وب سایت رسمی برنامه نود- مورینیو رفت، گاس هیدینک جایگزین او شد؛ استیو مک لارن از کار برکنار شد و رافا بنیتز، مربی اخراجی رئال مادرید، هدایت نیوکاسل را برعهده گرفت؛ پپ گواردیولا از فصل بعد جانشین مانوئل پلگرینی در منچستر سیتی می شود.
به گزارش وب سایت رسمی برنامه نود، همه ساله و از اواسط فصل، به دنبال کسب نتایج ضعیف در برخی تیمها خبر اخراج، استعفاء و .... مربیان آنها به گوش می رسد و این مسئله در همه جای دنیا طبیعی بوده و از حقوق مسلم کارفرما (مالک و مدیران باشگاه های فوتبال) به حساب می آید. البته از لحاظ حقوقی اخراج سرمربی تیم توسط مدیران باشگاه تفاوت های بسیار زیادی با مسئله استعفاء توسط خود سرمربی یا سایر عوامل فنی تیم دارد؛ در صورت اخراج سرمربی توسط باشگاه، حق و حقوق ذکر شده در قرارداد، باید تمام و کمال به او پرداخته شود اما اگر خود سرمربی از سمت خود استعفاء دهد دیگر نمی تواند به لحاظ مالی ادعایی داشته باشد. اما آنچه در این گزارش بررسی می شود، وضعیت تیم هایی است که در اواسط فصل اقدام به اخراج سرمربیان خود کرده و به امید کسب نتایج بهتر فرد دیگری را جایگزین او می کنند. سئوال اصلی اینست که آیا واقعاً اخراج سرمربی، و استخدام فرد دیگری که آشنائی اندکی با شرایط و بازیکنان تیم دارد، ارزش آن را دارد که باشگاه متحمل پرداخت غرامت های هنگفت شده، ولی در عوض نتایج مطلوبی را کسب کرده و گاهی اوقات مانع از سقوط آنها به دسته پائین شود؟ برخی کارشناسان اینگونه توضیح می دهند که اخراج مربی امری تشریفاتی و ظاهری است. وقتی تیم بد نتیجه می گیرد، دیواری کوتاهتر از سرمربی تیم پیدا نمی شود و مدیر باشگاه هم برای خارج شدن از فشار هواداران و رسانهها همه کاسه و کوزهها را بر سر مربی تیم می شکند. در ادامه با نگاهی آماری، عملکرد این تیمها قبل و پس از تعویض سرمربی را بررسی می کنیم.
گاس هیدینک نامی بزرگ در فوتبال اروپا و حتی جهان است و اعتبار او حتی با وجود حذف چلسی از لیگ قهرمانان اروپا خدشه دار نمی شود. هیدینک که در 12 بازی اول خود بر روی نیمکت چلسی پس از برکناری مورینیو، طعم شکست را نچشیده بود، آبی پوشان لندنی را تا رده دهم جدول بالا کشید (چلسی در زمان اخراج مورینیو در رده پانزدهم قرار داشت). با نگاهی سطحی می توان اینگونه تحلیل کرد که عملکرد بهتر چلسی پس از مورینیو نشان می دهد که گاس هیدینک کارش را به خوبی انجام داده و تعویض سرمربی تصمیم درستی از سوی مدیران باشگاه است. اما حقیقت چیز دیگری است زیرا پیامد تغییر سرمربی، کسب نتایج نسبتاً مطلوب در همان چند هفته اول پس از اخراج مربی است. آیا واقعاً می توان تنها به نتایج چند هفته اول پس از اخراج سرمربی تیم اکتفا کرد؟ آیا بررسی های بلند مدتی از عملکرد تیم و مربی جایگزین صورت گرفته تا مشخص شود تغییر سرمربی تصمیمی کارساز و مثبت بوده یا خیر؟ پاسخ به این سئوال را می توان اینگونه شرح داد که پس از کسب نتایج ضعیف تیم، سرمربی قربانی شده و عملکرد تیم پس از روی کار آمدن مربی جدید تا چندین هفته، اندکی بهتر خواهد شد. به این دوره چند هفته ای پس از اخراج مربی که تیم عملکرد خوبی داشته و نتایج بهتری هم کسب می کند، اصطلاحاً ماه عسل مربی جدید گفته می شود. مطالعات صورت گرفته بر روی تیم های لیگ برتر جزیره حکایت از بهبود عملکرد تیم در همان دوره ماه عسل داشته که این دوره هم چندان طولانی نخواهد بود. برای مثال، پس از اخراج مارک هیوز در سال 2009 و روی کار آمدن روبرتو مانچینی به جای وی، منچستر سیتی در همان چهار مسابقه بعدی به چهار برد متوالی دست یافت. مطبوعات بریتانیا عملکرد و توانائی های مربی ایتالیایی را تحسین کرده و حتی برخی هواداران هم می گفتند که من سیتی با هدایت مانچینی قهرمان لیگ برتر خواهد شد.
