menu
نصب فوتبالی
استقلال پرسپولیس سپاهان تراکتور لیگ برتر خلیج فارس
 جشن می گیریم و اشک می ریزیم

جشن می گیریم و اشک می ریزیم

هر سال که روز تولدش کیک روی میز می گذاشتیم که غافلگیرش کنیم اخم هایش در هم کشیده می شد و می گفت کار عقب است! برای مردی که هیچ چیز را اندازه کارش دوست نداشت حتی جشن تولدش هم مزاحم بود! اما باز هم سال بعد همین قصه تکرار می شد. آرش ظلی پور گوشه تقویمش سالگرد تولد ناصرخان را نوشته بود و هر سال همین سورپرایز را برای مهربان ترین مرد سختگیر دنیا داشت. مهربانی و سختگیری با هم در تضاد است اما ناصر احمدپور همین بود. هم آنقدر سختگیر از 5 دقیقه تاخیر نمی گذشت و هم آنقدر مهربان که نردبان می شد تا شاگردان جوانش قد بکشند!

این سومین نوزدهم دی ماه است که ناصر احمد پور در میان ما نیست اما آرش ظلی پور هنوز همان سررسید و یا همان عادت را دارد که اگر نداشت شنبه شب نمی گفت صبح برویم سر مزار استاد... نوزدهم دی ماه را با یاد استاد بر سر مزارش شروع می کنیم ، کنار همسر و فرزندانش، کنار برادرش مسعود، خواهرزاده اش محسن و دوستانش محسن فروغی، مهرداد تیموری، محمود کاظم زاده، محمدرضا میرحسینی، علی یوسفی و عهد آنهایی که بدون قول و قرار قبلی و دلی به قطعه نام آوران آمده اند. می گویند آدم عاقل با عقلش زندگی می کند اما ما با دلمان زندگی می کنیم...

آزمودیم عقل و دوراندیشی را، لاجرم دیوانه سازیم خویش را! 

گوشه ای از دلمان هنوز گرو ناصر احمدپور است.

گرو روزهایی که هنوز منع نشده بود و دل هایمان به هم نزدیکتر بود. خدا هیچ جمعی را بی بزرگ نگذارد.

پی نوشت: وقتی امیر مهدی علوی نازنین تماس گرفت و گفت هی فلانی دو، سه خطی بنویس ساده تر... در پی قافیه و واژه نباش (!)

در خبر ورزشی جشن تولدداشتیم هرچندصاحب تولد نبود.

دانیال، پسر ناصرخان برای تولد پدرش که بزرگ ما بود و هست و می ماند جشن تولد گرفته است..

فکر کنم داریم خل و چل می شویم. جشن تولد می گیریم و گریه می کنیم. شما هم به گریه ما بخندید این به آن در.

*مهدی هژبری

منبع: کاپ
نتایج زنده مشاهده جدیدترین اخبار