم. به سیستم تمرینی المپیک آشنایی داشتم و این مساله توانست به من کمک کند. در لندن اتفاقات زیادی رخ داد که هیچ‌جا بازگو نشد و من هم دوست ندارم دوباره در مورد آن صحبت کنم. تمام تمرکزم را روی المپیک ریو گذاشتم و تلاشم کردم تا نتیجه چندین سال زحمتم را بگیرم.

یعنی آن روزهای تلخ و سخت، تاثیر منفی در روحیه تو نداشت؟

برعکس، من نه‌تنها تاثیر این موضوع را منفی ندیدم، حتی از آن انرژی و ‌انگیزه گرفتم تا بهتر و پرقدرت‌تر در المپیک حاضر شوم. از زحمات مرادی که کمک زیادی برای حضورم در المپیک کرد، تشکر می‌کنم؛ چراکه روزهای بسیار سختی را گذراندم و حتی فکر ادامه ورزش حرفه‌ای را هم نمی‌کردم، اما حالا خوشحالم که طلای ریو را برای کشورم به دست آوردم.

به سراغ ریو برویم. حریفانت چگونه بودند و آیا واقعا به گرفتن طلا فکر می‌کردی؟

باور کنید اگر حریفان روس و سایر محرومان هم در ریو بودند من کار خودم را می‌کردم. رکوردهای اردوی کلاچای نشان می‌داد که می‌توانم در ریو روی سکو بروم. در روز مسابقه تمرکز خوبی داشتم و با انتخاب اصولی و درست وزنه‌ها موفق شدم بالاتر از حریفان قرار بگیرم. ماهیت رشته وزنه‌برداری طوری است که از قبل نمی‌توانی بگویی چه مدالی می‌گیری، اما من مطمئن بودم که روی سکو می‌روم.

عکس‌العمل کیانوش رستمی نسبت به طلایی‌شدنت هم جالب بود. او می‌گفت از طلای تو بیشتر خوشحال شده تا طلایی که خودش به دست آورده است...

(با خنده) من هم از طلای کیانوش بیشتر خوشحال شدم. به هر حال کیانوش هم‌تیمی من است و ما می‌دانیم که در این سال‌ها چه اتفاقات و مصائبی را پشت‌سر گذاشته‌ایم. لندن و اتفاقات بعد از آن داشت مرا نابود می‌کرد اما برخورد دوستانی چون کیانوش همیشه برایم ارزشمند و ‌انگیزه‌ساز بود. خوشحالم که طلایم باعث خوشحالی‌اش شد.

در اصفهان هم استقبال خوبی از شما شد؟

مردم ورزش‌دوست اصفهان برایم سنگ‌تمام گذاشتند. این اولین طلای المپیکی اصفهانی بود و خوشحالم که این اتفاق را من رقم زدم. زندگی بالا و پایین‌های زیادی دارد. روزهایی بود که از خانه خارج نمی‌شدم تا مردم من را نبینند و یک روز هم در تمام شهر من را چرخاندند و به افتخارم هورا کشیدند

گفت و گو از پویان صفربیگلو