آمار ماه عسل مربیان و تیمها
واقعیت امر آنست که مربی جانشین جادوگری و شعبده بازی نمی کند. آمارهای به دست آمده در این زمینه بیانگر آنست که باشگاه هایی که مربیان خود را تعویض می کنند، در دوره ماه عسل خود به طور میانگین 3/1 امتیاز در هر بازی کسب می کنند. همچنین بررسی های صورت گرفته نشان می دهند تیم هایی اقدام به برکناری مربیان خود می کنند که میانگین کسب امتیاز آنها یک امتیاز در هر بازی است. و این یعنی مربی جدید به طور معمول عملکرد و نتایج فوق العاده ای را برای تیم به ارمغان نمی آورد. پس می توان گفت وقتی برنامه ریزی دقیقی برای کسب موفقیت در باشگاه انجام نمی شود و تیم طبق انتظارات هواداران و مدیران عمل نمی کند، نتایج آنها رو به ضعیف تر شدن میل می کند؛ وقتی نتایج به پائین ترین حد ممکن (بر اساس انتظارات، بودجه تیم، جایگاه و هواداران) می رسد مربی فعلی تیم شغل خود را از دست داده و فرد دیگری هدایت تیم را در ادامه فصل در دست می گیرد. چون نتایج تیم در کمترین سطح ممکن قرار داشته، از اینرو مربی جدید به احتمال بسیار فراوان عملکرد نسبتاً بهتری خواهد داشت و نتایج به دست آمده توسط وی نیز اندکی بهتر از نتایج قبلی تیم خواهند بود. پس زمانی که وضعیت مربی برکنار شده و مربی جدید تیم با یکدیگر مقایسه می شوند، به طور طبیعی نتایج مربی جدید بهتر نمایش داده می شوند. اما اگر با انجام مطالعات و بررسی های علمی و آماری، نگاه کلیتر و دقیقتری به این مقایسه داشته باشیم، به خوبی در می یابیم که میانگین امتیازی مربی قبلی و مربی فعلی تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند؛ تنها عامل برجسته ای که سبب می شود عملکرد مربیان جایگزین نمود بیشتری داشته و موفقتر از مربی اخراجی جلوه کند، کسب نتایج مقطعی در دوره ماه عسل تیم است. پس از سپری شدن دوران ماه عسل مربی جدید، چه بسا که نتایج او بدتر از سرمربی قبل باشد.
چلسی مربی خود را در حالی از کار برکنار کرد که میانگین امتیازی این تیم به ازای هر بازی بسیار پائین بود. اما واقعیت اینست که تیمی با در اختیار داشتن بازیکنان بزرگ و بین المللی در شرایط عادی جایگاهی فراتر از رده پانزدهم جدول دارد. به طور قطع و در هر شرایطی چلسی در ادامه لیگ جایگاه خود را ارتقاء می داد و وضعیت خود را بهبود می بخشید. بدون شک کسب چنین نتایج ضعیف و سقوط به رده های پائینی جدول مقطعی بوده و در دوره ای بسیار کوتاه در برخی تیم های بزرگ و بین المللی رخ می دهد. لازم به ذکر است که ایجاد چنین وضعیتی می تواند علل مختلفی داشته و تنها سرمربی تیم را نمی توان عامل تعیین کننده آن دانست؛ همانگونه که نباید تمام پیروزی و موفقیت های تیم را به پای او نوشت. به طور مثال، چلسی در اوایل فصل بدشانسی های زیادی داشت؛ دیه گو کاستا که مهره کلیدی و گلزن اصلی آبی پوشان لندنی به حساب می آید اصلاً آماده نبود، اما کم کم به شرایط آرمانی خود بازگشت. اوضاع بر وفق مراد آنها نبود و تیم نتیجه نمی گرفت. پس نمی توان مورینیو را به عنوان عامل تعیین کننده در کسب جایگاه ضعیف چلسی در جدول، قربانی کرد و از سایر عوامل اصلی چشم پوشی کرد. جای تردیدی نیست که اگر مورینیو به کار خود در چلسی ادامه می داد، حداقل نتایجی مثل هیدینک و شاید هم بهتر از او را کسب می کرد.
