پایگاه خبری فوتبالی - آندرهآ استراماچونی، مربی مستعفی استقلال در مصاحبهای گفته که دوست دارد که سریع به تهران برگردد.
به گزارش فوتبالی، او در مصاحبهای با گاتزتا دلو اسپورت درباره اوضاع عجیبش در استقلال توضیح داده است.
ماجرای سفر به ایران از کجا شروع شد؟
علی خطیر با من تماس گرفت. او کار من در اینتر را دنبال کرده بود. من قراردادی دوساله امضا کردم، و همچنین ایده حضور در لیگ قهرمانان آسیا برایم جذاب بود. اما بعد از مدتی خطیر به دلیل اختلاف با هیئت مدیره استعفا داد. خطیر تنها فردی بود که من و فوتبالم را میشناسد. کابوسم از زمان استعفای خطیر شروع شد.
چرا؟
آنها به وعدههایشان عمل نمیکردند. برای مثال، یک مجتمع ورزشی فوقالعاده را به ما نشان دادند اما ما ماهها نمیتوانستیم در آن تمرین کنیم.
آنها در بازار به وعدههایشان عمل کردند؟
به هیچ وجه. مثال میزنم. ایجنت میلیچ، بازیکن سابق ناپولی و فیورنتینا، پس از چهار روز حضور در تهران، قرارداد را امضا میکند. در آن هنگام، خود این بازیکن بلیت هواپیما میگیرد تا به جمع ما بپیوندد. من به رییس زنگ میزنم و از او تضمین میخواهم. او تضمین را میدهد، و میلیچ که میآید، پس از 8 ساعت حضور در فرودگاه، ویزا به او نمیدهند و او را شب به دبی میفرستند!
تو چه کار کردی؟
من استعفا دادم که با آن رد شد. فردایش ماجرای میلیچ به سرانجام رسید.
در نشستهای خبری هم که ماجرای مفصلی داشتی.
اتفاقات دیوانهواری روی داد. از تبریز شروع کنیم. ورزشگاه پر از جمعیت بود. وقتی به نیمکت رفتم، دیدم که مترجمم پیشم نیست و غیب شده است. نمیتوانستم حرفهایم را به بازیکنان منتقل کنم چون هیچکس انگلیسی بلد نبود. چون بدشانسی همیشه همراه ماست، با گل دقیقه 96 یک بر صفر باختیم.
چه بر سر مترجم آمده بود؟
او روی سکوها بود. فکر کنم مجوز حضور او کنار میدان را نداده بودند. پس از آن، فدراسیون فوتبال ایران گفت که هیچ مسئولیتی ندارد، و مدیران باشگاه هم ساکت بودند. در آن هنگام دیدم که لیست تیم حریف 20نفره است، اما به من گفته بودند که نام 18 نفر را میتوانم بدهم. توضیح خواستم و آن موقع به من گفتند که بازیکنان زیر 23 سال سهمیه جداگانه دارند. اما من 5 بازیکن زیر 23 سال را در تهران جا گذاشته بودم چون از این قانون خبر نداشتم. آن روز به هم ریختم. یک مترجم هم دارم که هر چه میخواهد ترجمه میکند.
چرا دو مترجم داشتی؟
یکی برای فوتبال، و یکی برای صحبتهای دیگر. اما به دومی اعتماد ندارم. او از خودش حرف میسازد. در واقع آنها میخواستند که من ایتالیایی صحبت کنم، اما من قبول نکردم و خواستم انگلیسی حرف بزنم، تا همه بتوانند حرف من را بشنوند، و قدرت مترجم باشگاه کاهش پیدا کند. پیش از بازی دوم به باشگاه گفتم که مترجم دیگری میخواهم، وگرنه حرف نمیزنم. آنها گفتند باشد، اما همان مترجم قبلی را فرستادند. از آن هنگام با رسانهها حرف نزدهام.
میگویی باشگاه استقلال همه چیز را کنترل میکند. چطور؟
ما و پرسپولیس که سالهاست قهرمان میشود، تنها باشگاههای دولتی هستیم. من همیشه حس میکنم که من را کنترل میکنند. یک روز در آگوست بود که ساعت 5 عصر به من زنگ زدند و گفتند ساعت 6 در مراسم تجلیل از یک بازیکن پیشکسوت حاضر باشم. به دلیل این که دیر به من اطلاع دادند، دعوت را نپذیرفتم. آن موقع در سوپرمارکت بودم. سوار تاکسی شدم و دو خیابان آنطرفتر، به راننده تاکسی زنگ زدند و گفتند که من را به خانه نبرد، بلکه به مراسم بیاورد. آن هم تاکسی عمومی، نه تاکسی خصوصی! حالا درک میکنید چرا از ترک خانه میترسیدم؟
پس مشکلات تنها با مدیریت باشگاه است؟
مدیر باشگاه، فتحی که استعفا داده، و 5 عضو هیات مدیره هم منتظر تصمیمات وزیر ورزش هستند که باید مدیر باشگاه را معرفی کند. من تنها به فکر بازی با شاهین بوشهر هستم که به شنبه موکول شده است. حتی اگر مشکلات سیاسی و اقتصادی حل شود و قرارداد جدیدی امضا کنم، احتمالا به موقع به این بازی نمیرسم. اما مساله مهم این است که این رقابت بینظیر در راه قهرمانی را ادامه دهیم.
7413