یادداشت/ وقتی پیتر شگرت نگران مردم افغانستان است

یادداشت/ وقتی پیتر شگرت نگران مردم افغانستان است

وب سایت رسمی برنامه نود- خبرنگار سایت نود در افغانستان یادداشتی درباره اتفاق تروریستی در کابل نوشته است.این یادداشت را بخوانید:

ساعت 16:15 دقیقه بود، آماده رفتن به استودیو برای خواندن خبرهای ورزشی ساعت  17 بودم ؛ درگیر گزارشی از بهترین های مرحله یک هشتم یورو بودم که دیدم صدای زنگ تلفن همراهم آمد. وقتی به تلفن همراهم نگاه کردم، دیدم پیتر شگرت سرمربی تیم ملی فوتبال افغانستان است. دوباره به او زنگ زدم، مشغول بود. چند ثانیه منتظر زنگش ماندم، زنگ نزد. به او زنگ زدم، بعد از چند زنگ سراسیمه و هراسان جواب داد و گفت چطوری فیروز!؟

صدایش مثل روز مسابقات تیم ملی جدی بود. چهره اش را تجسم کردم . با گلویی بغض کرده و با صدایی لرزیده گفت چه اتفاقی افتاده در کابل ؟ فیروز چه خبر است در کابل ؟

زبانم بند آمده بود نمیدانستم چه بگویم. 50 پلیس در کابل در یک حمله تروریستی شهید شده بودند. بگویم ممنون سرمربی که به فکر ما هستی ؟ بگویم متاسفم ؟ بگویم تو چه قلب پاکی داری ؟ بگویم زنگ زدی فقط اظهار تاسف کنی ؟

راستش اول فکر کردم اردوی تیم ملی در قطر درست شده و می خواهد خبرش را به من بدهد. دومین فکر هم لغو بازی تدارکاتی با لبنان بود. مغزم در آن مدت کوتاه به چیزهای دیگری هم فکر کرد. ولی پیتر فقط زنگ زده بود که بگوید قلبش پس از حمله انتحاری در کابل جریحه دار شده است. او در حالی که ناراحت و غمگین بود به من گفت : مردم افغانستان در ماه رمضان باید در صلح و آرامش زندگی کنند. چرا حق زندگی از آنان گرفته می شود ؟ گفتم: مربی از دست دادن مردم برای ما جزئی از زندگی شده است.

مربی گفت : وقتی فیس بوکم را باز کردم نتوانستم و خیلی زود صفحه ام را بستم. من یک افغان نیستم ولی قلب و احساسم با مردم افغانستان پیوند خورده؛ نمیتوانم درد، رنج و این طور مردن شان را تحمل و تصور کنم.

مربی ! وقتی این احساست مقابل وطنم و مردمش را میبینم، حس خوبی به من دست می دهد. مربی! ما کنار همین خون های بیگناه که هر روز در کشورم ریخته می شود، زندگی می کنیم. شاید در همان لحظه ای که انفجار کابل صورت گرفته، شمار زیادی داخل میدان ورزشی سرگرم فوتبال بودند و شاید هم لحظه ای بخاطر این صدا مکث کرده باشند. ولی مطمئنم اینقدر با صدای بمب و انفجار زندگی کردیم و قد کشیدیم که شاید با عکس العمل چند ثانیه ای و گفتن جمله  خدا به خیر بگذراند به زندگی عادی مان ادامه میدهیم .

اما مربی ! احساست قابل قدر و غیر قابل باور است. ممنون از تو

 

 فیروز مشعوف