باید توجه داشت که اگر تصمیم به اخراج مربی می توانست در بلند مدت اثرات مطلوبی را برای تیم به همراه داشته باشد، پس بسیاری از باشگاه های بزرگ و حرفه ای (مانند بارسلونا که بر اساس اصول و قواعد سیستماتیک و برنامه ریزی شده عمل می کنند) هم به دنبال کسب نتایج ضعیف، مربی خود را از کار برکنار می کردند. بسیاری از کارشناسان هیدینک را به خاطر آرامشی که بر روی نیمکت چلسی حاکم ساخته تحسین می کنند و یکی از عوامل عدم نتیجه گیری مورینیو را همین حاشیه های دردسر ساز مرد پرتغالی می دانستند. یعنی آرامش هیدینک باعث کسب نتایج خوب در چلسی می شود؟ پس با این تفاسیر، ناکامی این مربی هلندی در دو تیم قبلیاش، یعنی تیم های ملی ترکیه و هلند، محصول چیست؟
موفقیت بهتر با سرمایه گذاری بیشتر
همیشه چه در زمان پیروزی و موفقیت تیم و چه در مواقع شکست و ناکامی، بیش از اندازه معمول مربی تیم مورد توجه قرار گرفته و بهای زیادی به این مسئله داده می شود (البته به نظر می رسد هیدینک این اشتباه را مرتکب نشده و نقش حضور خودش در موفقیت های نسبی چلسی را خیلی جدی نمی گیرد). اما برعکس بازیکنان، خیلی از مربیان فوتبال مرتکب چنین اشتباهی می شوند. سرمایه گذاری اصولی و حساب شده پیش از شروع فصل می تواند بهترین عامل پیش بینی کننده برای جایگاه تقریبی تیم در پایان فصل باشد. ضرب المثل قدیمی می گوید هر چقدر پول بدی، آش می خوری! این مسئله در فوتبال هم صدق می کند. باشگاه هایی که منابع مالی زیادی را خرج آماده سازی تیم خود می کنند در پایان فصل هم در رده های بالای جدول جای گرفته، و تیم هایی که سرمایه گذاری اندکی انجام می دهند، فصل را با قرار گرفتن در رده های پائینی جدول به پایان می رسانند. البته در هر قانونی، استثناء هم وجود دارد که مثلاً می توان به لستر سیتی در این فصل از رقابت های لیگ برتر اشاره کرد که با صرف سرمایه ای تقریباً ناچیز، اکنون در صدر جدول و بالاتر از تیم های ثروتمندی مثل منچستر سیتی، منچستر یونایتد و چلسی قرار گرفته و روند خیره کننده خود را همچنان ادامه می دهد. اما در بررسی و مطالعات علمی و اصولی، هیچگاه به موارد استثناء توجه نشده و این موارد از دایره بررسی خارج می شوند.
به عنوان یک قاعده کلی می توان گفت تیم هایی که مربیان خود را در میانه فصل تعویض می کنند، در بلند مدت مجدداً به همان عملکرد قبلی خود (که با مربی برکنار شده هم داشتند) بازگشته و نتایج دوره ماه عسل مربی جدید نمی تواند برای مدت زمانی طولانی تداوم داشته باشند. مثلاً در سال 2010، منچستر سیتی با هدایت مانچینی ابتدا به چهار پیروزی دست یافت، به طوریکه بسیاری از هواداران خوشبین و کارشناسان مبتدی، این تیم را از امیدهای اصلی قهرمانی قلمداد کردند. اما من سیتی در پایان فصل حتی به نزدیکی کسب قهرمانی هم نرسید و فصل را در جایگاه پنجم جدول به پایان برد.
با این همه، هنوز حتی بسیاری از باشگاه های بین المللی و بزرگ اقدام به تعویض سرمربی در میانه فصل می کنند که این کار هزینه های گزافی را روی دست باشگاه می گذارد. بنا بر اعلام انجمن مربیان حرفه ای انگلیس، تنها در فصل 11-2010، باشگاه های انگلیسی تقریباً 99 میلیون پوند بابت غرامت اخراج و قطع همکاری با مربیان خود پرداخت کردند. اگر باشگاهها با مدیریت و برنامه ریزی اصولی اداره شوند، می توان چنین مبلغ هنگفتی را صرف خرید بازیکنان با کیفیتتر و توسعه زیر ساخت های باشگاه، مانند ساخت استادیوم های مدرن، کرد. اما به نظر می رسد برخی از مدیران متمول، چه در لیگ برتر انگلیس و چه در سایر نقاط دنیا، با پول خود قمار می کنند؛ پس از کسب نتایج ضعیف، مدیران برای فرار از فشار رسانه ها و هواداران تیم به دنبال مقصر اصلی عملکرد ضعیف تیم و کل مجموعه باشگاه می گردند، و چه کسی بهتر از سرمربی تیم.
گزارش از احمد تقی زاده